روزا لوکزمبورگ
۱۳
پیش شرط فهم درست کسی،
دوست داشتن او ست.
(در این ادعای روزا،
ذراتی از حقیقت هست.
ولی فقط ذراتی از حقیقت و نه حقیقت تام و تمام.
مسئله این است
که
حقیقت نیمبند حتی حقیقت نیست.
چه رسد به ذراتی از حقیقت.
اگر این ادعای روزا، حقیقی باشد،
پس کسی نباید قادر به فهم حرف های دشمنش باشد.
مثلا
مارکس نباید قادر به فهم دعاوی بورژوازی باشد.
در این ادعای روزا،
حقیقت امری
وارونه شده است:
این حقیقت امر که شناخت چیزی و یا کسی
موجب علاقه شناسنده به آن کس و آن چیز می شود.
فرق هم نمی کند که آن چیز و آن کس چه و که باشد.
چون این عشق و علاقه به موضوع شناخت،
طبیعی ـ غریزی ـ جبری
است.
دلیل این عشق و علاقه جبری و خود به خودی
این است که شناخت و تفکر نوعی کار است.
کار فکری است
و
مولد
(تولید کننده، کارگر، پیشه ور، شاعر، نویسنده، نقاش، تندیس ساز، شناسنده)
خواه و ناخواه
به موضوع و مولود و محصول کار خود،
احساس عشق و علاقه می کند.
مثلا
یکی از دلایل مهم عشق و علاقه والدین به فرزند، همین است.
نیما در شعر آهنگر،
عشق و علاقه آهنگر به آهن (موضوع کارش)
را
به عشق و علاقه عاشق به معشوق تشبیه کرده است.
روزا این حقیقت امر را وارونه کرده است
و
نتیجه گرفته است
که
پیش شرط شناخت کسی، عشق و علاقه به او ست.
مترجم)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر