هیچ چیزی ارزش آن را ندارد که انسان به خاطرش جان دیگری را بگیرد.
حریف
منظور از انسان چیست؟
اولا
انسان انتزاعی و ایزوله و تنها
وجود ندارد
تا جان بدهد یا بستاند.
انسان
به صورت مشخص وجود دارد.
هم پوتین انسان است، هم رمضان و هم دهقان
هم شاه انسان بود، هم شعبان و هم وارطان و کیوان
هم کلاه سبز یانکی انسان بود و هم پارتیزان ویتنامی
ثانیا
فرد
در
دیالک تیک فرد و جامعه
وجود دارد
و
نه
به تنهایی.
جامعه
شبیه کشتی است.
اگر کسی سودای سوراخ کردن کشتی را در سر داشته باشد، جامعه چه باید بکند؟
کسی بی دلیل جان کسی را نمی گیرد.
ثالثا
در هر جامعه جنگ طبقاتی شعله ور است.
اقلیتی انگل از قبل کار اکثریت زحمتکش زندگی می کند.
توده تهیدست
چه بسا
قوت لایموت خود را در زباله دانی ها می جوید
و
اقلیت انگل حاکم
در دریای ناز و نعمت غوطه ور است.
اگر توده سودای تشکیل جامعه بهتری را در سر بپرورد،
خواه و ناخواه
با
مقاومت قهر آمیز طبقه حاکمه
روبرو خواهد شد
و
جان دادن و جان ستاندن
اجتناب ناپذیر خواهد گشت.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر