۱۴۰۱ بهمن ۲۴, دوشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۳۶۴)

     

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل بیست و چهارم

«زندگی ما بیهوده نبود.»

 

۱۲

درگذشت انگلس

ادامه

 

۱۳

از این رو،

وقتی در ۶ ماه اوت سال ۱۸۹۵، تلگراف لندن خبر داد که «انگلس دیشب در ساعت ۱۰ و ۳۰ دقیقه بدون کلنجار با مرگ، درگذشته است»

 برای پرولتاریای بین المللی آگاه به منافع طبقاتی خویش،

غافلگیر کننده بود.

(روزنامه «به پیش» ۷ ماه اوت سال ۱۸۹۵)

 

فقط محفل کوچکی از دوستان «ژنرال» (انگلس) 

از آنجمله  

آگوست ببل، ویکتور ادلر، الئانور مارکس ـ اوه لینگ و لوئیزه فرایبرگر 

خبر داشتند که انگلس از چند هفته قبل دچار مرض لاعلاج سرطان مری بوده است.

 

بخش اعظم افکار همگانی

و

قبل از همه

ارتش عظیمی از کارگران سوسیالیست در اروپا و امریکای شمالی

فکر می کردند که پیشرزم شان (فریدریش انگلس) کاملا تندرست است و از نیروی خلاقیت لبریز است.

 

اگرچه انگلس با هر تپش قلبش طالب حیات بود،

 اما به فکر روزهای پس از مرگ خود نیز بود

و

در وصیت نامه اش مسائل مادی و سیاسی را روشن کرده بود.

 

دار و ندار خود

را

میان فرزندان و نوه های مارکس و اقربای خود

عادلانه تقسیم کرده بود.

 

درآمد حاصل از میراث علمی و ادبی خود را به سوسیال ـ دموکراسی آلمان اهدا کرده بود.

 

فرم تدفین را نیز تعیین کرده بود.

 

انگلس

مادام العمر

مخالف هر نوعی از کیش شخصیت بود.

 

از این رو،

وصیت کرده بود که مراسم سوگواری فقط در محفل کوچکی صورت گیرد.

جنازه اش هم خاکستر شود و کوزه حاوی خاکسترش به دریا افکنده شود.

چنین هم شد.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر