میم حجری
دست روی دست گذاشتن به امید اینکه دستی از غیب برون آید و کاری بکند.
گلستان
درآمدن دستی از غیب و انجام کاری
خرافه ایده ئولوژی برده داری و فئودالی است.
دلیلش این است که توده برده و توده رعیت
سوبژکت تاریخ نیستند.
به همین دلیل
انتظار ظهور منجی
در دل آنان نشو و نما می کند.
این دال بر هیچکارگی و هیچوارگی بردگان و رعایا ست.
با ورود بورژوازی به صحنه تاریخ
این خرافه بی اعتبار می گردد
بورژوازی
به مثابه سوبژکت تاریخ
فاتحه ای بر برده داری و فئودالیسم می خواند.
بورژوازی کشورما و کشورهای خاورمیانه به استثنای اسرائیل
بورژوازی به معنی واقعی کلمه نیست
نیمه بورژوایی و نیمه فئودالی ـ روحانی است.
به همین دلیل
سوبژکت تاریخ نیست.
نتیجه اش تداوم خرافه انتظار منجی موعود است.
بورژوازی کشور ما حتی با انقلاب بورژوایی سفید
مخالف بوده است.
جبهه کذایی ملی و نهضت آزادی و غیره
ضد انقلاب سفید بوده اند.
همین بختیار مرحوم جزو اوپوزیسیون انقلاب ضد فئودالی سفید بوده است
همین بازرگان
آخوند بی عمامه ای بوده است
و
کتابی در اثبات خدا ترجمه کرده است.
حتی سازمان های چپ
منتظر منجی موعود بوده اند:
تفاوت و تضادشان در منجی های شان بوده است:
یکی روسوفیل بوده
دیگری چینوفیل
و
دیگری حتی انورخوجافیل
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر