۱۴۰۱ بهمن ۲۰, پنجشنبه

قورباغه و ابوعطا و تف سربالا (۶)



فرماسیون و ترانس فرماسیون جامعتی
در قرن بیستم
پروفسور دکتر ولفگانگ ایشهورن
(۱۹۳۰)
فیلسوف آلمانی
 

همانطور که ذکرش گذشا،

اولین کشف ولفگانگ ایشهورن

غلط بودن تئوری دوران های تاریخی مارکس و انگلس  

است:

ایشهورن

این تئوری مارکسیستی

را

مبتنی بر «فیگورهای فکری کلیشه ای و دترمینیستی ـ بلور واره شدید»

قلمداد می کند.

اتفاقا

مارکس و انگلس

در اعلام  تئوری دوران های تاریخی

وسواس خارق العاده ای به خرج داده اند.
 
یعنی
بر خلاف ادعای ایشهورن،
کلیشه ای و دترمینیستی ـ بلور واره
نیندیشیده اند و عمل نکرده اند.
مارکس و انگلس
برای کسب اطمینان خاطر در صدد فراگیری زبان فارسی در آمده اند
تا
به
تئوری دوران های تاریخی 
 عامیت بخشد.

نهایتا 
هم
استثنایی را تحت عنوان «شیوه تولید آسیایی» اعلام کرده اند.


شیوه تولید آسیائی 
به 
فرماسیون اجتماعی ـ اقتصادی ئی 
اطلاق می شود
 که
 به مثابه اولین جامعه طبقاتی تاریخی از جامعه اولیه توسعه یافته است.

مارکس و انگلس 
جوامع طبقاتی قدیمی شرق و هندوستان 
را 
شیوه های تولید آسیائی 
نام داده اند.
شالوده اقتصادی این فرماسیون اقتصادی
را 
همبود روستائی با مالکیت اشتراکی بر زمین 
تشکیل می دهد.
بر روی تعداد زیادی از همبودهای روستائی نسبتا خودکفا، 
قدرت مرکزی ئی برپا می شود 
که 
فونکسیون اجتماعی اش جمعبندی مجامع روستائی پراکنده بیشمار برای انجام وظایف اصلی
 (مثلا کانال کشی و حل مسئله آب، بهسازی کیفیت مزارع، جنگ و غیره) 
بوده است.
این قدرت مرکزی خود را مستقل می سازد 
و 
به حکومت مطلقه و نمایندگان آن (سلسله مراتب کارمندی آن) 
یعنی
به طبقه استثمارگر 
مبدل می شود.
مشخصه این فرماسیون اقتصادی
 عبارت از این است 
که
 در آن 
در 
جوار مالکیت اشتراکی همبودهای روستائی بر اراضی کشاورزی، 
مناسبات تولیدی برده داری و فئودالی 
نیز 
رواج دارند.
 
البته برده داری اینجا، 
عمدتا خصلت غلامداری خانگی دارد 
و 
غلامان فقط به میزان ناچیزی در تولید شرکت می ورزند.
 
اما این مناسبات تولیدی برده داری و فئودالی 
برای این فرماسیون اقتصادی
 تعیین کننده نیستند.
 
این مناسبات 
تنها در جوامع برده داری آنتیک و در جوامع فئودالی 
به 
مناسبات تعیین کننده 
بدل می شوند.
 
تحقیقات علمی ـ تاریخی نشان می دهند 
که
 شیوه تولید آسیائی
 در
 آمریکا و آفریقا 
نیز 
وجود داشته است 
و
 لذا این نوع جوامع را تحت مفهوم عام جامعه طبقاتی اولیه 
 نام می برند.
 
در علم مارکسیستی تاریخ از چند سال پیش، 
این مسئله مورد بحث است 
که 
آیا می توان این جامعه طبقاتی اولیه را به مثابه فرماسیون اقتصادی مستقلی تلقی کرد و یا نه.
اکثریت علمای مارکسیستی، 
به پیروی از مارکس و انگلس، 
خصلت مستقل این فرماسیون اجتماعی را به رسمیت می شناسند.
 
در هر صورت
گذار از جامعه اشتراکی اولیه به جامعه طبقاتی
در فرم های مختلف به جامعه طبقاتی
صورت گرفته است
و
کلیشه اندیشی دترمینیستی بلور واره در بین نبوده است.

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر