پروفسور دکتر هاینتس پپرله
برگردان
شین میم شین
۱
· ترادیسیونالیسم ـ به طور کلی ـ یعنی چسبیدن به میراث گذشتگان.
· چسبیدن به آنچه که عادی و مرسوم است و سنتی است و پر بها دادن به آن در مقابل هر چیز نو و تغییر یابنده در تاریخ، فرهنگ، سیاست، اخلاق و مذهب.
۲
· ترادیسیونالیسم ـ به معنی محدود کلمه ـ به جریان فلسفی ـ تئولوژیکی اطلاق می شود که در فرانسه ـ بعد از انقلاب ۱۷۸۹ ـ گرایشات ضد انقلابی و ارتجاع فئودالی را مبنی بر برگرداندن سیستم سرنگون شده بر سر قدرت مدافعه و توجیه می کرد.
۳
· آموزه های ترادیسیونالیسم اساسا بر موضعگیری ضد انقلابی نمایندگان آن مبتنی بوده است.
۴
· نمایندگان ترادیسیونالیسم ـ تقریبا بدون استثناء ـ از اشراف فئودال و یا نمایندگان منافع آنان تشکیل می شدند.
۵
· بنیانگذاران و نمایندگان اصلی ترادیسیونالیسم (دمایستر، دبونا، دلامنا) (در دوره آغازین آن) نسبت به علل اجتماعی واقعی انقلاب فرانسه کور بودند.
۶
· آنها فکر می کردند که تنها فلاسفه بودند که انقلاب را تدارک دیده اند و به راه انداخته اند.
۷
· به نظر آنان، فلاسفه با تبلیغ برابری همه انسان ها و توانائی همه انسان ها در رسیدن به کمال، با تبلیغ قرارداد اجتماعی و خودمختاری خلق، با تبلیغ ایندیویدوئالیسم، با کشاندن همه چیز و همه کس به محکمه عقل، به تحریک مردم و سرانجام به سرنگونی جامعه پرداخته اند.
۸
· فلاسفه ـ قبل از همه ـ با کشیدن مذهب، یعنی شالوده مناسبات اجتماعی ثباتمند به بحث ویرانگر، موجب بروز این بلا (یعنی انقلاب فرانسه) شده اند.
۹
· بدین طریق راه انشعاب در کلیسا، بعد دئیسم و سرانجام آته ئیسم و آنارشی در عرصه جهان بینی و اخلاق هموار شده و ناگزیر به آنارشی در مناسبات اجتماعی منجر شده است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر