میم حجری
رفقای پوتینیست
مرگ شوروی را به این زودی‌ها باور نخواهند کرد.
ایواز
این نظر ایواز
عاری از ایرادات نظری نیست:
طرفداران پوتین و پوتینیسم
عمدتا
استالینیست هستند و در احزاب غار بی بو و بی خاصیت مسکن دارند.
احزاب استالینیستی
بدترین دشمنان اتحاد شوروی و سوسیالیسم و کمونیسم علمی بوده اند.
احزاب استالینیستی
بسان جریانات فاشیستی و فوندامنتالیستی
جریانات ایراسیونالیستی و ایرئالیستی (خردستیز و واقعیت ستیز) اند.
تنها چیزی
که
برای احزاب استالینیستی پشیزی ارج و ارزش ندارد،
حقیقت
است.
احزاب استالینیستی
تجسم مطلق اوپورتونیسم اند.
بی پرنسیپ اند.
هر کس نظر مثبت نسبت به استالین ابراز کند،
فوری به آب زمزم شسته می شود و تطهیر می شود.
حتی
اگر زن رضاشاه کبیر باشد که از شیفتگان آدولف هیتلر بوده است و به زیارتش رفته است.
احزاب استالینیستی
در
جرثومه کثافت پوتین
به
کشف استالین
نایل آمده اند
و
استالین پرستی
را
با
پوتین پرستی
جایگزین ساخته اند.
احزاب استالینیستی
دوئآلیسم خیر مطلق و شر مطلق (هابیل و قابیل)
را
به
شکل دوئالیسم استالین و خروشچف بسط و تعمیم می دهند
و
خروشچف از اهالی اوکراین بوده است
و
کریمه را کریمانه به اوکراین هدیه کرده است
تا دل دردمندشان را بلکه به دست آورد.
بهترین کار نجات‌دادن اندیشه‌ی چپ از چنگ این شیفتگان فاشیسم روسی است.
ایواز
احزاب استالینیستی
از
افکار مارکسیستی ـ لنینیستی
کمترین خبری ندارند.
از این رو
نیازی به نجات افکار مارکسیستی ـ لنینیستی از چنگ احزاب استالینیستی نیست.
ضمنا
طوایل پسا سوسیالیستی
مثلا روسیه و اوکراین و آذربایجان و لهستان و غیره
طوایل اولیگارشیستی اند
و
نه
فاشیستی.
اولیگارشیسم
همشیره فوندامنتالیسم و فاشیسم است
و
مرتجع تر از امپریالیسم است.
بایدن و مرکل و ماکرون
راسیونال تر از پوتین و پالان و چارق و نعلین و ابوبکر و بن لادن و ملا عمر و عردوغان اند.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر