پروفسور دکتر هانس شولتسه
برگردان
شین میم شین
۸
· تاریخ بشریت ـ علیرغم توسعه چند جانبه، ناهمگون و تضادمند ـ روند عینی قانونمند واحدی است.
۹
· وحدت تاریخ جهان در عوامل زیر است:
الف
· وحدت تاریخ جهان اولا در آن است که همه خلق ها و کشورها قاعدتا در سلسله مراتب واحدی، مراحل اجتماعی ـ اقتصادی معینی را از سر می گذرانند و روندهای سیاسی و ایدئولوژیکی منطبق با این مراحل را طی می کنند.
ب
· وحدت تاریخ جهان خود را ثانیا در این امر نشان می دهد که «تواریخ» منفرد و مجزای طوایف و خلق ها به همان میزان که روابط اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و غیره میان شان تقویت و تحکیم می یابند، به تاریخ جهانی واحدی ذوب می شوند و با گذشت زمان خلق ها، کشورها و سرزمین های هرچه بیشتری جذب آن می گردند.
۱۰
· به قول کلاسیک های مارکسیسم، پیوند درونی تاریخ از آن رو ست که هر نسلی «همه مواد، سرمایه ها و نیروهای مولده به میراث مانده از نسل های پیشین را مورد بهره برداری قرار می دهد.
الف
· و لذا از سوئی کردوکار به میراث مانده را تحت شرایط کاملا دیگری ادامه می دهد.
ب
· و از سوی دیگر با کردوکار کاملا تغییر یافته ای، شرایط سابق را تحول می بخشد.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۳، ص ۴۵)
۱۱
· تاریخ در همه جوامع طبقاتی در عین حال عبارت است از تاریخ مبارزات طبقاتی که به برکت آن مقاومت طبقات ارتجاعی در مقابل تحول جامعه به نفع پیشرفت جامعتی در هم می شکند.
۱۲
· در این نظام های جامعتی، انقلاب ها عالی ترین فرم های مبارزه طبقاتی اند.
· به قول مارکس، «لکوموتیوهای تاریخ جهان» اند.
۱۳
· تاریخ ـ بر خلاف تصور تاریخفلاسفه مذهبی ـ مرحله نهائی برای توسعه خود نمی شناسد.
· (درک اشاتولوژیکی تاریخ)
الف
· اگرچه حضرات تلاش دارند چنین ادعائی را به حساب مارکسیسم هم بگذارند.
ب
· به قول کلاسیک های مارکسیسم، «تاریخ هم همانند شناخت به ندرت می تواند به کمال نهائی دست یابد.
· یعنی به مرحله نهائی ایدئال بشریت دست یابد.»
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۱، ص ۲۶۷)
پ
· از آنجا که برای توسعه نیروهای مولده پایانی متصور نیست، به دلیل خصلت سیستمی جامعه که مناسبات تولیدی منطبق با توسعه نیروهای مولده را و در وابستگی بدان، مناسبات ایدئولوژیکی منطبق با آن را الزامی می سازد، برای جامعه نمی تواند مرحله نهائی وجود داشته باشد.
· یعنی برای تاریخ نمی تواند پایانی وجود داشته باشد.
ت
· قوانین توسعه جامعه پس از برقراری نظام جامعتی سوسیالیستی نیز عمل می کنند.
۱
· اما با این تفاوت که این قوانین «قوانین عمل جامعتی خود انسان ها خواهند بود.
۲
· قوانینی خواهند بود که تا کنون به مثابه قوانین طبیعی بیگانه و سلطه گر جلوه می کردند.
۳
· قوانینی خواهند بود که اکنون به وسیله انسان ها با آگاهی تمام مورد استفاده قرار می گیرند و رام و مهار شده اند.
۴
· از این مرحله به بعد است که انسان ها تاریخ خود را با آگاهی تمام می سازند و علل جامعتی به کار افتاده از سوی انسانها عمدتا و به میزان هرچه بیشتر، معلول های مورد انتظار را به دنبال می آورند.
· مراجعه کنید به دیالک تیک علت و معلول
۵
· و این به قول کلاسیک های مارکسیسم، به معنی «جهش انسان از عالم ضرورت به عالم آزادی، از عالم جبر به عالم اختیار» خواهد بود.
· (مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۱۹، ص ۲۲۶)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر