۱۴۰۲ خرداد ۴, پنجشنبه

درنگی در اندیشه ای از آرتور شوپنهاور (۵)

 

آرتور شوپنهاور 

(۱۷۸۸ ـ ۱۸۶۰)
فیلسوف، نویسنده و استاد در مدارس عالی آلمان
 

میم حجری

 

۱

خوش بينی

 در اين سرای درد و محنت ناشی از اراده كور زندگي است.
اوست كه از درون ما به ستايش از زندگی می‌پردازد 

تا ما را وادار كند در اين بدبختی و نكبت و مصيبت 

در اجرای هدف او كه همان تنازع بقاست سر فرود آوريم 

و 

به تداوم بقای طبيعت گردن نهيم.

 

در قاموس آرتور شوپنهاور

هدف اراده کور زندگی، تنازع بقا ست

و

هدف از تنازع بقا، تداوم بقای طبیعت است.


بدین ترتیب

اراده کور زندگی

اصلا

اراده نیست.

غریزه ای طبیعی است.

همانطور که ذکرش گذشت،

غریزه حفظ نفس و تکثیر نوع و نسل در نباتات و جانوران است.

تنازع بقای کذایی میان نباتات و جانوران هم نوعی رقابت فی مابین برای تکثیر نوع است.

نتیجه این تنازع، رشد و تکثیر و توسعه بهترین نباتات و بهترین ژن های جانوری است.


 آرتور شوپنهاور

در بهترین حالت، یعنی ناخودآگاهانه میان طبیعت و جامعه، علامت تساوی می گذارد.

 

۲

از اين رو زاد و ولد بزرگترين توهين به خرد و فرزانگی‌ است. 

 

اکنون آرتور شوپنهاور طبیعت را به کلی فراموش می کند.

او فراموش می کند که زاد و ولد منحصر به جامعه بشری و بشر نیست.

نباتات و جانوران هم زاد و ولد می کنند.

آنهم صدهاهزار بار بیشتر از بشر.

کسب و کار موش ها و قورباغه ها و خرگوش ها زاد و ولد مستمر است.

نباتات در طرفة العینی میلیون ها بار زاد و ولد می کنند و برهوتی را به گلزاری مبدل می سازند.

ماهی ها هر کدام به یک باره صدهزار تخم می گذارند.

بی آنکه به خرد و فرزانگی کذایی توهین کرده باشند.

 

در قاموس شوپنهاور

فقط زاد  ولد بشری توهین به خرد و فرزانگی است.

نتیجه اینکه اگر بشریت اخته و عقیم شوند، 

خرد و فرزانگی بر اریکه قدرت می نشیند.

پس، پیش به سوی هولوکاوست و بر کندن نسل بشر.

۳

هر ميل

 فريبی ناشناخته است

 و 

هر ارضای ميل،

 فريبی شناخته شده.

 

آرتور شوپنهاور به عوض تعریف مفاهیم، به تحریف آنها مبادرت می ورزد.

غریزه حفظ نفس

را

ارده کور زندگی می نامد.

امیال طبیعی و غریزی بشری

را

فریبی ناشناخته

می داند

و

ارضای امیال طبیعی و غریزی 

را

فریبی شناخته شده.

 

مثال:

احساس گرسنگی به عنوان مثال، در قاموس شوپنهاور

فریبی ناشناخته است  

و

خوردن نان و سیر شدن،

فریبی شناخته شده.

هوس همخوابگی با حریفی

فریبی ناشناخته شده است

و

سکس با حریف

فریبی شناخته شده.

ما را باش،

خیال می کردیم که هنر نزد جمارانیان است و بس.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر