تحلیلی
از
«ای پر خرد حکیم سخن ساز
با نقطه ای ز خون
پایان گذاشتی
آن قصه را که عشق
دیباچه می نوشت در آغاز.
معنی تحت اللفظی:
ای حکیم خردمند سخن پرداز!
قصه ای را که با عشق آغاز کرده بودی، با خون به پایان رساندی.
در این بند شعر،
تصور سیاوش از فردوسی به روشنی تبیین می یابد:
سیاوش
فردوسی را با سه مشخصه اصلی به خواننده معرفی می کند:
الف
ای پر خرد حکیم سخن ساز
حکمت مندی
(حکیم، فیلسوف)
سیاوش
بدین طریق
آب پاک بر دست اساتید برده داری ـ فئودالی ـ بورژوائی دانش کاه می ریزد که فردوسی را ناظم امین و عادی و بی شعور «قصه های باستانی ایران» جا می زنند.
فردوسی
در قاموس سیاوش،
فیلسوفی اندیشنده، آموزنده، تحول طلب و سازنده است.
فردوسی
به احتمال قوی،
مارکس و انگلس و لنینی در پله تکاملی هزار سال قبل است.
ما باید ضمن تحلیل دیالک تیکی شاهنامه
این مسئله را مورد بررسی قرار دهیم و اثبات و یا رد کنیم.
ب
ای پر خرد حکیم سخن ساز
خردمندی
فردوسی
در تصور سیاوش،
فیلسوفی خردگرا و خردمند است.
سیاوش با این مشخصه، آب پاک بر دستان اساتید دانش کاهی می ریزد که فردوسی را حماسه سرای جنگجو و جنگ ستا و جنگ طلب و عملا و منطقا خردستیز و ماجراجو (آوانتوریست) جا می زنند.
حق هم به احتمال قوی با سیاوش است.
ما اگر بخت یار باشد، در تحلیل شاهنامه به این مسئله نیز دقتی دو چندان معطوف خواهیم داشت.
پ
ای پر خرد حکیم سخن ساز
سخن سازی
سیاوش
فردوسی را با مشخصه سخن سازی به خواننده معرفی می کند.
سخن
در قاموس سیاوش
تولید می شود،
ساخته می شود.
فردوسی در قاموس سیاوش به درجه مولد فکری ارتقا می یابد و حسابش از یاوه سازان و یاوه سرایان جدا می شود.
به همان سان که آهنگری از سنگ آهن، آهن استخراج می کند و به آهن خام، فرم مفید پیش اندیشیده می بخشد و وسایل تولید و زندگی مردم
(گاوآهن، کلنگ، خرمنکوب، بیل، تبر، سطل، ظرف، طشت، شمشیر، سپر و غیره)
را
پدید می آورد،
فردوسی نیز سخن می سازد.
سخن اما چیست؟
۱
سخن فرم متناسب با فکر است.
اندیشه فقط در فرم سخن (کلام) وجود دارد.
فردوسی
در قاموس سیاوش،
حکیم خردمند سخن سازی است.
فردوسی
اندیشه را مادیت و عینیت می بخشد،
اندیشه را زره مادی می پوشاند تا بتواند سینه به سینه، دهن به دهن، نسل به نسل منتقل شود.
۲
میان مفهوم و واژه، میان حکم و جمله (سخن)، میان اندیشه و سخن رابطه دیالک تیکی محتوا و فرم برقرار می شود.
سخن قالب و فرمی است که با اندیشه، با مفاهیم به هم پیوسته
پر می شود.
۳
میان مفهوم و واژه، میان حکم و سخن رابطه دیالک تیکی روح و ماده بر قرار است.
مفهوم و حکم (که از مجموعه مفاهیم به هم پیوسته تشکیل می یابد) پدیده های روحی اند و فقط در عالم روح، یعنی در کله انسان ها وجود دارند.
واژه و جمله (سخن) فرم مادیت یافته مفهوم و حکم است.
۴
درست به همین دلیل است که در انجیل می خوانیم:
«نخست کلمه بود و کلمه خدا بود و خدا کلمه بود!»
منظور انجیل از «کلمه»، روح (لوگوس) است.
کلمه،
به عبارت دقیقتر،
روح مادی و محسوس و ملموس گشته است:
خدا ـ به مثابه روح ـ در هیئت عیسی مسیح ـ به مثابه جسم ـ مرئی و ملموس و محسوس می شود،
مادیت می یابد،
تجسم (جسمیت) می یابد.
کلمه
روح مادیت و عینیت یافته است.
روح نامرئی و ناملموس و نامحسوس با درآمدن به فرم واژه و سخن، مرئی و ملموس و محسوس شده است و وسیله انتقال روح (اندیشه) گشته است.
فردوسی در قاموس سیاوش،
حکیم خردمند سخن سازی است.
فردوسی به قول برتولت برشت،
معمار روح است.
ادامه دارد
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر