درست است
که
راه آگاهی از دشتهای آشوب می گذرد.
معنی تحت اللفظی:
در گذر از آشوب است که آدمیان به کسب آگاهی
نایل می آیند.
برای درک و توضیح این سخن آذر،
باید ضد دیالک تیکی آگاهی را پیدا کرد.
ضد دیالک تیکی اگاهی، خوپویی است.
دیالک تیک خودپویی و آگاهی
یکی از دیالک تیک های مهم در جامعه شناسی مارکسیستی ـ لنینیستی است.
منظور آذر
احتمالا این است
که
در گذر از کوره راه های نادانی می توان به کسب آگاهی نایل آمد.
خود خودپویی هم حاوی ذراتی از آگاهی است.
چون بدون آگاهی بخور و نمیر نمی توان به عمل خود به خودی و خودپو و خودجوش مثلا عصیان و طغیان و شورش و واکنش
اقدام کرد.
توده
ولی
در روند عملیات خودپو،
یعنی
در اثر تجربه و در روند تجربه
به
کسب دانش تجربی
(آگاهی)
نایل می آید.
برای درک و توضیح بهتر این اندیشه آذر،
باید
با
دیالک تیک پراتیک و تئوری
(عمل و اندیشه)
آشنا شد
که
یکی از مهم ترین دیالک تیک ها در فلسفه مارکسیستی است.
تئوری
انعکاس (عکس اندازی، عکس برداری) پراتیک
در
آیینه ذهن و ضمیر بشری است.
در دیالک تیک پراتیک و تئوری
نقش تعیین کننده از آن پراتیک است،
بدون اینکه تأثیر متقابل تئوری بر پراتیک فراموش و تحقیر شود.
چون
تئوری
(علم، دانش، آگاهی)
چراغ راه پراتیک (عمل، کدروکار)
است.
پراتیک
یکی از کشفیات تعیین کننده مارکس است:
پراتیک
نه
تنها
زادگاه تئوری،
بلکه علاوه بر آن،
محک مطمئنی برای تعیین صحت و سقم آن است.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر