ما
اهل مدارا نیستیم.
مش فاضل.
ما
با
دوستان
می سازیم
بر
دشمنان
می تازیم
تا
نظم کهنه بر اندازیم
و
طرحی نو در اندازیم
کیانو ریوز میگه:
اگه کسی به من بگه ۱+۱ میشه ۵
میگم تو درست میگی...
خوش باش!
من دیگه تو زندگیم با کسی بحث نمیکنم
مشکات
کیانو ریوز دیگه کیه؟
مشکلات
از ۱۲۴ هزار پیغمبر
به
حضرت جرجیس
ایمان آورده است.
به جرجیس بگو:
گاوان و گوسفندان
هم
مثل تو
هم از بحث
پرهیز کردند
و
کشتارگاه ها رونق یافتند.
مهم ترین فرق بشر با خر
هماندیشی بشر با بشر است.
با پوزش از خر که خر نیست.
تاچر دوم
نه
نخست وزیر
بلکه شخص شخیص عزرائیل بوده است.
شرفیای شدنش به حضور الیزابت دوم
همان
و
جان دادنش
همان
مرگ من آهسته و گریزناپذیر است
خستهام و وزن زیادی از دست دادهام.
سلول انفرادی مرا میکشد.من فقط به صورت پراکنده با دنیای بیرون(خارج از زندان) تماس دارم.
هرکاری که انجام دادم برای باز کردن چشمان جامعه در مورد دولت هایشان بود.
من میمیرم. و من می ترسم که آزادی مطبوعات و دموکراسی (هم )با من بمیرد.
جولیان آسانژ
می نوش که عمر جاودانی این است
خود حاصلت از دور جوانی این است
هنگام گل و باده و یاران سرمست
خوش باش دمی که زندگانی این است
خیام
میخوارگی
مش خیام
نه عمر جاودانی
بلکه حماقت گاو و خرانی است.
سالانه
میلیون ها نفر
فقط به دلیل میخوارگی
مبتلا به سرطان می شوند و نفله می شوند
برای عادت کردن به سحر خیزی
یعنی برای تنظیم ساعت درونی
باید زود بخوابی
سوالی که همیشه درباره ی آدمها برام پیش میاد اینه که چرا واقعا از تنهایی فرار میکنید؟
ماتیلده
آدم نیستند.
سؤال این است که چیستند.
آدم هرگز از تنهایی هراسی ندارد
فاضل نظری
اگر جای مروت نیست با دنیا مدارا کن
به جای دلخوری از تنگ بیرون را تماشا کن
دل از اعماق دریای صدفهای تهی بردار
همینجا در کویر خویش مروارید پیدا کن
چه شوری بهتر از برخورد برق چشمها باهم
نگاهش را تماشا کن، اگر فهمید حاشا کن
من از مرگی سخن گفتم که پیش از مرگ میآید
به «آه عشق» کاری برتر از اعجاز عیسا کن
خطر کن! زندگی بی او چه فرقی میکند با مرگ
به اسم صبر، کم با زندگی امروز و فردا کن
فاضل نظری
هی سحر
به تظاهرات کنندگان غافل مریوان بگو:
جنقوری اسلامی
دقیقا
به خاطر زن ستیزی
روی کار امده است و ۴۳ سال دوام آورده است.
اوتوپی فوندامنتالیسم شیعی
تشکیل جامعه ای با عفت بوده است.
جرم اصلی انقلاب سفید
به نظر بقالان
اشاعه بی عفتی زنان بوده است.
برای پیروزی این اوتوپی
شهر نو ها به آتش کشیده اند.
ورشکست اوتوپی ها را باش
که
کشور نو تشکیل یافته است
کسی که به مدد دروغ به جاه و مقام و قدرت رسیده است
به مدد حقیقت سرنگون خواهد شد.
فرنگی
هی فرنگی
اولا
ضد دروغ که حقیقت نیست.
ضد دروغ
راست است.
ثانیا
حقیقت
که وجود درخود ندارد تا کسی را سرنگون کند.
ثالثا
حقیقت
پهن نیست که زیر پای ستوران افتاده باشد.
حقیقت چیزی از جنس کیمیا ست
که باید به مدد تفکر مفهومی به مشقتی کشف شود
و
برای کشف حقیقت و استفاده از ان برای سرنگونی باطل
به حزب مارکسیستی ـ لنیینستی پرولتاریا نیاز است
که
حکم کیمیا دارد
و
باید تأسیس یابد.
چو ایران نباشد تن من مباد
بدین بومو بر زنده بک تن مباد
بیا تا همه تن به کشتن دهیم
از آن به که کشور به دشمن دهیم
اگر تو در شاهنامه فردوسی
این شعار فاشیستی را پیدا کردی
ما خر می شویم و در خیابان لوس آنجلس
عرعر می کنیم.
این شعری جعلی توسط فاشیست های دربار پهلوی است
بهتر هم همین است.
به مکاتب خر پروری حزب الله و طالبان و اوکوبر بغداد نرفتن بهتر از رفتن است.
درنگی در جنگ های قرن ۲۱
آزادسازی ۶۰۰۰ کیلومترمربع و یا ۳۰۰۰ کیلومتر مربع توسط ارتش اوکراین
تبلیغات جنگی است.
هر دو طرف در صدد تخریب پسیکولوژیکی همدیگرند.
نتیجه جنگ های قرن ۲۱
خرابات شام است و بس.
روسیه اولیگارشیستی در اوکراین به همان روز افتاده که آلمان فاشیستی در استالینگراد افتاده بود.
روسیه
با جنگ خرابه به خرابه روبرو شده است.
در سوریه هم همین ماجرا ادامه دارد.
دست به دست شدن خرابات شام در بین است.
در این جور جنگ ها
نه تانک به کار آید و نه موشک و نه هواپیما.
جنگ
ابتدایی ترین فرم را به خود می گیرد:
جنگ تن به تن مال ۳۰۰۰ سال قبل.
خلاقیت های طبیعت
یأس و نیهلیسم و پسیمیسم و ایراسیونالیسم و نیهلیسم اخلاقی و انتحار عنقلابی و خودکشی و خودسوزی و جنایت و جندگی و غیره از رهاوردهای فاشیسم و فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم اند.
بیشترین تعداد فیلم های پورنو
در دوره سیطره فاشیسم در آلمان تهیه و تولید شد.
خردگرایی و اخلاق خلق در زمان شاه
بهتر از اکنون بوده است
برشت می گوید: اگر گاوها و گوسفندها با هم هماندیشی می کردند یعنی وارد پرسش و پاسخ می شدند، کشتارگاه ها تعطیل می شدند. هدف ما هماندیشی است. هماندیشی برابرحقوق و خالی از تعارف. مثال: سیب میوه ای قابل خوردن است. این یک اندیشه است. از کجا آمده است؟ چگونه تشکیل یافته است؟
ملکالشعرا بهار
هر که را دوست شدم دشمن جان گشت مرا
بخت من دشمن من بود عیان گشت مرا
این ترجمه شعری آذری است
و
در ان تجربه توده مردم
تجرید و تبیین یافته است.
دوستی چیست؟
دوستی که مادام العمر نیست.
دوستی
بر اساس منافع مشترک تشکیل می یابد
و
وقتی اختلاف منافع پدید می آید
دوستی به دشمنی تبدیل می شود.
همیشه و همه جا همین است.
از یان رو،
رفیقانم آرزو ست.
چون
رفاقت بر اساس آرمان مشترک تشکیل می یابد
و
نه بر اساس منافع و مصالح و موانع مشترک
تکرار مکررات توخالی و انتزاعی است.
استالینیسم همین است.
هارت است و پورت
درد این است که خواندن و فهمیده شدن در ایران گران تمام می شود
مریم نویسنده
در جهان درندشت کنونی
قحط خوانندگی
و
چه بسا
حتی
قحط نویسندگی است.
خلایق
در این روزگار
با
استی کرها
می عندیشند
و
مبادله غریزی می کنند
کله از داربست ویران است
خواجه در بند بند تنبان است
پطر اسمی ارمنی است.
سوسو به معنی نور ناچیز است.
بحث بر سر اسم صاحب نظر است و یا بر سر سؤال مطروحه است؟
صهیونیسم
ایده ئولوژی بورژوازی خلق یهود است. (دایرة المعارف شوروی)
به همان سان که مارکسیسم ـ لنینیسم
ایده ئولوژی پرولتاریا ست.
ایده ئولوژی که فحش خواهر و مادر نیست.
امپریالیسم
عالی ترین مرحله توسعه کاپیتالیسم است.
امپریالیسم
آستانه گذار به سوسیالیسم است.
امپریالیسم
که فحش نیست
لامصبا.
انصاف نباشد که در این شهرِ دَرَندشت
ضرب المثلِ " سوزن در کاه " تو باشی ..!
رویا_عابدینی
رابطه عاشق با معشوق
رابطه ای مبتنی بر نیاز و راز و ناز است.
این دیالک تیک را ما مدیون محمد زهری هستیم.
عاشق
اهل نیاز
است
و
معشوق
اهل ناز و راز.
عاشق
اگر همسایه دیوار به دیوار معشوق هم باشد
در حسرت دیدار او به سر می برد.
عذاب عشق و محکوم به شکست بودنش هم در همین دیالک تیک است
صدام
که مهره نبود.
اصولا
کسی مهره نیست.
منافع مشترک در بین است
که به دوستی های موقتی و مصلحتی منجر می شود.
جنگ ایران و عراق
که تازگی نداشت.
صدام به کویت و غیره هم حمله کرد.
ما تعریف صهیونیسم را از دایرة المعارف شوروی ترجمه و تحلیل و منتشر کرده ایم.
اجنه خوانده اند.
آدمیان ترک خواندن کرده اند و خیال بافی می کنند.
ایرانیان خیال می کنند
که صهیونیسم و سرمایه داری و امپریایلسم
فحش است.
اصلا نمی دانند که چیست.
درد این است که نمی خواهند بدانند.
ما فقط جمله اول این مطلب را مورد تأمل قرار داده ایم.
فلسفه و پراکسیس
فعالیت فلسفی برداشت ما از جهان، از جامعه یا انسان را دگرگون میکند، اما نمیتواند واقعیت را بههیچ معنای مستقیم یا بیواسطهای دگرگون سازد.
می توان کل مطلب را هم تحلیل کرد.
ابراز نظر به نظر و اندیشه همنوع
به زبان المانی ربطی ندارد.
به قول برشت:
اگر گاوان و گوسفندان هماندیشی (جدل) می کردند،
کشتارگاه ها تعطیل می شدند.
هماندیشی متمدنانه ترین کردوکار آدمیان است
کامی کازه به خلبان های زاپنی در جنگ ج. دوم اطلاق می شد که با هواپیمای خود به کشتی ها می زدند. آنها معلمین مجانین القاعده بوده اند که به برج های دوقلوی نیویورک زدند.
فروغ و زنان
برابری زنان و مردان
فقط در اثر گذار از جامعه طبقاتی به جامعه بی طبقه میسر خواهد شد.
یعنی
با تسخیر قدرت و حاکمیت توسط زحمتکشان و زنان.
زنان
زحمتکشان مضاعف اند.
زنان
زحمتکشان خانه و کارخانه، بیمارستان و تیمارستان، مراتع و مزارع، شرکت ها و ادارات و مدارس و دانشگاه ها و غیره اند.
زنان
پرولتاریا مضاعفند و تحت ستم مضاعف بورژوازی خانه و کارخانه قرار دارند.
زنان برای رهایش نهایی
به وحدت با زحمتکشان نیاز دارند.
با تعارفات فمینیستی
نمی توان به رهایش زنان نایل آمد.
فراگیری تئوری رهایی نهایی (مارکسیسم ـ لنینیسم)
برای زحمتکشان و زنان
واجب تر از نان و اب شب و روز است
ویرایش:
با خبر باش!
حضور، بر کشیدن خود را
وز جمله خلق، بر گزیدن خود را
از مردمک دیده به باید (بباید) آموخت:
دیدن همه کس را، و ندیدن خودرا
پٌر خودنمای، کاکه چند و چون مباش
در خانه که سقف ندارد، ستون مباش
زین گلستان، برگ گلی نیست، نگرداند رنگ
با خبر باش، که امروخ (امروز) تو، فردا دارد
تقدیم به کلان کاران،
از طرف دکتور متین بره کی
کسی که خود را نبیند
نمی تواند جامعه و همنوع را ببیند.
فرد
در
دیالک تیک جامعه و فرد وجود دارد.
بشر به شرطی قادر به انتقاد از جامعه و همنوع است
که
قادر به انتقاد از خود باشد.
یعنی تابع دیالک تیک انتقاد از خود و انتقاد از جامعه باشد.
درنگی در دیالک تیک پاسیویته و اکتیویته
اوپورتونیسم بشر
چه در شرق و چه در غرب
لایتناهی است.
اگر طبقه کارگر
که پس از شکست سوسیالیسم در حال عقب نشینی است
مجددا انرژی و نیرو کسب کند
و به میدان آید،
همین پاسیوها و رفرمیست ها و بی طرف ها در پهنه پهناور جهان
دوباره انقلابی و جانبدار پرولتاریا می شوند و
پرچم شان و حرف های شان سرختر از خون می گردند.
درنگی شتابزده در مفهوم انتحار
روی مفهوم انتحار باید کار کرد.
انتحار از کردوکارهای عمیقا ارتجاعی مدرن مد روز است.
هم
انتحار سنتی (خودکشی)
با محتوای نیهلیستی
(رسیدن به پوچی زندگی کاموئیتسی - کافکائیستی، هدایتیستی ـ شاملوئیستی)
و
هم
انتحار عنقلابی
فوندامنتالیستی
و
هم
انتحار فاشیستی (کامی کازه میلیتاریستی ـ ژاپنی)
ارزیابی ما آن است که جنگ برای منافع خاص اقتصادی وسیاسی طبقات بورژوازی بهراه انداخته میشود و بهخونریزی خلقها منجر میگردد. جنگ از شیوهی تولید سرمایهداری برمیخیزد و" ادامه سیاست با ابزاردیگر، با "خشونت" است."
حرب ک. یونان
محتوای این جنگ
شبیه محتوای جنگ در سوریه و لیبی است.
سیستم سوسیالیستی تحت سرکردگی اتحاد شوروی
شکست خورده است
و
امپریالیسم پیروزمند در پی تسخیر و یا تخریب برای تسخیر مناطق تحت نفوذ اتحاد شوروی مرحوم است.
حضور نظامی روسیه در سوریه و لیبی و غیره هم همین محتوا را دارد.
نجات وجبی از منطقه تحت نفوذ شوروی مرحوم را.
سیاست و اشتهای هژه مونیکی امپریالیسم
البته فراتر از این مناطق است
امپریالیسم سودای تجزیه و تسخیر خود روسیه و حتی ج. خ. چین را هم در سر دارد
بشریت
بخش مهمی از تعیین کننده ترین داروها و واکسن ها را مدیون موش ها ست.
از پنی سیلین تا وامس کرونا.
بشریت
حیات خود را
مدیون
موش های آزمایشگاهی است.
اگر موش نبود
نسل بشر برافتاده بود
فلسفه و پراکسیس
فعالیت فلسفی برداشت ما از جهان، از جامعه یا انسان را دگرگون میکند، اما نمیتواند واقعیت را بههیچ معنای مستقیم یا بیواسطهای دگرگون سازد.
حریف
پراتیک
یکی از مفاهیم فلسفی مهم در فلسفه مارکسیستی است.
پراتیک ضد دیالک تیکی تئوری است:
دیالک تیک پراتیک و تئوری.
فلسفه و پراتیک
به چه معنی است؟
منظور از مفهوم «فعالیت فلسفی» چیست؟
چنین مفهومی وجود ندارد.
تفکر فلسفی وجود دارد که هم می تواند ماتریایلستی باشد و هم ایدئالیستی.
تفکر فلسفی
برداشت متفکر از واقعیت عینی را ژرفا و کلیت و عامیت می بخشد.
قرار هم نیست که تفکر فلسفی
به تغییر جهان منجر شود.
ولی شناخت هر چیز
پیشمرحله تغییر ان است
قحط راه حل که نیست.
در جمکران قحط مغز اندیشنده است.
چارلی چاپلین
راه حل های بهتری عرضه داشته است.
او می رود رستوران
و
سه پرس چلوکباب
سفارش مید هد.
بعد از خوردن چلوکباب
پلیس را خبر می کند تا دستگیرش کند و ببرد به زندان.
برای نجات از فقر هزار راه چاره هست.
از همبستگی و حمایت از همدیگر و همنوع تا تشکل و تظاهرات و مبارزات و قیام و تصاحب و تقسیم و انقلاب.
خودکشی
فاجعه است و نه راه حل.
خودکشی
نشانه سقوط به قهقرای خریت است
و
تبلیغ و توجیه عنقلابی خودکشی
بدترین نوع خریت و خرپروری است
آره. قدیم قدیما سرخ بودن مد بود. دیری است که سیاه بودن مد شده است. فاجعه هم همین است.
چه کسی میتواند با عقل، علم، انسانگرایی و پیشرفت مخالف باشد؟
این سرتیتر این به اصطلاح روشنگری حریف است
که ظاهرا حرف شما هم است.
شما می فرمایید:
عقل شاید منبع شناخت باشد.
بعد می فرمایید:
عقل ابزاری است که توانایی اندیشیدن و یا حتی نیندیشیدن به ما می دهد.
فرق علم با عقل چیست؟
فرق مغز با عقل چیست؟
اصلا اندیشه و اندیشیدن چیست؟
مثالی بزنید.
اندیشه ای را نام ببرید و طرز تشکیلش را توضیح دهید.
بد چیست؟
رحیم
بد خودستیزی است.
غرور به معنی خودخواهی است.
خودخواهی دیری است که فضیلتی اخلاقی است.
ایکاش کسانی که بمب بر کمر خود می بندند و انتحار عنقلابی در کابل و عراق و سوریه و لبنان و لیبی و سومالی و اسرائیل و غیره می کنند،
خودخواه و مغرور بودند
و نه خودستیز و بشرستیز
برتولت برشت
بدترین نوع بیسوادی
بی خبری از محتوای تصمیمات سیاسی است.
چنین بیسوادی
کر و کور و خر است
و
نمیداند که مخارج زندگی
از قبیل قیمت نان، مسکن، دارو و درمان همگی
وابسته به تصمیمات سیاسی اند.
این جور بیسوادان
، سینه جلو میاندازند
و
فخرفروشانه می گویند:
" من از سیاست بیزارم. "
پرسش و پاسخ
جمکرانی:
اگر می دانی که خلایق دوستت ندارند،
شبها
چگونه می توانی بخوابی؟
فرنگی:
می دان که دوستم ندارد.
به همین دلیل
شبهالخت می خوابم
تا کسانی که دوستم ندارند،
ماتحتم را لیس بزنند و لذت ببرند.
چرا؟
همه جا از اسپانیا تا نروژ و دانمارک و سوئد و بریتانیا و غیره
سلطنت مشروطه برقرار است.
شاه
کاره ای نیست.
سلطنت مشروطه
سنت است که
طبقه حاکمه امپریالیستی برای خر کردن خلایق به خدمت می گیرد.
تعیین کننده در دیالک تیک فرم و محتوا
محتوا ست.
سلطنت در عربستان و امارات عربی
به
لحاظ محتوای طبقاتی
با سلطنت در ممالک امپریالیستی
یکسان نیست.
راستی محتوای سلطنت در عربستان و امارات عربی چیست؟
برده داری است؟
ما در ایام خریت کتابش را به فارسی خوانده بودیم. بعد تئاترش را دیدیم. کتابش غنی تر و قوی تر از تئاترش است. مثل همه آثار برشت.
شهناز هماپور
در ظن خود هولناکی ؤ وهم آور
اما
این جا خروس می خواند
سگ عو عو (پارس) می کند
شبنم می نشیند بر گل ؤعلف
ابرها هم می بارند و می روند
عاشقان هم زمزمه دلدادگی می خوانند
و
تو
ذره ذره
رنگ می بازی
رنگ می بازی
رنگ می بازی
و
سحر می شود
سحر می شود
سحر می شود
ای شب .
پایان
ابری که ببارد،
قطره قطره آب می شود
و
نمی ماند تا برود.
به قول شاعری
نگاه کن
که ابر آسمان
چگونه قطره قطره آب می شود.
تمام هستی اش کباب می شود.
کدام کوری میگه:
جهان
تکقطبی است؟
چشم بینا باید داشت و دید
هوش موشی باید داشت فهمید
کارگردان علامه
اگر تو کنترلگر (مفتش و محتسب) خود را شخصا انتخاب کنی،
آنگاه آنچه را که می توانی کنترل کنی،
تحت تأثیر قرار خواهی داد.
هی کارگر دان
آدم باید خر باشد
که برای خود
کنترلگر (مفتش و شحنه و محتسب) جست و جو کند و برگزیند.
آدم
اگر آدم باشد
جامعه ای پی می ریزد
که نیازی به کنترل و کنترلگر نباشد.
یعنی
زمام امور
در دست توده باشد که مخالف مطلق تفتیش و تجسس و کنترل و سرکوب است
نه.
حقیقت
که نریخته زیر دست و پا.
حقیقت
باید به مشقتی کشف شود.
خلایق
راستگویی را با حقیقت عوضی می گیرند و به این نتیجه مطلقا غلط می رسند که حقیقت تلخ است.
ای بسا حرف راست
که ناحقیقت است و نه حقیقت.
حقیقت شیرین تر از شهد است
و
کیمیاتر از کیمیا ست.
اثر هنری وندیگ
در غرب خبری نیست.
اثری در نقد جنگ امپریالیستی اول
تاریخ خیلی می آموزد.
دریغا که خیلی ها از تاریخ نمی اموزند.
فرنگی
تاریخ که معلم نیست تا درس بدهد.
تاریخ چیست؟
تاریخ سیر تکاملی جامعه بشری است.
اگر کسی توان تحلیل مارکسیستی جامعه و یا تاریخ را داشته باشد
می تواند از ان بیاموزد.
در غیر این صورت ول معطل است
ترس
دری به روی افکار قدیم است.
فرنگی
افکار قدیم؟
افکار
را که نباید به قدیم و جدید طبقه بندی کرد.
افکار
را
می توان به علمی و خرافی طبقه بندی کرد.
ای بسا افکار قدیم و به اصطلاح کهنه
علمی تر از افکار جدید و به اصطلاح تر و تازه و نو اند.
ترس چیست؟
ترس به تنهایی وجود ندارد تا دری باشد و یا پنجره ای.
ترس در دیالک تیک ترس و تهور وجود دارد.
ترس
آژیر طبیعی ـ غریزی اندام برای حفظ جان است.
ترس که بد نیست.
کسی که ترس نداشته باشد،
موجودیت ندارد
چه رسد به اینکه آدمیت داشته باشد.
حشرات حتی ترس را می شناسند و می ستایند.
دلیل تزویر و ریا چیست؟
ریا که بد نیست.
بد چیست؟
تنها چیز ارزشمند در جهان
حقیقت است.
کشف حقیقت به هر مشقت
بالاترین سعادت است.
آموختم اگر کسی یادم نکرد، من یادش کنم شاید او تنهاتر از من باشد
شایا
چرا فکر می کنید که یاد کردن از کسی و یا افتادن به یاد کسی
مهم است؟
این چیزها به نظر ما اصلا ارزش ندارند.
راستی
چه چیزی ارزشمند است؟
تا وقتی منو نشناختن باهام خوب نیستن فکر میکنن من مغرورم فکر میکنن... اما اگه بشناسن دوسم دارن و... _ و تلخی روزگار به اینه که کسی وقتی نمیذاره که تو رو بشناسه.
دختر بهار
نه.
ما دختر بهار را می شناسیم
و
فکر نمی کنیم که مغرور است.
ضمنا اگر مغرور هم باشد
دوستش داریم.
غرور که بد نیست.
بد چیست؟
توده های کارگر و دهقان و پیشه ور
تیزبین تر از رهبران احزاب سیاسی بوده اند.
ما کارگرانی را می شناختیم
که اسم مارکس را
حتی
نشنیده بودند
ولی
مارکسیستی می اندیشیدند.
مارکسیسم ایده ئولوژی طبقه کارگر است.
وقتی در غربت فرنگ با مارکسیسم اشنا شدیم
شرم کردیم.
شرم کردن
خصیصه ای انقلابی است.
هر چه شما بگید.
شایا
نظرات که شخصی نیستند.
مش شایا
نظر حسن و حسین که وجود ندارد.
اگر چنین می بود
می بایستی به تعداد ادم ها نظر وجود داشته باشد.
جمعیت جهان از چه قرار است؟
کسانی که هی می گویند:
به نظر من.
نمی دانند که نظر اصلا چیست
و
من کذایی شان کیست.
زندگی بزرگ ترین نعمت برای بشر است و نه زباله.
حقیقت بهترین یار و یاور بشر است
و
نه
خرافه و خریت
نیازی نیست انسانها را امتحان کنید کمی صبر کنید خودشان امتحانشان را پس میدهند
ارنست همینگوى
مردان بدون زنان
روی مفهوم کلاسیک امتحان باید کار کرد.
امتحان کردن افراد
اصولا و اساسا
کار خر است.
۹۹ درصد کسانی که از امتحانات کذایی قبول می شوند
بیسوادند.
ای بسا کسا که افکاری را برای همان جلسه امتحان بسان طوطی ازبر می کند و بلافاصله فراموش.
فرد باید خوداندیشی فراگیرد و نه طوطی وشی
به اش می گفتی
به عوض نان بربری
نان فولکورن بپزد.
نان بربری مثل کاه است و ارزش غذایی زیادی ندارد
خوشمزگی اش به خاطر دانه های خشخاش است
کلمات همیشه این قدرت را ندارند که آدمهای خیلی خوشحال یا خیلی غمناک را ارضا کنند،
زیرا آخرین بیان خوشحالی زیاد و غم زیاد
سکوت است.
چخوف
یا ترجمه این سخن چه خوف غلط بوده ویا سخن خود چه خوف غلط است.
ارضای آدمهای خیلی خوشحال یا خیلی غمناک به چه معنی است؟
ضمنا
کلمات چیستند؟
فونکسیون و نقش کلمات چیست؟
کلمات که به تنهایی
حاوی و حامل اندیشه نیستند.
اندیشه
همیشه
فرم جمله دارد که از ترکیب کلمات تشکیل می یابد.
به چنگ آوردهام گیسوی معشوقی خیالی را
خدا از ما نگیرد نعمت آشفتهحالی را
خدا را شُکر امشب هم حریفی پیشِ رو دارم
که با او میتوان نوشید ساغرهای خالی را
مرا در بر بگیر ای مهربان هر چند میدانم
ندارم طاقت آغوش یک دریا زلالی را
ز مستی فاش میگویم تو را بوسیدهام اما
کسی باور ندارد حرف مست لااُبالی را
من آن خاکم که روزی بستر رودی خروشان بود
کنار چشمه بشکن بغض این ظرف سفالی را
فاضل_نظری
هی فاضل بی فضل و بی نظر
مست هم نباشی کسی خرافه خیال پرستانی از قبیل تو را باور نخواهد کرد
من به چشم های بیقرار تو قول میدهم ؛
ریشه های ما به آب
شاخه های ما به آفتاب می رسد
ما دوباره سبز می شویم
قیصر امین پور
رسیدن ریشه ها به اب و شاخه ها به نور
امری طبیعی است.
سؤال این است که ریشه ها و شاخه های «ما» چیستند
تا به آب و آفتاب برسند؟
ادامه دارد.
۱۴۰۱ شهریور ۲۲, سهشنبه
کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۴۲)
میم حجری
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر