۱۴۰۲ فروردین ۵, شنبه

خود آموز خود اندیشی (۶۳۱)

 Bild

شین میم شین

باب دوم

در احسان

حکایت یازدهم

(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)

بخش دوم

ما به سوی آنچه دانش زمانه مان نموده، می رویم!
  

یکی سیرت نیکمردان شنو

اگر نیکبختی و مردانه رو

 

که شبلی ز حانوت گندم فروش

به ده برد، انبان گندم به دوش

 

نگه کرد و موری در آن غله دید

که سرگشته  هر گوشه ای می دوید

 

ز رحمت بر او شب نیارست خفت

به مأوای خود بازش آورد و گفت:

مروت نباشد، که این مور ریش

پراکنده گردانم از جای خویش

 

درون پراکندگان جمع دار

که جمعیتت باشد از روزگار

 

چه خوش گفت، فردوسی پاکزاد

که رحمت بر آن تربت پاک باد:

میازار موری که دانه کش است

که جان دارد و جان شیرین خوش است

 

سیاه اندرون باشد و سنگدل

که خواهد که موری شود تنگدل

 

مزن بر سر ناتون دست زور

که روزی به پایش در افتی چو مور

 

درون فروماندگان شاد کن

ز روز فروماندگی یاد کن

 

نبخشود بر حال پروانه شمع

نگه کن، که چون سوخت در پیش جمع

 

گرفتم ز تو ناتوانتر بسی است

تواناتر از تو هم آخر کسی است

 

ببخش، ای پسر، کآدمیزاده، صید

به احسان توان کرد و وحشی، به قید

 

عدو را به الطاف گردن ببند

که نتوان بریدن به تیغ این کمند

 

چو دشمن کرم بیند و لطف و جود

نیاید دگر خبث از او در وجود

 

مکن بد، که بد بینی از یار نیک

نروید ز تخم بدی بار نیک

 

چو با دوست دشخوار گیری و تنگ

نخواهد که بیند تو را نقش و رنگ

 

وگر خواجه با دشمنان نیکخو ست

بسی بر نیاید که گردند دوست.

 

ادامه دارد.

 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر