۱۴۰۱ آبان ۲۴, سه‌شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۳۰۱)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

 

فصل بیستم

اخرین سال های مشترک مارکس و انگلس

 

۱

آخرین اثر مشترک مارکس و انگلس

 

وقتی که مارکس و انگلس طرح برنامه گوتا را سرسختانه مورد انتقاد قرار می دادند،

هراس از آن داشتند که حزب متحد جدید با چنین برنامه اوپورتونیستی ئی

عنقریب

از هم بپاشد.

 

حزب از هم نپاشید.

 

اما

معلوم شد که چنین برنامه ای تحت نفوذ لاسالیانیسم و دیگر نظرات غیر علمی،

به تسهیل نفوذ بورژوایی  در جنبش کارگری منجر می شود.

 

یکی از کسانی که حامل اثرات بورژوایی بر حزب بود،

دکتر اویگن دورینگ بود.

 

اویگن دورینگ

استاد دانشگاهی در برلین بود و حامل نظرات خرده بورژوایی ـ دموکراتیک بود.

 

اویگن دورینگ

در بحث مستمر با مارکس و انگلس

نظرات فلسفی و اقتصادی ئی را نمایندگی می کرد

 که به ظاهر نظراتی مبتنی بر سوسیالیسم علمی بودند،

ولی در واقع، به مدل سوسیالیسم اوتوپیکی می رسیدند.

 

بسیاری از اعضای به لحاظ نظری ضعیف حزب کارگری سوسیالیستی آلمان

 تحت تأثیر او

گیج و گمراه می شدند.

 

آنها از فرط حواس پرتی در اویگن دورینگ

همرزم ستمدیده ای را می دیدند که تحت تعقیب مستمر عوامل دانشگاهی پروس قرار دارد.

 

اولین کسی که متوجه خطر اویگن دورینگ شد،

ویلهلم لیبکنشت بود.

بعد

آگوست ببل متوجه خطر او شد.

 

آندو از «پیران برلین» (نام احترام انگیزی که دوستان به مارکس و انگلس داده بودند)

یاری طلب کردند.

 

انگلس از سال ها قبل روی اثری فلسفی ـ علم الاشیایی (علمی ـ طبیعی) کار می کرد که ناتمام ماند و پس از مرگش تحت عنوان «دیالک تیک طبیعت» منتشر شد.

 

انگلس در این اثر اثبات می کرد

که

«در طبیعت همان قوانین حرکتی دیالک تیکی ای در ملغمه تغییرات بیشمار در کارند،

که

در تاریخ نیز تصادفیت ظاهری حوادث را تحت سلطه خود دارند.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۲۰، ص ۱۱)

 

 

مارکس

در این روزها

سرش به تحریر جلد دوم «کاپیتال» گرم بود.

 

اما نفوذ اویگن دورینگ در حزب افزایش می یافت.

 

لیبکنشت

فشار می آورد.

 

چه کسی باید کمک می کرد؟

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر