۱۴۰۱ خرداد ۲۲, یکشنبه

تحلیل دیگری از تراژدی «مهره سرخ» ـ شاهکار سیاوش کسرایی (۱۸)

 Siyavash Kasraei.jpg 

تحلیلی 

از

شین میم شین

  

سهراب، خون تو

همراه خون سرخ سیاووش

اسفندیار و رستم و بسیار چهره ها

گمنام یا به نام

از هر فراز در شط شهنامه ریخته است

این رود پر خروش

دیری است

کز چنبر زمانه بدخو گریخته است

 

این رود می رود

تا دشت های سوخته را بارور کند

 

خون است

خون جوش می زند

گل گل ز خاک خاطره می روید

آنگاه،

گر دست پرتوان و خداوندی خرد

عطری ز باغ خاطره بر پرده آورد

سیمای آرزو

مغموم و ناتمام بدین گونه ای که هست

بر سقف هر نگاه نمی ماند.»

 

در انتهای دشت

بحر سپیده دم

موجی ز نور بر افق تیره می کشد

نجوا کنان

حکیم می اندیشد:

 

«بر دفتری چنان

جنگیده ام بسی

نه به شمشیر

با قلم

 

هر واژه ای براده جان بود

جان سوده ام به کار

گفتم، هر آنچه بود با خرد روز سازگار

 

بدرود تلخ من

با تهمتن به چاه

پایان یکه خواهی و پیروز پروری

بدرود با هزاره افسانه وار بود

پایان ناگزیر

سرآغاز

بر دفتر گشوده این روزگار بود.»

 

با اندکی درنگ

رو می کند حکیم به سهراب

سر می دهد صدا:

«اینک دمی ز پنجره صبحدم ببین

بر بحر

آنچه را که روان است

آن جاودان سفینه که سرگردان

با بار مهره های امانت

بگشاده بادبان

بر روی آب های جهان است

 

گر نیک، اگر که بد

گر دلشکن، اگر که دل آرا ست،

گهواره شما، 

پیشینه شما

غمنامه و سرود و ستمنامه شما

زرنامه خرد، عطش داد، عطر عشق

شهنامه شما و نسبنامه شما ست

 

خوش سیر می کند

بر شهرهای دیده و دل های بی شمار

باشد که عاقبت

در ساحل سلامت

صاحبدلان بر او بگشایند بندری

تا بار خود فرو نهد، آنجا کند قرار!»

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر