مکاتب ادبی
علی دهقانی
اگزیستانسیالیسم
(هستی گرایی)
انسان تا وقتی با رفتار و عملکرد خود به ماهیتی فردی یا وجود مشخص دست نیافته،
فقط دارای ماهیتی کلی یا ذات است.
در
این صورت تنها در مرحلهی موجودی که در اموری انتزاعی و کلی با سایر
همجنسان خود مشترک است،
باقی میماند،
اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی
بر ماهیت خود تأثیر مینهد و وجههای مشخص و معین پیدا میکند، به مرحلهی
وجود میرسد.
فلسفه اگزیستانسیالیسم
بر پایه ادعایی خرافی، شروع به خرافه بافی می کند:
اگر کسی با رفتار و عملکردش به ماهیت فردی اش دست نیابد، موجودی خواهد بود که فرقی با بقیه موجودات بشری نخواهد داشت.
سؤال اکنون این است که مگر موجودات به طور کلی منحصر به فرد نیستند؟
ضمنا
مگر این منحصر به فردیت (خاصیت، منفردیت) توأم با وحدت (عامیت) نیست؟
مثال:
حسن ضمن داشتن فرق و تفاوت و تضاد با حسین
(منفردیت، خاصیت، منحصر به فردیت)
بسان حسین بشر است.
(وحدت، عامیت)
اید بدان معنی است
که
هر کس، دیالک تیکی از منفرد (خاص) و عام است.
ساختار و خصلت همه چیز هستی
دیالک تیکی است:
یعنی
همه چیز هستی در وحدت و تضاد با یکدیگر قرار دارند
و
این خصلت و ساختار دیالک تیکی
عینی
(اوبزکتیو)
است
و
نه
دلبخواهی
(سوبژکتیو.)
جالب تر از خرافه بافی سران فلسفه اگزیستانسیالیسم
خلاصه کردن وحدت انسان ها در «اموری انتزاعی و کلی» است:
در اموری انتزاعی و کلی با سایر
همجنسان خود مشترک است.
مثال:
جامعتی بودن انسان،
مولد و زحمتکش بودن انسان،
اندیشنده، ناطق، خردگرا و خردمند بودن انسان،
ابزارساز و جامعه ساز بودن انسان،
در قاموس سران فلسفه اگزیستانسیالیسم،
اموری انتزاعی و کلی اند
و
نه
وجوه مشخص مشترک عام نوعی.
اکنون اندک اندک روشن می شود که کسب و کار اصلی سران فلسفه اگزیستانسیالیسم،
تحریف مفاهیم فلسفی به نیت عوامفریبی است.
اما وقتی این موجود به سبب خودآگاهی
بر ماهیت خود تأثیر مینهد و وجههای مشخص و معین پیدا میکند، به مرحلهی
وجود میرسد.
منظور سران فلسفه اگزیستانسیالیسم از خودآگاهی، تأثیر نهادن بر ماهیت خود و وجود چیست؟
کسب و کار سران فلسفه اگزیستانسیالیسم بازی با مفاهیم انتزاعی است.
خودآگاهی و آزادی و غیره
در
فلسفه اگزیستانسیالیسم
تعریف علمی استاندارد روشن ندارند.
چه بسا محتوای هارت و پورتیستی دارند.
همانطور که ذکرش گذشت، ماهیت بشر کار فکری و فیزیکی است.
فرق هم نمی کند که کسی به این مسئله واقف باشد و یا نباشد.
بر این ماهیت بشری به نحوی از انحاء اثر بگذارد و یا نگذارد.
البته ماهیت در گنجیه مفهومی فلسفه اگزیستانسیالیسم، نه ماهیت، بلکه خرافه دلبخواهی دیگری است.
اوج توهم سران فلسفه اگزیستانسیالیسم آنجا ست که پیش شرط وجود بشر را در خودآگاهی و اثرگذاری کذایی بر ماهیت کذایی خود جا می زنند.
حواس پرتی حضرات
همینجا آشکار می گردد:
نخست از موجودات بشری دم می زنند.
یعنی
به وجود عینی پیشاپیش افراد بشر اعتراف می کنند.
بعد
برای موجودیت (وجود) آنها
شرط و شروط سوبژکتیو اختراع و تعیین می کنند.
(خوداگاهی و اثرگذاری بر ماهیت خود)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر