میم حجری
گیسو بُریدن، زلف گشودن
از آیینهای سوگواری در فرهنگ ایرانی و از رسوم دیرینه ایرانیان باستان و نماد سوگواری است.
فرنگیس در سوگ سیاوش گیسوانش را برید:
فردوسی:
همه بندگان موی کردند باز
فرنگیس مشکین کمند دراز
برید و میان را به گیسو ببست
به فندق گل ارغوان را بخست
معنی تحت اللفظی:
کنیزان
موهای شان را پریشان کردند.
فرنگیس
(احتمالا کدبانو)
که
گیسوی مشکی درازی داشت،
گیسو برید و به کمرش بست
و
رخساره اش را با فندق خراش داد و زخم کرد.
حافظ
گیسوی چنگ بِبُرّید به مرگِ مِیِ ناب
تا حریفان همه خون از مژهها بگشایند
خاقانی
گیسوی چنگ و رگ بازوی بر بط ببرید
گریه از چشم نی تیز نگر بگشایید
سلمان ساوجی:
ای صبحدم، چه شد که گریبان دریدهای
وی (و ای) شب، چه حالت است که گیسو بریدهای
در فرهنگ کُردی و لُری
زنان در سوگ عزیزان از دست رفته، روی میخراشند و گیسوی خود بریده
به دور دست میپیچند.
بر اساس آیین پریشان کردن گیسو در میان کُردها و لُرها
زنان موی خود را پریشان کرده و بر سر و صورت خود میکوبند و به خراشیدن صورت خود میپردازند.
در آیین چمر در استانهای کرمانشاه، ایلام و لرستان
در بخشی از مراسم به هنگام نزدیک شدن اسب آراسته به سیاهچادر،
زنان به زاری پرداخته و گیسوی خود را پریشان میکنند.
در زبان کرمانشاهی و لکی
به
گیس بران
گیس برین
و
در لری خرم آبادی و بختیاری به آن پل برون گفته می شود.
دلیل گیسو بریدن زنان
زیبایی زدایی از خویشتن
است.
چون
گیسو
فونکسیون استه تیکی دارد:
گیسو
یکی از نشانه های زیبایی زنان
است.
زنان
در
سوگ عزیزان
خود را زشت می سازند.
این بدان معنی است
که
دیگر
سودای پر کردن جای عزیز از دست رفته را با کسی دیگر در سر ندارند.
امروزه
زنان
با بریدن مو و روسری،
یکی از آلات حشریت طبقه حاکمه فئودالی ـ فوندامنتالیستی ـ روحانی را از خود دور می سازند.
این بدان معنی است
که
اگر
مو
موجب حشری شدن شما ست،
ما از خیرش می گذریم.
برخی از دختران جنقوری
هم
تویت می کنند:
ایکاش اصلا خوشگل نبودیم.
اجامر فاناتیک جنقوری
هم
چه بسا
زنان زیبا را ترور و یا زجرکش می کنند.
در میان عجوزه های عرشاد،
اصلا
زیبا وجود ندارد.
سایه
این حقیقت امر را به شعر کشیده است:
کجروان با راستان در کینهاند
زشت رویان دشمن ِ آیینهاند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر