شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت پانزدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۷ ـ ۶۸)
۱
همی گفت حاتم، پریشان چو مست
به دندان ز حسرت همی کند دست،
که ای بهره ور موبد نیکنام
چرا پیش از این ام، نگفتی پیام؟
من آن باد رفتار دلدل شتاب
ز بهر شما دوش کردم کباب
سعدی در این بند از شعر،
برای اثبات کرم حاتم، او را به کاری احمقانه وامی دارد:
او اسب تازی دلدل شتاب را برای خرانی از خطه روم قربانی می کند.
مهمان ناخوانده
که
حتما نباید کباب اسب تازی بخورد.
مهمان
می توانست با نان و پنیر و میوه و غیره هم سیر شود.
آنجا که دامن دامن شکر هست و مشت مشت زر،
حتما تخم مرغ و روغن هم باید باشد تا میرویی تهیه شود.
برای چه اسب بادپا باید کباب شود؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر