۱۴۰۲ اردیبهشت ۲, شنبه

درنگی در عندیشه ای از میلان گوندورا (۳) (بخش آخر)

 

میم حجری

اعتقاد تفکری است که متوقف شده، منجمد شده 

و 

آدم معتقد 

آدم محدودی است که از اندیشیدن می هراسد. 

او در چهار چوب اعتقاداتِ پیشینان خود 

به زندگی ملال آور و تکراری خویش ادامه می دهد

 و 

با آن احساسِ امنیت می کند.
وقتی ملتی دنباله روی پیشینان خویش گردید

 نباید انتظار داشته باشد

 زندگیش بهتر از اجدادِ خود باشد!
میلان کوندرا 

 

۱

آدم معتقد 

 در چهار چوب اعتقاداتِ پیشینان خود

به زندگی ملال آور و تکراری خویش ادامه می دهد

 و 

با آن احساسِ امنیت می کند

 

سؤال این است

که

بحث میلان گوندورا بر سر چیست؟

ایمان 

همانطور که ذکرش گذشت، انواع مختلف، متفاوت و متضادی دارد.

اصولا و اساسا

کسی یافت نمی شود که ایمان به واقعیت امری نداشته باشد.

هر دانشمندی معتقد و مؤمن به حقایق علمی رشته خاص خویش است.

نه

آدم عقب مانده و محدودی است و نه عاجز از تفکر است.

ضمنا

ایمان به چیزی که پیشینیان هم بدان مؤمن بوده اند،

چرا و به چه دلیل 

باید مذموم و منفی و مضر تلقی شود؟


معیار چیست؟

معیار

 حقیقت خود اندیشه است و یا ایمان پیشینیان و معاصران بدان؟

حقیقت

می تواند چارچوب های زمانی و مکانی را در نوردد.

مثال:

ایمان به حقایق امور ریاضی

سابقه هزاران ساله دارد.

چراباید منفی و مذموم و ملال آور باشد.

ضمنا

احساس امنیت در سایه ایمان

چه عیبی دارد؟

آیا بی ایمانی و اضطرات و استیصال مستمر

مطلوب تر است؟

 

۲

وقتی ملتی دنباله روی پیشینان خویش گردید

 نباید انتظار داشته باشد

 زندگیش بهتر از اجدادِ خود باشد!

 

معیار میلان برای تمیز زندگی بهتر از زندگی بدتر

معیاری سوبژکتیو و بند تنبانی است:

تبعیت از نسل قبلی

در قاموس میلان

دلیل بدبختی است.

حرف حساب میلان چیست؟

بشر با نسل های قبلی چه برخوردی باید داشته باشد؟

هر کس باید نسل های قبلی را نفی خرکی، مکانیکی و کورکورانه کند؟

نفی 

معمولا

باید

دیالک تیکی باشد

تا

راه به روی توسعه و تکامل و ترقی باز شود.

رابطه کهنه و نو

مثلا

رابطه فرزند با مادر و پدر

طبیعتا و عینا

مبتنی بر نفی دیالک تیکی است:

فرزند

جنبه های منفی و مضر و مزاحم فیزیکی و فکری والدین خود را نقد و حذف می کند

و

جنبه های مثبت و مفید و حیاتمند آنان را حفظ می کند و توسعه می بخشد.

درست به این دلیل

نسل نو

مترقی تر و بهتر از نسل کهنه می شود

و

طبیعت و جامعه و تفکر

تکامل می یابد.

 

اگر تیز بنگریم

خود میلان گوندرا

  دنباله روی پیشینان خویش بوده است.

به همین دلیل از جامعه سوسیالیستی طرد و تبعید شده است 

تا در طویله امپریالیستی

به

  دنباله روی از پیشینان خویش 

ادامه دهد و خرتر زید و خوش باشد.

 

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر