میم حجری
حماسه داد
فریدون میزانی
(جوانشیر)
بازتاب خصلتهای شاهان و پهلوانان در مناسبات با زنان
زيباترين مناسبات عاشقانه پهلوانان در "زال و رودابه"
فصل نهم
عشق پهلوانان در شاهنامه
روزی زال به سوی كابل میرود و در كنار قصر مهراب، شاه كابل،
كه از نژاد ضحاك است،
خيمه میزند.
مهراب شاه به ديدار او میرود و در بازگشت به زن و دخترش
- سيندخت و
رودابه -
از بزرگی و مردانگی زال تعريف میكند.
سيندخت،
زن مهراب شاه كه نمونه خرد
و مديريت است،
كاری به ظاهر زال ندارد.
او از مهراب شاه در باره «خوی مردمی»
زال میپرسد:
چه مردست اين پيرسر پور سام
همی تخــت ياد آيدش گر كـــنام!
چه مردست اين پيرسر پور سام
همی تخــت ياد آيدش گر كـــنام!
خـوی مـردمی هيـــچ دارد همی
پی نامــــداران ســـــــپارد همی؟
مهراب در پاسخ میگويد:
به گــيـتی در از پهلــــوانان گــــرد
پی زال زر كـــس نـيـــارد ســــپرد
چو دست و عــنـانـش بر ايوان نگار
نبـيـنی نه بر زين چنــــو يك سـوار
دل شــيـرنــر دارد و زور پــيــــــل
دو دســتــش بكـــردار دريـای نيــل
چو بـرگاه باشـــد دُر افشـــــــان بود
چو در جنـگ باشــد سـر افشان بود
رخـــش پـژمـرانــنــــده ارغـــــوان
جوان سال و بيــدار و بخـتش جوان
به كيـن اندرون چون نهـنگ بلا ست
به زين اندرون تير چنگ اژدها ست
نشـــانـنـده خـاك در كـــيـن بخـــون
فشــــــانـنــده خــنـجـــر آبـگــــــون
از آهو (عیب) همان كـش (که اش، که او را) سپيـدســت مـوی
بگويد ســخـن مــردم عــيـب جـوی
اين عقيده خود مهراب در باره موی سپيد زال است كه:
ســپيدی مويش بـزيبـــــد همی
تو گويی كه دلها فريبد همی
رودابه،
دختر مهراب شاه با شنيدن توصيف زال
عاشق او میشود.
در دل او آرزو جای خرد
مینشيند
و
بدون احساس شرم
عشق خود را به دايه هايش آشكار میكند:
كه من عاشــقـم همچو بحر دمان
ازو بـر شــده مــوج تا آســــمان
كه من عاشــقـم همچو بحر دمان
ازو بـر شــده مــوج تا آســــمان
پر از پور سامســـت روشن دلم
به خواب اندر انديشه زو نگسلم
هميــشه دلـم در غـم مهر اوست
شب و روزم انديشه چهر اوست.
رودابه از پرستندگانش میخواهد كه به اين درد چاره كنند.
آنها در شگفتند.
دختری به
اين زيبايی و مقام
عاشق پيرسری چون زال شده كه از دودمان دشمن است.
مبادا اين عشق
شوم باشد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر