۱۴۰۲ تیر ۲, جمعه

فرهنگ مفاهیم فلسفی (ت) تصادف (ضد دیالک تیک ضرورت و یا جبر) (۱)

 

پروفسور دکتر گئونتر کروبر

برگردان

شین میم شین

 

۱

·      تصادف به قول فریدریش انگلس «مکمل ضرورت و فرم نمودین آن است.»

 

۲

·      تصادف خصلت عینی دارد و مستقل از ذهن و ضمیر و روح و شعور و خواست انسان ها ست.

 

۳

·      حادثه ای را تصادفی می نامند، که حاوی مشخصات زیر باشد:

 

الف

·      بنا بر ضرورت درونی ناشی از مجموعه شرایط موجود صورت نگیرد.

 

ب

·      و یا حتی بتواند نه به صورتی که اتفاق افتاده، بلکه به صورت دیگری اتفاق بیفتد.

 

پ

·      البته این بدان معنی نیست که حوادث تصادفی نمی توانند به طور علی (علت و معلولی) مشروط شوند.

 

·      مراجعه کنید به علیت

 

اصل علیت

 

http://mimhadgarie.blogfa.com/post/8401

 

پایان

 

ت

·      اصل کلی علیت شامل حال حوادث تصادفی نیز می شود.

 

۴

·      تصادف و ضرورت با یکدیگر به تشکیل یک تضاد دیالک تیکی می پردازند، که قطب تعیین کننده آن ضرورت است.

 

(این به معنی دیالک تیک ضرورت و تصادف است.

نقش تعیین کننده در این یدالک تیک از ان ضرورت است.

مترجم)

 

۵

·      تصادف مکمل ضرورت است.

·      یعنی هر حادثه جبری و ضرور همواره به کمک برخی جوانب و جنبه های  تصادفی تکمیل می شود.

 

۶

·      تصادف، فرم نمودین ضرورت است.

·      یعنی در پشت پدیده های ظاهرا تصادفی محض، همواره یک ضرورت ژرف پنهان شده است که از کلاف سردرگم (هرج و مرج) تصادفمندی ها  خودنمائی می کند.

 

۷

·      وقوع تصادفات به مثابه فرم نمودین ضرورت، قانونمند است و لذا ـ اگر هم نه به شکل حوادث منفرد ـ قابل پیش بینی است.

 

(قانونمندی تصادف امری عینی است.

اگر قانونمندی تصادف کشف شود،

تصادف به ضرورت تبدیل می گردد.

تصادف قابل احتمال دادن است و نه قابل پیش بینی.

مثال:

توپی شوت می شود و به پیکر بازیکنی می خورد و گل می شود.

این گل،

تصادفی است و نه جبری و ضرور.

 اگرچه قانونمند است،

ولی قابل پیش بینی نیست.

قابل احتمال دادن است.

مترجم)

 

۸

·      حد کمی تصادفمندی هرحادثه ای احتمال نامیده می شود.

 

۹

·      احتمال وقوع هر حادثه تصادفی هرچه بیشتر باشد، اطلاع از وقوع آن به لحاظ معرفتی ـ نظری ارزش به مراتب بیشتری خواهد داشت.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر