میم حجری
مهوش موسوی
اوحدی می گوید:
زن چو مار است، زخم خود بزند
زن چو مار است، زخم خود بزند
بر سرش نیک زن که بد بزند.
[یعنی زن مثل مار
است و همان طور که سر مار را باید کوفت، زن را هم باید زد!]
است و همان طور که سر مار را باید کوفت، زن را هم باید زد!]
خاقانی می گوید:
سنگباران ابر لعنت باد
بر زن نیک تا به بد چه رسد
ناصر خسرو می گوید:
به گفتار زنان هرگز مکن کار
زنان را تا توانی مرده پندار
زنان چون ناقصان عقل و دینند
زنان چون ناقصان عقل و دینند
چرا مردان ره آنان گزینند؟
اسدی طوسی
زن ارچه دلیر است و با زور و دست
همان نیم مرد است هرچه که هست
زنان چون درختند سبزآشکار
زنان چون درختند سبزآشکار
ولیک از نهان زهر دارند بار
فخرالدین اسعد گرگانی
زنان درآفرینش ناتمام اند
ازیرا زشت کام و زشت نامند
دو کیهان گم کنند از بهر یک کام
دو کیهان گم کنند از بهر یک کام
چو کام آید نجویند از خرد نام
بود مهر زنان همچون دم خر
بود مهر زنان همچون دم خر
نگردد آن ز پیمودن فزونتر
رهی معیری می گوید:
نه تنها نامراد آن دل شکن باد
که نفرین خدا بر هر چه زن باد
نباشد در مقام حیله و فن
نباشد در مقام حیله و فن
کم از ناپارسازن، پارسازن
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر