میم حجری
۱
این آزادی
یک اتاق گرم ،
یک لقمه نان،
یک جفت کفش،
حق انتخاب،
حق بیان
و
حق زندگی
میتونه باشه
منظور دیگر حریف از آزادی،
علاوه بر حوایج حیاتی
برخی از حقوق مدنی فرمال بورژوایی است
و
نه آزادی.
حریف
به
شعارهای معروف خاص و عام خلایق دقت نکرده است:
مثلا
به
شعار نان ـ مسکن - آزادی
در این شعار خلایق
میان حوایج اساسی حیاتی و آزادی
اکیدا تفاوت گذاشته شده است.
حریف
ضمنا
حقوق مطالباتی عمدتا بورژوایی
از
قبیل حق بیان نظر، انتشار مطبوعات، تشکیل انجمن و حزب و سندیکا و اتحادیه غیره و دادن رأی به این و آن و کاندید شدن در انتخابات و غیره
را
با
آزادی
یکسان گرفته است.
۲
ما تعیین کننده یک شعور واحد برای همه انسانها نیستیم
حریف
حریف
معنی شعور را هم نمی داند.
حریف نمی داند که شعور با آگاهی کذایی تفاوت عظیمی دارد:
شعور عالی ترین مقوله فلسفی است که ضد دیالک تیکی وجود است.
در مقوله فلسفی شعور و یا روح
بدترین خرافات و لاطائلات و خزعبلات
هم جا می گیرند.
شعور
انعکاس وجود است.
یعنی
چیزی طبقاتی است.
هر کس بسته با جایگاه طبقاتی اش، دارای شعور طبقاتی خاص خویش است.
به قول فویرباخ،
حکیم ماتریالیست آلمانی،
طرز تفکر (شعور) در کاخ و کوخ متفاوت است.
۳
ما تعیین کننده یک شعور واحد برای همه انسانها نیستیم
تشکیل شعور واحد برای همه طبقات و اقشار اجتماعی
نه
امکان پذیر است
و
نه
معنی دارد.
دلیل حریف، شنیدنی است:
۴
چون نیازها از یک جنس نیستند
اکنون
شعور
نه
انعکاس وجود،
بلکه چیزی وابسته به حوایج خلایق می شود.
۵
همینکه در یک جبهه برای داشتن حق زندگی هر قشری تلاش کنیم
یعنی شعر رو به شعور تبدیل کردیم.
حریف
حریف
عملا
روشنگری علمی و انقلابی و تعیین استراتژی و تاکتیک انقلابی
را
تخطئه می کند:
پیش شرط تبدیل شعر به شعور
به زعم حریف
سانترالیزاسیون حق حیات برای همه اقشار همه طبقات است و بس.
از حریف چه پنهان که همه طبقات حاکمه از برده داران تا سرمایه داران
حق حیات
را
از کسی سلب نکرده اند.
اگر ساده لوحانه به نظرات و حرکات و سکنات طبقات حاکمه نظر کنیم،
برده داران و فئودال ها و سرمایه داران
عاشق سینه چاک بردگان و رعایا و پرولتاریا هستند.
چون
بردگان و رعایا و پرولتاریا
برای شان تخم دو زرده می گذارند و زندگی در ناز و نعمت را برای هفت جدشان امکان پذیر می سازند.
بورژوازی
امروزه
حتی
به
پیران و بیماران و بیکاران و مهاجران و غیره
یارانه می دهد.
دل و دین توده ها
را
عمیقا
ربوده است.
به همین دلیل
کسی تمایلی به گذار مشقت بار به سوسیالیسم و کمونیسم ندارد.
چون
اسباب چریدن
(رفع حوایج حیاتی)
همه از دم
آماده است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر