میم حجری
آنتونیو گرامشی:
اندیشهی انقلابی دربارهی [قدرتِ] اندیشه
نوشته: نیکلاس آندرن
مترجم: سارا طاهری
گرامشی
بیشتر از هر متفکر مارکسیستِ دیگری
بر اهمیت روبنا و تأثیر اندیشهها [درصورت فراگیر بودن] در تغییرات تاریخی تأکید داشت.
وی معتقد بود که بُروز تطابق همهجانبه بین وضعیت اقتصادی و پتانسیل فرهنگی/اندیشگی امکان پذیر نیست.
برای گرامشی
فکر و عمل جداییناپذیرند
او در مقطعی مینویسد
که
شکلگیری تفکر او
«خصلت جدلی دارد،
بنابراین غیرممکن است که بیطرفانه فکر کنم یا بهخاطر مطالعه، مطالعه کنم»
طرز «تفکر» حریف فرنگی
اسکولاستیکی
است.
طرز «تفکر» حریف فرنگی
شباهت غریبی به طرز «تفکر» آخوندهای فئودالی ـ قرون وسطایی دارد.
یعنی
غیر علمی و غیرمارکسیستی است.
حریف
توان زیر ذره بین تحلیلی ـ دیالک تیکی ـ ماتریالیستی گذاشتن افکار گرامشی
را
ندارد.
درست مثل آخوندها
که
عاجز از تحلیل آیات و احادیث و روایات و اخبار اوتوریته های مذهبی اند
و
به
مدد حدس و گمان
به
طور دلبخواهی
راجع به محتوای افکار به میراث مانده
ابراز نظر می کنند
و
عملا
عوامفریبی می کنند.
ما یکی از مفاهیم مهم حریف
را
مورد تأمل قرار می دهیم:
۱
اهمیت روبنا و تأثیر اندیشهها [درصورت فراگیر بودن] در تغییرات تاریخی
روبنا
و
به عبارت دقیقتر
روبنای ایده ئولوژیکی
یعنی
دولت و مذهب و قضاوت و هنر و اخلاق و غیره
در
وحدت دیالک تیکی
(در همبایی و همستیزی)
با
زیربنای اقتصادی
قرار دارد.
زیربنای اقتصادی
یعنی
مناسبات تولیدی
یعنی
حاکمیت طبقاتی.
نقش تعیین کننده
در
دیالک تیک زیربنای اقتصادی و روبنای ایده ئولوژیکی
از آن زیربنای اقتصادی است،
بدون اینکه روبنای ایده ئولوژیکی هیچ واره و هیچکاره باشد.
اقطاب همه دیالک تیک های هستی چنینند:
یکی از اقطاب
مقدم بر دیگری است.
یعنی
تعیین کننده دیگری است
و
ضمنا
تحت تأثیر دیگری است.
اقطاب دیالک تیکی
بدون استثناء
در همدیگر اثر می گذارند و متقابلا از همدیگر اثر برمی دارند.
فکر و یا اندیشه چیست؟
جفت دیالک تیکی اندیشه، عمل است و نه زیربنای اقتصادی.
دیالک تیک اندیشه و عمل و یا حرف و عمل و یا نظر و عمل
یکی از فرم های بسط و تعمیم دیالک تیک تئوری و پراتیک (پراکسیس) است.
از این رو
اندیشه و حرف و نظر (تئوری)
باید در دیالک تیک اندیشه و عمل، حرف و عمل و یا نظر و عمل (تئوری و پراتیک)
مورد بررسی قرار گیرد.
در
دیالک تیک تئوری و پراتیک
نقش تعیین کننده از آن پراتیک است،
بدون اینکه تئوری هیچ واره و هیچکاره باشد.
شعار معروف لنین
«بدون تئوری انقلابی، جنبش انقلابی وجود ندارد»
فقط
در
تحلیل نهایی
درست است.
وگرنه خاستگاه و زادگاه و آزمونگاه (محک تعیین صحت و سقم) تئوری،
پراتیک (پراکسیس) است.
منظور لنین این است که تئوری انقلابی بر جنبش انقلابی تأثیر مهمی می گذارد و نباید بدان کم بها داده شود.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر