تحلیلی
از
شین میم شین
۳
سیاوش در این بند شعر،
ضمنا
برای تصویر روندهای فکری رستم،
دیالک تیک رئال و ایدئال
را
به شکل دیالک تیک تنهائی و آرزوی برآمد و پیدائی سهراب بسط و تعمیم می دهد
و
عملا
از بر باد رفتن ایدئال تهمتن پرده برمی دارد.
برباد رفتن تراژیک ایدئال اما به معنی فروپاشی دیالک تیک تنهائی و همبائی است:
تنها ست، باز مرد!
۴
آری به آرزو
گرم است زندگی
بی شعله اش ولیک
خاکستری است مانده به جا، از اجاق سرد
معنی تحت اللفظی:
اجاق زندگی به برکت آرزوها گرم می شود.
بدون شعله آرزوها اما از اجاق زندگی حاکستر سردی باقی می ماند.
سیاوش
ضمن بسط و تعمیم دیالک تیک وسیله و فونکسیون
به شکل دیالک تیک آرزو و گرمای زندگی
از نقش و فونکسیون غول آسای ایدئال ها پرده برمی دارد.
رئال همیشه در پیوند دیالک تیکی تنگاتنگ با ایدئال
جامه عمل می پوشد.
رئال
ایدئال جامه عمل پوشیده (مادیت یافته)
است.
بدون ایدئال،
هیچ رئالی
هیچ یلی
را
به نبرد برنمی انگیزد و نمی تواند هم برانگیزد.
بدون آرزوی رهائی
کسی تن به نبرد رهائی بخش در نمی دهد.
کارد بارها به استخوان توده می رسد،
ولی فقط و فقط در صورتی که توده ایدئالی را در ضمیر خود پرورده باشد،
وارد عمل می شود.
درک دیالک تیکی سیاوش
از همین بند شعر نیز نعره می کشد.
۵
ز آن رستمی که چرخ بلندش نبسته دست
اینک
چه مانده است؟
معنی تحت اللفظی:
از رستم شکست ناپذیری که حتی چرخ بلند قادر به بستن دستش نبوده،، اکنون با دلی تهی از آرزو
چه مانده است؟
سیاوش برای اثبات صحت دیالک تیک رئال و ایدئال
تجربه مشخص رستم را نشان خواننده و شنونده شعر می دهد:
از رستم رئال، اکنون بدون ایدئال چه مانده است؟
پراتیک
نه تنها منشاء احکام است، بلکه علاوه بر آن،
معیار مطمئنی برای کشف حقیقت آنها ست.
پراتیک
همان محک تجربه است
که
حتی خواجه شیراز به رسمیت می شناسد:
خوش بود، گر محک تجربه آید به میان
تا سیه روی شود، هر چه (و یا هر که) در آن (و یا در او) غش (ناخالصی) باشد.
سیاوش
بدین طریق،
دیالک تیک پراتیک و تئوری
را
نیز به خواننده و شنونده شعرش یادآور می شود.
چه خالی است، جای شاعر همیشه جوان توده!
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر