میم حجری
آدمی باید احساسات را
نه
در دل
بلکه در گردنبند حمل کند.
تا هر وقت دردناک بودند، از گردن باز کند و دور اندازد.
پطرا
ایراد این رهنمود پطرا کجا ست؟
برای کشف ایراد این رهنمود پطرا
باید پرسید:
احساسات چیستند؟
مثال:
حریفی به دلایل غریزی و عاطفی و غیره
شیفته حریفه ای می شود.
نتیجه این شیفتگی
احساس علاقه به او ست.
این بدان معنی است
که
احاساسات
ثانوی اند و نه اولین.
معلولند و نه علت.
وابسته اند و نه مستقل.
ایراد اندیشه پطرا هم همین جا ست.
احساسات
را
نمی توان
بسان گردنبندی
از گردن باز کرد
و
در جعبه جواهرات انداخت
و
راحت شد.
برای اینکه زادگاه و خاستگاه و منبع و چشمه احساسات
در خارج از ذهن و ضمیر و دل آدمیان است
و
تا زمانی که علت از بین نرفته، موجد مداوم معلول خواهد بود.
مثال دیگر:
احساسات
مثل عکس اند.
عکس ها
ثانوی اند
و
زشتی و زیبایی عکس ها
نه
در خود عکس ها،
بلکه در اصل ها ست.
دیالک تیک اصل و عکس
فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک علت و معلول است
و
قطب تعیین کننده در این دو دیالک تیک،
علت و اصل است.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر