میم حجری
در رفتن جان از بدن گویند هر نوعی سخن
من خود به چشم خویشتن دیدم که جانم میرود
سعدی
جان
پرنده نیست
مش سعدی
و
اندام
قفس نیست.
جان چیست
اگر فعالیت سلولی اندام نیست؟
درست به همین دلیل
جان
برق آسا از بین نمی رود.
مرده چه بسا پس از کشیدن نفس آخر
هنوز خیلی از چیزها را احساس می کند.
چون سلول های ارگان های معینی هنوز زنده اند.
ما
با
دیالک تیک ماده و روح
با
دیالک تیک جسم و جان
سر و کار داریم
و
یکی بدون دیگری وجود ندارد.
جسم
به شرطی جسم است
که
در رابطه دیالک تیکی با جان قرار داد
و
گرنه
جنازه و جسد و لاشه
است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر