۱۴۰۱ اسفند ۱۸, پنجشنبه

هماندیشی با امیر حسین آریانپور (۴۲)

     

میم حجری

از 
كتاب «زمينه جامعه‌شناسي»
مقدمه اول
شناخت
 
۲
  شناخت هنري
 
بنابراين، 
در كار هنري 
نظام واقعيت دروني بيش از قوانين واقعيت بيروني مورد توجه است، 
و
 بر عكس آن، 
در كار علمي واقعيت بيروني بيش از واقعيت دروني مورد تأكيد قرار مي‌گيرد.
 
آریانپور
در این جمله
انضباط مفهومی ـ علمی برای تبیین اندیشه را رعایت نمی کند:
 
او
در
جمله اول
از
توجه بیشتر هنرمند به نظام واقعیت درونی (؟) در مقایسه با توجه او به قوانین واقعیت بیرونی
 سخن می دارد.
 
اما
در
جمله بعدی
قوانین واقعیت عینی
را
فراموش می کند
و
از
تأکید دانشمند به  واقعیت بیرونی بیش از واقعیت درونی کذایی 
دم می زند.
 
آریانپور
از ضرورت دقت وسواس مند به تفکر مفهومی و تبیین مفهومی بی خبر بوده است.
 
 ۲
بنابراين، 
در كار هنري 
نظام واقعيت دروني بيش از قوانين واقعيت بيروني مورد توجه است، 
و
 بر عكس آن، 
در كار علمي واقعيت بيروني بيش از واقعيت دروني مورد تأكيد قرار مي‌گيرد.
 
 مفاهیم آریانپور در این سخن
مبهم و موهوم و من در آوردی اند.

نظامی به نام نظام واقعیت درونی وجود ندارد.
 
منظور آریانپور روح و شعور و روان هنرمند و دانشمند است
که
انعکاس ماده و وجود و واقعیت عینی در آیینه شفاف دل و یا ضمیر هنرمند و دانشمند است 
و
نه
چیزی مستقل از آن.

ما
در همه انواع مهم شناخت با انعکاس بیش و یا کم دقیق واقعیت عینی در آیینه ضمیر بشری سر و کار داریم:


آریانپور
هم
در 
بخش های پیشین این پژوهش
 به این انعکاس، کم و بیش اشاره کرده است.
 
مثال:
درخت
هم
در
آیینه ضمیر دانشمند منعکس می شود و به شناخت حسی و عقلی بخور و نمیری منجر می شود
و
هم
در
آیینه ضمیر سیاوش شاعر.
 
 در زمینه شناخت حسی و عقلی بخورو نمیر،
 فرق زیادی بین دانشمند و شاعر وجود ندارد.
 
تفاوت شناخت علمی با شناخت هنری
بعدا
پدید می آید:
دانشمند
دست به پراتیک علمی می زند و به کشف قوانین و قانونمندی های حاکم بر حیات درخت نایل می آید 
و
نهایتا
به
قضاوت علمی راجع به درخت می پردازد.
 
قوانین و قانونمندی های علم زیست شناسی (بیولوژی) 
نه
از
«واقعیت درونی کذایی دانشمند» 
بلکه از عالم واقع و عینی و مادی آمده اند.
دانشمند دست به تجرید و تعمیم سیگنال های حسی و تجربی
زده است.

شاعر
بر خلاف دانشمند
نه به پراتیک علمی، بلکه به تخیل و تصور و تصویر هنری دست می زند
و
درخت
را
ایدئالیزه و حتی ایراسیونالیزه می کند.
مثلا به شکل مادری تصور و تصویر می کند که نوزادی به نام آسمان در آغوش دارد.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر