میم حجری
مفهوم مرگ در اسلام
مرگ در مسیحیت و اسلام
ترک قفس فانی و میرای (موقتی) تن
توسط روح باقی و نامیرا ست.
روح
در
فلسفه ایدئآلیستی ـ عینی افلاطون
و
در فقه (تئولوژی) مسیحیت و اسلام
بر خلاف تن که منشاء مادی دارد،
منشاء الهی دارد و نامیرا ست.
افلاطون و اسلام و مسیحیت برای روح
عالم متعالی خاصی قائل می شوند.
این بدان معنی است
که
روح
پس از ترک قفس تن
در عالم ارواح ادامه حیات می دهد.
ارواح مردگان
بنا بر روایات اسلامی
از آزادی مطلق برخوردارند
و
هر پنجشنبه هر هفته حتی
به خانه سابق خود سر می زنند.
سکنه جمکران
چه چپ و چه راست
به محض شنیدن خبر مرگ کسی
می فرمایند:
«روحش شاد.»
این فرمایش حضرات بدان معنی است که ارواح هم شاد می شوند و هم غمگین می شوند و زجر می کشند.
می توان گفت که افلاطون و مسیحیت و اسلام
دیالک تیک ماده و روح
را
به شکل دیالک تیک تن و جان بسط و تعمیم می دهند و ضمنا وارونه و پا در هوا می سازند.
یعنی
نقش تعیین کننده را از آن روح می دانند.
وقتی گفته می شود که مذهب شعوری وارونه و پا در هوا است،
به همین دلیل است.
الله در اسلام
هم
روح مطلق
است.
روح مطلق
یعنی
روحی خارج از چارچوب ماده.
یعنی
جانی جدا و مجزا و بی نیاز از تن.
بینش افلاطونی و اسلامی
بینشی دوئالیستی
(مبتنی بر استقلال ماده از روح)
است.
مرگ در اسلام
بر مبنای دوئالیسم ماده و روح (تن و جان)
درک می شود و توضیح داده می شود:
روح از قفس تن پر می کشد و به عالم ارواح می رود
و
تن
تجزیه می شود
تا در روز قیامت ذرات پراکنده تن، دوباره ترکیب شوند
و جسم مربوطه دوباره روحمند شود و حساب پس بدهد.
ما اینجا با دیالک تیک تجزیه و ترکیب سر و کار پیدا می کنیم.
حتی
ادیان
را
توان سرپیچی از دیالک تیک عینی نیست.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر