۱۴۰۱ دی ۱۲, دوشنبه

درنگی در مفهوم آزادی (۲)

  

میم حجری

 
 آزادی یک مفهوم خاکستریه که ذهن آدم‌ها به تناسب محیط از اون برداشت‌های متفاوتی داره. 

آگاهی برای آزادی همون نیاز اون لحظه است . 

حریف 
 
۱

آگاهی برای آزادی همون نیاز اون لحظه است . 

 

منظور حریف از مفهوم «آگاهی برای آزدی» چیست؟

منظور حریف

احتمالا

آگاهی به مفهوم آزادی

است.

اگر چنین باشد، چرا باید آگاهی به چیزی، نیاز لحظه ای باشد؟

مگر آگاهی به مفاهیم دیگر، مثلا درخت و خربزه و خر و خرما

نیاز لحظه ای افراد است؟

منظور حریف از آگاهی، احتمالا اشاره است.

منظورش احتمالا این است

که

افراد زمانی که نیاز به آزادی دارند، بدان اشاره می کنند.

مثلا دم از فقدان آزادی می زنند، شعار زنده باد آزادی سر می دهند و از خیر سر می گذرند.

 

نمی توان به حریف حق نداد.

برای اینکه خلایق تعریف علمی مفاهیم را نمی دانند.

بگذارید اندکی روی مفهوم آزادی درنگ کنیم.

آزادی

به تنهایی وجود و معنی ندارد.

آزادی
در 
دیالک تیک جبر و اختیار (ضرورت و آزادی) 
وجود و معنی دارد.
 
جبر و یا ضرورت
به قوانین و قانونمندی های حاکم بر هر چیز اطلاق می شود.
 
آزادی

یعنی 

درک جبر و یا ضرورت.

مثال:

آب  تحت فشار جو

در ۱۰۰ درجه سانتیگراد می جوشد.

این یک حکم (جمله) است.

در این جمله قانون فیزیکی جوشش آب تبیین می یابد.

میزان اختیار و آزادی ما در این زمینه

به اندازه آگاهی ما به این جبر و یا قانون فیزیکی است.

تفاوت بشر با خر در این زمینه

همین است.

خر قادر به درک جبر مربوطه در این زمینه نیست.

در نتیجه بشر مختارتر (آزادتر) از خر است.

 

نیاکان ما هم روزی از این جبر خبر نداشتند.

یعنی آزاد و مختار نبودند و فرقی با خر در این زمینه نداشتند.

 

سؤال این است 

که

این آگاهی و آزادی ناشی از آن، از کجا امده است؟

بشر

چگونه به این جبر حاکم بر آب وقوف کسب کرده است؟

اکنون ولی به این مسئله بپردازیم

که 

اگر مفهوم درخت از تجرید سرو و صنوبر و سپیدار و غیره تشکیل یافته،

مفهوم آزادی از تجرید چه چیزهایی تشکیل یافته است؟

 

ادامه دارد. 

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر