شین میم شین
باب دوم
در احسان
حکایت سوم
(دکتر حسین رزمجو، «بوستان سعدی»، ص ۶۶)
بخش اول
۱
نخورد شیر، نیمخورده سگ
ور به سختی، بمیرد اندر غار.
معنی تحت اللفظی:
شیر اگر در غاری از گرسنگی بمیرد،
به نیمخورده سگ، لب نمی زند.
سعدی
و
فقهای نظامات برده داری و فئودالی
نه
سگان را می شناسند و نه شیران را
و
نه
قوانین اساسی حیات را.
حریفی حکایت می کرد که اجامر حنقوری فوندامنتالیستی بر سر سران و سرداران پیر پرولتاریا بلایی آورده بودند
که
از خوردن پوست خیار لگدمال شده ای حتی ابایی نداشتند.
غریزه حفظ نفس
هر موجود زنده ای را به خوردن خیلی چیزها مجبور می سازد.
بدون نان
جانی
وجود ندارد.
به قول قدما:
«شکم گرسنه ایمان ندارد.»
به قول رسولان پرولتاریا
دین و ایمان و هارت و پورت،
فقط
پس از رفع حوایج مادی حیاتی
یعنی
نان و آب و مسکن و پوشاک
مطرح می شوند.
شیر
به قوت قحطی و خشکی
لاشه می خورد.
چه رسد به نیمخورده سگ.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر