آرتور شوپنهاور
(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)
فیلسوف، نویسنده و استاد در مدارس عالی آلمان
میم حجری
۱
خوش بينی
در اين سرای درد و محنت ناشی از اراده كور زندگي است.
اوست كه از درون ما به ستايش از زندگی میپردازد
تا ما را وادار كند در اين بدبختی و نكبت و مصيبت
در اجرای هدف او كه همان تنازع بقاست سر فرود آوريم
و
به تداوم بقای طبيعت گردن نهيم.
در قاموس آرتور شوپنهاور
هدف اراده کور زندگی، تنازع بقا ست
و
هدف از تنازع بقا، تداوم بقای طبیعت است.
بدین ترتیب
اراده کور زندگی
اصلا
اراده نیست.
غریزه ای طبیعی است.
همانطور که ذکرش گذشت،
غریزه حفظ نفس و تکثیر نوع و نسل در نباتات و جانوران است.
تنازع بقای کذایی میان نباتات و جانوران هم نوعی رقابت فی مابین برای تکثیر نوع است.
نتیجه این تنازع، رشد و تکثیر و توسعه بهترین نباتات و بهترین ژن های جانوری است.
آرتور شوپنهاور
در بهترین حالت، یعنی ناخودآگاهانه میان طبیعت و جامعه، علامت تساوی می گذارد.
۲
از اين رو زاد و ولد بزرگترين توهين به خرد و فرزانگی است.
اکنون آرتور شوپنهاور طبیعت را به کلی فراموش می کند.
او فراموش می کند که زاد و ولد منحصر به جامعه بشری و بشر نیست.
نباتات و جانوران هم زاد و ولد می کنند.
آنهم صدهاهزار بار بیشتر از بشر.
کسب و کار موش ها و قورباغه ها و خرگوش ها زاد و ولد مستمر است.
نباتات در طرفة العینی میلیون ها بار زاد و ولد می کنند و برهوتی را به گلزاری مبدل می سازند.
ماهی ها هر کدام به یک باره صدهزار تخم می گذارند.
بی آنکه به خرد و فرزانگی کذایی توهین کرده باشند.
در قاموس شوپنهاور
فقط زاد ولد بشری توهین به خرد و فرزانگی است.
نتیجه اینکه اگر بشریت اخته و عقیم شوند،
خرد و فرزانگی بر اریکه قدرت می نشیند.
پس، پیش به سوی هولوکاوست و بر کندن نسل بشر.
۳
هر ميل
فريبی ناشناخته است
و
هر ارضای ميل،
آرتور شوپنهاور به عوض تعریف مفاهیم، به تحریف آنها مبادرت می ورزد.
غریزه حفظ نفس
را
ارده کور زندگی می نامد.
امیال طبیعی و غریزی بشری
را
فریبی ناشناخته
می داند
و
ارضای امیال طبیعی و غریزی
را
فریبی شناخته شده.
مثال:
احساس گرسنگی به عنوان مثال، در قاموس شوپنهاور
فریبی ناشناخته است
و
خوردن نان و سیر شدن،
فریبی شناخته شده.
هوس همخوابگی با حریفی
فریبی ناشناخته شده است
و
سکس با حریف
فریبی شناخته شده.
ما را باش،
خیال می کردیم که هنر نزد جمارانیان است و بس.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر