۱۴۰۱ آبان ۲۳, دوشنبه

درنگی در گشت ارشاد (۸)

 

میم حجری

 

تقابل مردم و گشت ارشاد در تاریخ؛
نفرت از گشت ارشاد در اشعار شاعران ایرانی
فاطمه کاملی
دانشجوی کارشناسی ارشد تاریخ ایران باستان

 

۱
 سعدی می‌گوید

 اگر محتسب نمی‌داند که درون خانه مردم چه خبر است، 

چرا اصلاً به خانه مردم هجوم می‌برد:


هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار


ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار

 

عجب تحلیل دلبخواهی ئی از سخن سعدی

فاطمه کاملی

سرهم بندی می کند.

 

۱
هر که را جامه پارسا بینی
پارسا دان و نیکمرد انگار


ور ندانی که در نهانش چیست
محتسب را درون خانه چه کار

 

معنی تحت اللفظی:

هر کس را که مقنعه و چادر و عبا و عمامه داشته باشد، پارسا و پاکدامن بدان.

اگر از باطن کسی خبر نداری، قضاوت بیجا نکن.

به همان سان که محتسب 

 مجاز به ورود به خانه مردم نیست.


این حکایت سعدی

به

تئوری شناخت او

مربوط می شود:

سعدی 

نماینده سرسخت فنومنالیسم (نمودگرایی) 

بوده است:

در
تئوری شناخت سعدی

فقط و فقط

ظاهر و نمود چیزها قابل شناخت است و نه باطن و ماهیت و ذات آنها.

شناخت ماهیت و باطن و ذات اشیاء و آدمیان

فقط 

در انحصار عالم الغیب است.


درا ین حکایت شیخ،

حد و مرز اختیارات محتسبان تبیین می یابد.

محتسب هم مسئول کنترل ظاهر افراد است و بس.


البته

فوندامنتالیسم و فاشیسم و اولیگارشیسم

فقط به ظاهرشناسی قناعت نمی ورزد.

همه چیز مردم را مورد تفتیش و تفحض قرار می دهد.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر