شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت یازدهم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش دوم
۱
وگر خواجه با دشمنان نیکخو ست
بسی بر نیاید که گردند دوست.
معنی تحت اللفظی:
اگر کسی با دشمنانش خوش رفتاری کند، طولی نمی کشد که دشمنان به دوستان او مبدل می شوند.
سعدی
در این بیت شعر،
دیالک تیک دشمن و دوست را بر اساس خوی خواجه تعیین می کند:
اگر خواجه خوشخو باشد، دشمن تحول کیفی می یابد و دوست می شود و اگر بد اخلاق باشد، دوست دشمن می شود.
دوستی و دشمنی،
همیشه
بر اساس منافع مشترک و متضاد تشکیل می شود
و
نه بر اساس طرز رفتار.
طرز رفتار
ثانوی است.
یعنی ترایع منافع است.
سعدی
دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو، در دیالک تیک عینی ـ ذهنی
را
در هم می شکند،
قطب اوبژکتیو (عینی) را دور می اندازد
و
قطب سوبژکتیو (ذهنی) را مطلق می کند و به سوبژکتیویسم می رسد.
نقش تعیین کننده در دیالک تیک اوبژکتیو ـ سوبژکتیو از آن اوبژکتیو است و نه از آن نه سوبژکتیو.
خوی خواجه برای دشمن از اهمیت تعیین کننده ای برخوردار نیست.
دشمنی و دوستی قبل از همه، شالوده مادی، عینی ـ واقعی دارد.
دشمنی ارباب و رعیت
شالوده ای به نام «مناسبات تولیدی فئودالی» دارد، دشمنی کارگر با سرمایه دار شالوده ای مادی ـ عینی ـ واقعی به نام «مناسبات تولیدی سرمایه داری» دارد.
برای برقراری دوستی میان انسانها باید قبل از همه، شالوده جامعه را تحول بخشید.
باید به مالکیت خصوصی فئودالی و سرمایه داری پایان داد و مناسبات تولیدی سوسیالیستی را برقرار نمود، تا دلیل عینی ـ واقعی برای خصومت و ستیز طبقاتی و اجتماعی وجود نداشته باشد.
آنگاه است که می توان اختلافات و تضادهای فرعی دیگر را حل کرد.
در گنداب مناسبات تولیدی مبتنی بر استثمار انسان به وسیله انسان است، که تضاد زن و مرد، کودک و بالغ، شهری و دهاتی، روشنفکر و عامی، ترک و فارس و کرد و لر و بلوچ و عرب، مسلمان، مسیحی، یهودی، زردشتی، شیعه، سنی، بهائی، علی اللهی و غیره و غیره نشو و نما می یابد و جامعه و همبود انسانی را به جهنمی تحمل ناپذیر مبدل می سازد.
با نیکخوئی خواجه، دشمنی میان خواجه و غلامان از بین نمی رود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر