هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل سیزدهم
کتاب کشفیات
۷
مارکس
اغلب
پس از اجلاس شامگاهی شورای عالی انترناسیونال
برای چند ساعت سر میز تحریر می نشست
و
چند ساعت
چه بسا
به
چند شب
مبدل می شد.
او
ضمنا
علیرغم منع اکید اطبا
به
دود کردن بی عقلانه و شدید ارزان ترین توتون
می پرداخت.
نتیجه اش
شورش هر چه شدیدتر اندامش بر این افراط بود.
بیماری کبدش بدتر می شد
و
امراض دیگرش
و
قبل از همه
دمل دردناکی که دست بردار نبود،
چه بسا
هفته ها
مانع او از کار با تمرکز حواس می شد.
انگلس
طی نامه های مکرر
او را به پرخاش می بست و هشدار می داد:
«مگر عقلت را از دست داده ای؟
حداقل به من و خانواده ات رحم کن.
برو پیش پزشک تا معالجه ات کند.
اگر بلایی بر سرت بیاید،
جنبش به چه روزی خواهد افتاد.»
انگلس
در ۲۲ ماه فوریه سال ۱۸۶۶
هشدار داد:
«اگر این طوری پیش برود، بلایی بر سرت خواهد آمد.
من
نه شب آرام دارم و نه روز.
هر روز که خبری ازت ندارم،
از فرط نگرانی دق می کنم
و
با خود می گویم، نکند دوباره حالش بدتر شده است.»
(مارکس و انگلس،«کلیات»، جلد ۳۱، ص ۱۸۵)
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر