میم حجری
خالد رسول پور
اما اعتراضات جاری دقیقاً ضد هر گونه «قدرت»ی شکل گرفتهاند.
این اعتراضات از نوع و جنس دیگری هستند.
آنها (به قول ژیل دلوز) در فضای «ریزوماتیک» (زمین-ساقه)
رشد کرده و سرکشیدهاند
نه در فضای «درختی».
«ریزوم» یا «زمین-ساقه» به صورت افقی، متکثر و برابر رشد میکند
و
هیچگونه تقدم و تاخری در جایگاهِ شاخههایش وجود ندارد
اما «درخت» به صورت عمودی و از ریشه به سمت ساقه و تنه و شاخهها رشد میکند و اساسش بر سلسله مراتب و مقام ساخته شدهاست.
زمین ـ ساقه
و
یا
ساقه کذایی زیر زمینی چیست؟
این ساقهها اندامهای ذخیرهای گیاه به شمار میروند.
با
استفاده از مواد ذخیرهای که در طی سال اول در آنها جمع میشود،
ساقه هوایی جدیدی در سال بعد رشد میکند.
در ریزوم ساقهها استوانهای شکلاند و در زیر زمین
بهطور افقی رشد میکنند.
این ساقهها باریک، گوشتی و دارای اندوختۀ غذایی
هستند.
ساقهها دارای گره، میانگره و برگهای متعددند.
جوانهها در پایه
برگهای پولکی
اندامهای هوایی
را
تولید میکنند
و
در گونههای زنبق انتهای در حال رشد ریزوم
برگ و گل تولید میکند.
ریشه در محل گرهها تولید میشود.
خالد رسول پور
به
تبعیت از تئوریسین بند تنبانی امپریالیستی
برای درک و توضیح اعتراضات مبتنی بر آنارشیسم (قدرت ستیز) و رویزیونیسم (آماج گریز)
دست به دامن بیولوژی می شود.
بدین طریق
اعتراضات عنقلابی در سال های پس از شکست سوسیالیسم
به چیزی شبیه پیاز و سیب زمینی تشبیه می شوند.
این شق القمر «تحلیلی» یکی از واریانت های بیولوژیسم است.
ایده ئولوژی امپریالیستی
برای از عرصه به در راندن ماتریالیسم تاریخی
انواع متفاوتی از این متدها سرهم بندی کرده است:
یدین طریق و ترفند،
مسائل جامعتی
نه
با استفاده از مفاهیم ماتریالیسم تاریخی،
بلکه
با
استفاده از مفاهیم بیولوژی اینجا
و
با
استفاده از مفاهیم پسیکولوژی جای دیگر
توضیح الکی و خرکی و خر رنگ کنکی
داده می شود.
این مکاتب امپریالیستی (بیولوژیسم، پسیکولوژیسم و غیره) امروزه برو بیایی چشمگیری دارند.
مثلا
به عوض تحلیل طبقاتی طویله روسیه،
به دنبال روندهای روانی پوتین می گردند.
یعنی با مفاهیم پسیکولوژیکی به تحلیل جامعه بشری می پردازند.
اعتراضات زنان و جوانان در جماران،
در قاموس خالد رسول پور
بی اعتنا به اوتوریته (قدرت) اند.
ضد اوتوریته اند.
این مشخصه اصلی آنارشیسم است.
کسب و کار آنارشیسم
تخریب اوتوریته های خیرخواه است.
اگر کسی اولدوز و کلاغ های صمد بهرنگی را تحلیل کند،
متوجه تلاش مستمر بهرنگ در جهت تخریب اعتبار مادر و پدر در خانواده می شود.
بدین طریق
پیوند عاطفی و مادی صرفنظرناپذیر کودک با اوتوریته های خیرخواه (عاشقان اصیل خود) قطع می شود
و
کودک
بیکس و بی یار و بی پناه می ماند.
فاشیسم و فوندامنتالیسم و آنارشیسم
می دانند
که
کودک بدون حمایت اوتوریته نمی تواند زندگی کند.
از این رو،
برای کودک اوتوریته گریز و یا حتی اوتوریته ستیز،
اوتوریته های قسی القلب بی رحم از قبیل هیتلر و خمینی و خامنه ای و آقا کلاغه و خانم کلاغه (اشرف و اشرف دهقانی و آقا رجوی و خانم رجوی وغیره)
اختراع می کنند.
در جوامع بشری
هم
همین بلا بر سر زنان و جوانان بی اعتنا به اوتوریته های خیر خواه (حزب توده) و قدرت
آورده می شود.
لاشخوران میلیاردر از قبیل ترامپ و احزاب فاشیستی و پوتین و پالان و چکمه و نعلین
(مخالفان سرسخت به اصطلاح استبلیشمنت به مثابه اوتوریته)
روی کار آورده می شوند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر