۱۴۰۱ اسفند ۱۶, سه‌شنبه

درنگی در شعری فقهی ـ فلسفی از مولانا (۱)

 

میم حجری

 

گفت بهلول آن یکی درویش را:

«چونی ای درویش واقف کن مرا؟»

گفت:

 «چون باشد کسی که جاودان

بر مراد او رود کار جهان

سیل و جوها بر مراد او روند

اختران زان سان که خواهد آن شوند

زندگی و مرگ سرهنگان او

بر مراد او روانه کو به کو

هر کجا خواهد فرستد تعزیت

هر کجا خواهد ببخشد تهنیت

سالکان راه هم بر گام او

ماندگان از راه هم در دام او

هیچ دندانی نخندد در جهان

بی رضا و امر آن فرمان‌روان.»

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر