تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
زمین خاموش بود و آسمان، خاموش
تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش، گوش
به یال کوه ها لغزید ـ کم کم ـ پنجه ی خورشید
هزاران
نیزه ی زرین، به چشم آسمان پاشید
نظر افکند آرش سوی شهر، آرام:
کودکان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران ـ غمگین ـ کنار در
مردها در راه
· سیاوش در این بند شعر ـ آگاهانه و یا بطور خوپو، طبیعی و عینی ـ محیط پیراموش آرش را بطور رئالیستی (واقع بینانه) تصور و تصویر می کند:
۱
زمین خاموش بود و آسمان، خاموش
تو گویی این جهان را بود با گفتار آرش، گوش
· سیاوش نخست از واکنش طبیعت اول نسبت به نیایش آرش و ضمنا از محیط پیرامون طبیعی آرش گزارش می دهد:
· هستی طبیعی متشکل از زمین و آسمان (جهان) ـ بسان انسان ـ نفس در سینه حبس کرده و سراپا گوش است تا نیایش دردانه بی همتای خود را بشنود که حاوی و حامل تصمیمگیری نهائی او ست.
۲
به یال کوه ها لغزید ـ کم کم ـ پنجه ی خورشید
هزاران نیزه ی زرین، به چشم آسمان پاشید
· هستی طبیعی پس از شنیدن نیایش آرش با رضایت خاطری عمیق واکنش نشان می دهد:
· از سکون و سکوت موقت دست برمی دارد و به کرد و کار همیشگی خود ادامه می دهد:
· خورشید سر بر می کشد و آسمان را از انوار خود منور می سازد.
· در بدترین و تلخ ترین شرایط عینی، امید دوباره بر تخت می نشیند تا زندگی بتواند ادامه یابد.
۳
نظر افکند آرش سوی شهر، آرام:
کودکان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران ـ غمگین ـ کنار در
مردها در راه
· سیاوش می داند که محیط پیرامون آرش و هر شخصیت دیگر، دیالک تیکی از محیط طبیعی و محیط جامعتی است:
· دیالک تیک طبیعت اول و طبیعت دوم است.
· به همین دلیل پس از تصویر استه تیکی ـ هنرمندانه محیط طبیعی و واکنش آن، از دید آرش به توصیف محیط جامعتی و واکنش توده نسبت به نیایش آرش می پردازد:
۴
کودکان بر بام
دختران بنشسته بر روزن
مادران ـ غمگین ـ کنار در
مردها در راه
· سیاوش عناصر محیط جامعتی و واکنش پسیکولوژیکی توده را یکی پس از دیگری بر می شمارد:
الف
کودکان بر بام
· سیاوش ـ قبل از همه ـ از کودکان سخن آغاز می کند.
· چرا و به چه دلیل؟
۱
· شاید به این دلیل که کودکان بسان انوار آفتاب سحرگاهی منادی و ضمنا تجسم مادی امید اند.
· چون در اندام کوچک کودکان آینده ی جامعه و همبود در تب و تاب مدام است.
۲
· سیاوش در شعر مستقلی از جایگاه و نقش کودکان صراحتا سخن گفته است.
· او در این شعر ساده و صریح از قول کودکان، جامعه را به حراست از سلامتی جسمی، روحی و روانی کودکان فرا خوانده و تغذیه مادی و فکری، آموزش و پرورش کودکان را به طرزی فوق العاده منطقی استدلال، اثبات و طلب کرده است.
۳
· دلیل دیگر تصور و تصویر کودکان بر پشت بام ها، جثه کوچک و قد کوتاه کودکان است.
· کودکان به طور طبیعی و منطقی برای بهتر دیدن حوادث پیرامون خویش، یا از درخت و تیر برق و غیره بالا می روند و یا به مراتب بهتر و سهلتر به پشت بام می روند.
ب
دختران بنشسته بر روزن
· دختران اما پنجره را برای مشاهده حوادث پیرامون خویش ترجیح می دهند.
۱
· وقتی گفته می شود که هر اثر هنری در ضمن، آئینه رئالیستی جامعه و همبود است، به همین دلیل است.
· در همین جمله سیاوش روانشناسی اجتماعی جامعه و همبود سیاوش نیز انعکاس می یابد.
۲
· دختران در میان مردم جامعه سیاوش احساس آرامش و آسایش و امنیت نمی کنند و به همین دلیل در پناهگاه خانه مادری ـ پدری لب پنجره می ایستند.
۳
· ستم جنسیتی ـ بسان دیگر فرم های ستم اجتماعی ـ هزاران فرم دارد، اینهم یکی از آن فرم ها ست.
· عصر جاهلیت که در قرآن و احادیث و روایات به مثابه دوره ای به لحاظ فکری و فرهنگی منفور و مغلوب جا زده می شود، پس از هزار و چند صد سال دیگر، از هر نظر، همچنان و هنوز حی و حاضر است.
۴
· نیمه دیگر جامعه و همبود به هر دلیل و دستاویز و بهانه ای یا محبوس در قفس خانه است و یا مجبور به بسته بندی خویش در حجاب و مقنعه و روسری و غیره است.
ت
مادران ـ غمگین ـ کنار در
· سومین عنصر محیط پیرامون اجتماعی آرش، مادران اند که غم عالم به دل دارند و به طور سنتی دم در می نشینند و با هم تبادل نظر و خبر می کنند و گپ می زنند.
۱
· به قول مردجماعت، « بسان مرغان باغچه قد قد می کنند.»
· انگار خود مردان کذائی با یکدیگر خیلی خیلی عمیق بحث و بررسی می کنند.
۲
· در این جمله سیاوش هم عدم امنیت و محرومیت از برابری نیمه دیگر جامعه انعکاس می یابد.
۳
· این انعکاس واقعیت عینی طبیعی و جامعتی البته روندی بسیار بغرنج است و در دیالک تیکی از آگاهی و خودپوئی صورت می گیرد.
· شاید خود هنرمند حتی روحش از ژرفا و غنای این انعکاس خبر نداشته باشد.
۴
· واقعیت عینی سرسخت و رشوه نگیر و رشوه ستیز اما ـ بی اعتنا به خود هنرمند و میل و هوی و هوس او ـ بر زبان می آید، بر صفحه کاغذ نقش می بندد و اشاعه می یابد.
۵
· در این جمله سیاوش، بدون کلامی حتی، ضمنا از فرط خستگی نیمه دیگر جامعه سخن می رود.
· مادران ـ بر خلاف مردان که در راهند ـ کنار در نشسته اند.
۶
· تصور و تصویر توده های زن به مثابه پرولتاریای مضاعف، کسب و کار ارجمند سیاوش کسرائی است.
· این تصور و تصویر لبریز از عشق، احساس، عاطفه، همبستگی و همدردی سیاوش با توده زحمتکش و ستمکش زن است.
۷
· زن در قاموس سیاوش ـ بی شباهت به گله شعرای خرفت و خر ـ نه ابزاری برای ارضای حوایج نفسانی ـ غریزی ـ روحی ـ روانی نرجماعت، بلکه نیمه برابرحقوق دوبرابر زحمتکش جامعه و همبود است و از ارج و ارزش و احترام اصیل و بی ریای مضاعف برخوردار است.
۸
· زن در قاموس سیاوش ـ حداقل ـ پرولتاریا به توان دو است.
· زن در قاموس سیاوش ـ حداقل ـ زحمتکش مادی و فکری خانه و خیابان و کارخانه است.
۹
· یکهزارم ذلتی که توده زن در جامعه و همبود برده و می برد، هنوز بررسی، تحلیل، کشف، اثبات و تشریح نشده و در شعور جامعه ثبت نگشته است.
· برای انجام چنین کرد و کار عظیم و ارزنده ای به ظهور نویسندگان و شعرای رئالیست و تیز بین زن از موضع طبقاتی پرولتاریا نیاز مبرم بوده، است و خواهد بود.
۱۰
· برای انجام چنین کرد و کار عظیم و ارزنده ای به هنرمندان زن نیاز مبرم است که آمیزه دیالک تیکی از بالزاک و گورکی باشند.
· یعنی همزمان، رئالیست و کمونیست باشند.
· یعنی عینگرا، دیالک تیکی اندیش و جانبدار باشند.
۱۱
· سیاوش کسرائی سرمشق بی بدیلی برای چنین هنرمندان طراز نوینی خواهد بود.
· ضرورت تحلیل دیالک تیکی میراث سیاوش به همین دلیل نیز است.
· توده ها هرگز بی نیاز از سرمشق ها نبوده اند.
پ
مردها در راه
· این آخرین عنصر محیط جامعتی در پیرامون آرش است.
· به همان سان که خورشید به کار شانه کردن یال سمند قله ها و نورافشانی به چشم آسمان آغاز کرده، به همان سان نیز مردها به حرکت و جنبش و کار پرداخته اند.
· تا چرخ جامعه از چرخش نایستد.
· تا زندگی ـ علیرغم معضلات کمرشکن و روانسوز ـ ساز شورانگیز خود را دوباره از سر گیرد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر