میم حجری
۳۷۰۱
در
طبیعت ما هرگز چیزی را منزوی نمی بینیم،بلکه هر چیزی را در ارتباط با چیز
دیگری که پیش از آن، در کنار آن، زیر آن و بالای آن قرار دارد، می بینیم.
یوهان ولفگانگ فون گوته
(1749-1832)
۳۷۰۲
آدم هارو ازدوست داشتن خودتون خسته نکنید
سارا
اولا
آدم
حکم کیمیا دارد.
ثانیا
دوست داشتنی در بین نیست.
خر کردنی و سوار شدنی در بین است
خستگی خر هم به دلیل سواری دادن خرانه است و نه به خاطر آدمیا عاشقانه.
ثالثا
کسی به دلیل محبت خسته نمی شود
اگر محبت
محبت باشد
و
نه تظاهر به محبت
۳۷۰۳
یه دوستی میگفت عشق یه جوریه که نمیدونی خدا بهت لطف داره که این حس رو داری تجربه میکنی یا داری تاوان گناهاتو پس میدی
ندا
اولا
عشق امری طبیعی و غریزی است و نه الهی.
ثانیا
عشق در این دور و زمانه
کیمیاتر از کیمیا ست.
خلایق
از واژه عشق برای خر کردن همدیگر و سواری کشیدن از همدیگر استفاده می کنند.
ثالثا
خدا کلمه ای، مفهومی، عکسی بیش نیست
یعنی کاره ای نیست.
همه کاره
اصل خدا
ست.
اصل خدا کیست؟
۳۷۰۴
یه روزایی حس میکنم واسه کسی مهم نیستم
ایدا
اولا
تو
برای ما خیلی هم مهمی.
ثانیا
مهم بودن و نبودن برای این و آن
اصلا مهم نیست.
مهم این است که برای خودت
مهم باشی.
برای کسب اهمیت برای خویشتن خویش
باید کار کنی.
خواه کار مادی
خواه کار فکری
خواه کار هنری.
سعی کن هر روز
تعریف یک مفهوم فلسفی را بیاموزی.
۳۷۰۵
اینک نشنیده میگیریم رد میشیم دلیل بر ترس نیست؛ برای خودمون ارزش قائلیم جواب نمیدیم.
تیگور
بخش اعظم تویت های سکنه جمکران
انتزاعی و کلی اند
یعنی نامشخص اند
به همین دلیل قابل تأمل نیستند.
چه چیزی را نشنیده می گیریم؟
گوینده کیست؟
فرض کنیم لاشخوری دشنام می دهد
اگر برای خود ارزش قائل باشیم باید تو دهن فحاش بزنیم و یا حداقل دشنامش دهیم
اگر نشنیده می گیریم
حتما از ترس است
۳۷۰۶
تیگور
نظر شما با وجود مخالفت برام قابل احترام هست
موافقت و مخالفت با اندیشه ای
دلیلی بر صحت و یا سقم آن اندیشه نیست.
برای اثبات صحت و سقم اندیشه
باید اندیشید و استدلال کرد.
تنها نظری که قابل احترام است
حقیقت
است.
احترام به هر نظر
به معنی خصومت با حقیقت است
۳۷۰۷
اینایی که میگن:
اگه به گذشته برگردی،، اگه به آینده بری،، خب،. شدنیه؟
دریا
ماضی و مضارع و مستقبل (گذشته و حال و آینده)
چه رابطه ای با هم دارند؟
۳۷۰۸
هر روز حداقل ۲۰ تویت منتشر می کنیم
ریت لازم نیست بزنی
دید بزن
تا ما هم برایت دعا کنیم
ماه مبارک است و درهای آسمان بازند و دعا مثل موشکی به گوش خدا می رود و مستجاب می شود
۳۷۰۹
آنچه گفته نمیشود اشک میشود
حدیثه
حیرت انگیز برای ما خلق اوکراین است
که
کشورشان به خرابات شام مبدل شده
ولی
به ندرت اشک می ریزند.
اگر جمکرانی بودند
سیل اشک شان پوتین و چکمه و چارق و نعلین را می برد
۳۷۱۰
بروجلوآینه،،، بهش بگو باهرکی مثل خودش،
دریا
هی مش دریا
آدم
آدم است
و
نه طوطی.
۳۷۱۱
غزلِ باران
عشق آمد و بگرفت سراپایِ من، از من
بنشست به جایِ من و پرداخت تن از من
در جانِ من آویخت که: «این جامة ما بود.»
یعنی «تو که باشی که بری پیرهن از من؟»
ابری شد و برقی زد و رگبار فروریخت
بارانِ بهاران شد و شست آن مِحَن از من
چون بیشة بارانیِ اسفند فروریخت
آن جامة فرسودة برگِ کهن از من
در مقدمِ فرّخ دَم بارانِ بهارش
رویانْد هزاران سمن و یاسمن از من
این لحظه سبکبالم و زیبا و زلالم
کاو ریزشِ باران شد و بزدود من از من
دیّار، درین دار جزان یار، نیابی
من نیستم و اوست که گوید سخن از من.
محمد رصا شفيعى كدكنى
۳۷۱۲
از شعور تا شعار
در زادگاه کمون پاریس
۶۷ درصد کارگران فرانسه
ماری لوپن
را
یعنی عادولف فرانسه و رفیق شفیق پوتین و پالان
را
انتخاب کرده اند.
هر که ناموزد ز پیر روزگار
هیچ ناموزد ز هیچ آموزگار
حزب طبقه کارگر
قبل از دادن شعار های تکراری و چه بسا ضد مارکسیستی
باید
شعور مارکسیستی ـ لنینیستی
را
به مشقتی از آن خود کند
تا
به
عوض عوامفریبی و خودفریبی
به روشنگری علمی و انقلابی خطر کند
و
در روند روشنگری
لیاقت پیشاهنگی پرولتاریا را کسب کند
و
پرولتاریا را به کسب لیاقت رهبری توده ارتقا دهد.
۳۷۱۳
اونی که شب نخوابیده الانم باید کم کم آماده رفتن بشه نه اخلاق داره نه اعصاب منم
شیرین
پس بهتر آن است که سر بر بالین نهد و سیر دل بخوابد
و گرنه خستگی فیزیکی
به اختلال فکری منجر می شود و فرد خسته را به خرابکاری و ارتکاب خطاهای خطیر سوق می دهد.
عقل اندیشنده در سر سیرخفته است
و
نه در سر خسته و بی خوابی کشیده
۳۷۱۴
ديگه كمتر آدمى پيدا ميشه حالم ازش بهم نخوره
خسته
روزگار عجیبی است.
همه چیز و همه کس تهوع آور است
دوست کیمیا ست
و
بنی آدم به غایت تنها ست
حراست از شرافت خویش
مهمترین هنر زمانه و زمان است.
اگر به کوچه ما آدمی
رفیق بیار.
۳۷۱۵
دلتنگی اینجوریه که اون راحت داره زندگیشو میکنه اما تو با یه خاطره تا صبح بیدار میمونی و فکر میکنی و فکر و فکر و فکر
شیرین
جهان و جامعه وارونه همین است.
قاعده بر این بوده است که فرهاد در حسرت شیرین
بی خوابی بکشد و نه برعکس.
به ظاهر
پس از عنگلاب اسلامی
زنان جمکران
آزاد گشته اند
و
سکس ریخته مثل پهن زیر دست و پا.
ولی در واقع
اسیرتر و حقیرتر و ذلیلتر گشته اند.
خلایق
جز هوای نفس هدفی ندارند.
۳۷۱۶
من
از این ناراحت نیستم که تو منو نخواستی من از این عصبانیم که یه روز یجوری
رفتار میکنی که واقعا انگار دوسم داری و روز بعدش جوری رفتار میکنی که
انگار من واست هیچی نیستم اینه که منو اذیت میکنه
آرام
فرق زنان فرنگی با جمکرانی
همینجا ست:
زنان فرنگی
سوبژکت اند
فاعلند
تصمیمگیرند
آدم اند.
زنان جمکرانی
اوبژکت اند
مفعول اند
اسیرند
حقیرند
متاعی برای خرید و فروشند
هنوز ادم نیستند.
درد بی درمان هم همین است
۳۷۱۷
با تو خوشبخت ترین آدمِ این قافله ام
گم نشو ، دور نشو ، بی تو جهانم خالیست
پرستو
بدبخت کسی که خوشبختی اش بسته به دیستانس (دوری و نزدیکی) از این و آن باشد
زنده باد خودبایی
زنده باد استقلال نظری و عملی
زنده باد بی اعتنایی به حضور و غیاب این و آن
زنده باد ایستادن کوه آسا بر روی پاهای خویش
۳۷۱۸
مضارع (زمان حال، امروز)
پلی است
میان ماضی و مستقبل (دیروز و فردا).
ماضی
اگر نقد نشود
یعنی
اگر تحلیل رئالیستی و راسیونالیستی نشود
بنی بشر در مضارع مدام درجا می زند
یعنی نمی تواند آینده ای را طرحریزی کند و بسازد.
بدبختی بنی بشر همینجا ست که حاضر و قادر به تحلیل ماضی نیست.
۳۷۱۹
«در ماه مه»
شعری از حسن حسام
در ماه مه
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بی¬جانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
بعد از گذار سالهای فراوانِ بادپا
فریادشان هنوز
بر گِرد خاک
میپیچد:
کارگران جهان
متحد شوید
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
آواز کُشتگان شیکاگو
بر طاق سُربیِ این خاکدانِ سبز
پیچان است:
سرتاسر جهان را
میدان رزم میسازیم
جنگی که بردگان
بنیاد کردهاند
به طغیان
یک سو ستمگران
یک سو ستمکشان
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
ای جانِ اعتراضِ جهان
اردوی رنج و کار
عیدِ شما،
در قتلگاهتان بنیاد گشته است
خورشیدِ بیغروبید
شبگیر میشوید
با اتحادتان
تقدیر میشوید
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
هر گوشهی جهان
یکدست و یکصدا
آزاده و رها
پیچد به بام و بَر
آوازِ کارگر:
تقسیمِ عادلانهی ثروت
مزدی مساویِ زحمت
شور و شرار این آواز
ناقوس زندگانیِ کار است
و دیو استثمار
لرزان از این شعار است
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
این اختاپوسِ صد سر
طاعون کارگر
زالوی رنجبر
تا هست در جهان،
رنجِ شما زیاد
کارِ شما به باد
یکسو شما
و دستهای پُر از خالی
یکسوی سارقان،
با ارتش و حکومت و زندان
جنگی است نابرابر
اما،
جنگی است ناگزیر
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
عیدِ شما
مثال پرچمتان سرخ است
و شادی از دلِ خون میزند برون
تا بِشکُفد جهان
و سفرههای خالی
پُرگردد
از نان و عشق و شادی
و شوقوشور و آزادی
تا این جهانِ کهنه بمیرد،
و بَرکَنیم پاک
ناپاک را از عرصهی زمین،
کارگران
بهپیش!
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماهِ مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
آوازِ کُشتگان
پیچان است
بر طاق این رواق زَبرجد
و چون کبوتر و قُمری
پَر باز میکند
پرواز میکند
به زمین و زمانهها:
ای نوگل شکفتهی شاداب
هفده بهار داری و پیری
از زندگانیِ خود سیری
آخر چه رفته است که شادی
گُمگشته در نگاهِ ملولت؟
آن خون که میشکُفت
بر گونهی جوانت، کو؟
در این میانه کجا رفت
آن نوگلِ شکفتهی شاداب؟
آن شوق و آن جوانی
پنهان شدهست،
در سینهریز دختر ارباب
و گونههای ملتهبِ سرخش
این خونِ توست که جاریست
در قلب او که میزند اینسان شاد
از دست سارقان
آن روزگار رفته
به چنگ آر
با خشمِ بیشمار
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچم خونین در اهتزاز
□
فریاد کُشتکان شیکاگو
پیچد به بام و بَر
پیچد بههر گذر:
ای کارگر!
این مار هفت سر
با وعده و توانش
و خیرهسر زبانش
در گیرودار چاره
که افسون کند ترا
آنگه که راه بستی
برکوره راهِ سازش
روباهِ پیر،
یکسره تغییر میکند!
نابودی ترا او
تدبیر میکند
جرم تو چیست؟
جرمِ تو در شعارِ تو جاریست:
تقسیم عادلانه ثروت
مزدی مساوی زحمت
□
شیکاگو
شیکاگو
در ماه مه
حمام خون
گلولهی سُربی
تن بیجانِ کارگران در میدان
و پرچمِ خونین در اهتزاز
□
فریاد کُشتگان شیکاگو
مثل بهار
در هر بهار میآید:
نیروی رنج و کار!
عید شما در قتلگاهتان
بنیاد گشته است
پیکارتان مداوم
همواره جمع شما جمع
هرگز مباد
یکیتان کم
کارگران
بهپیش!
۳۷۲۰
کسی
که
از نازیسم و نئولیبرالیسم و فاشیسم دم می زند
و
فوندامنتالیسم و اولیگارشیسم را نمی بیند
و
یا حتی مورد حمایت قرار می دهد
نمی تواند طرفدار طبقه کارگر و کمونیسم باشد
فقط می تواند عوامفریب باشد.
برای اینکه فوندامنتالیسم و اولیگراشیسم
همشیره نازیسم و فاشیسم اند
۳۷۲۱
هرکه او بیدار تر پر درد تر
هرکه او آگاه تر رخ زردتر
بسته در زنجیر چون شادی کند
کی اسیر حبس آزادی کند
ور تو می بینی که پایت بسته اند
بر تو سرهنگان شه بنشسته اند
رومی
۳۷۲۲
اعتماد به نفس اولین ایستگاه حرکتهای موفقیت آمیز در عرصه زندگی است .
اعتماد به نفس عامل رشد و ارتقاء انسان است
زیرا هر باوری ، از باورِ خود شروع می شود .
سعادت دنیا و آخرت انسان
در گرو خودباوری و اعتماد به نفس او است .
خود را باور کنید ، تا دیگران هم شما را باور کنند .
۳۷۲۳
ناظم حکمت
در راههای روشنایی
تنها يک دين
يک قانون
يک باور
و يک حق وجود دارد
که در اينجا
و در همه جا يكی است:
کارِ کارگر!
هی ناظم بی خبر از حکمت (فلسفه)
دین و قانون و باور و حق
مفاهیم اند
عکس اند
چیزهای فکری اند
جزو روح و شعورند
و
ثانوی اند.
کار
(کردوکار برده و رعیت و پیشه ور و پرولتر)
اما
مادیت بخشی به روح و شعور (اندیشه) است
فعالیت عملی و مادی است.
یعنی
اصل است
اولین است.
ضمنا
هم
زادگاه تفکر و افکار
است
و
هم
محک مطمئن برای تعیین صحت و سقم افکار
است.
به قول حکیم قرون وسطی
به عمل کار برآید
به
سخندانی نیست
۳۷۲۴
کاش کسی ، جایی ، منتظرم باشد
این آرزوی زیادی است ؟
آنا گاوالدا
منظور از انتظار چیست؟
مثلا
اهل تشیع حشری
۱۳۰۰
سال است که منتظر امام زمانند تا بیاید و با شمشیرش همان بلا را بر سر
سکنه جهان بیاورد که پوتین بر سر سکنه اوکراین می اورد و یا امپریالیسم و
فوندامنتالیسم بر سر ایران و عراق و لیبی و سومالی و سوریه و غیره اورده
اند
۳۷۲۵
من کسی نیستم که از ترس خندهی احمقها از کار دلخواهم دست بکشم.
اورهان پاموک
احمق نامیدن همنوع منتقد
نشانه نادانی است.
سعی کن دلیل تمسخر کردوکارت توسط همنوع دگراندیش را دریابی تا در (گوهر) یابی
۳۷۲۶
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
رفت و غزلم چشم به راهش نگران شد
دلشوره ی ما بود، دل آرام جهان شد
در اوّل آسایش مان سقف فرو ریخت
هنگام ثمر دادن مان بود خزان شد
زخمی به گل کهنه ی ما کاشت خداوند
اینجا که رسیدیم همان زخم دهان شد
آنگاه همان زخم، همان کوره ی کوچک،
شد قلّه ی یک آه، مسیر فوران شد
با ما که نمک گیر غزل بود چنین کرد
با خلق ندانیم چه ها کرد و چنان شد
ما حسرت دلتنگی و تنهایی عشقیم
یعقوب پسر دید، زلیخا که جوان شد
جان را به تمنّای لبش بردم و نگرفت
گفتم بستان بوسه بده، گفت گران شد
یک عمر به سودای لبش سوختم و آه
روزی که لب آورد ببوسم رمضان شد
یک حافظ کهنه، دو سه تا عطر، گل سر
رفت و همه ی دلخوشی ام یک چمدان شد
با هر که نوشتیم چه ها کرد به ما گفت
مصداق همان وای به حال دگران شد
حامد عسکری
مشد حامد عسگری
بوسه مگر چیست که عمری در حسرتش بسوزی؟
فکر دیگر کن که خربزه اب است
۳۷۲۷
اگر منظور ساحل
رابطه عشق با عقل باشد
باید گفت
عشق
پدیده ای ضد عقلی (غریزی) است.
منطق در عالم تفکر مطرح می شود و قوانین خاص خود را دارد.
مثال:
فلانکس
خر خردمندی است.
این
ادعایی ضد منطقی
است.
چون خریت با خردمندی
جور در نمی آید
۳۷۲۸
اتفاق خوبیست دیدن خود، صحبت کردن با خود وخلوت با خود، درست موقعی که فکر میکنیم همه چیز سر جایش نیست
عطر یاس
اتفاق که نه.
خودگویی،
خوداندیشی،
خودخواهی
خودپرستی
خودستیزی
خودشیفتگی
خودآزاری
خود برتر بینی و غیره
رایج است.
فاجعه هم نیست.
من درونی هر کس
بهترین و نزدیک ترین و قابل اعتمادترین یار او ست
۳۷۲۹
خدا چه رنگیه؟
گلپری
خدا یک مفهوم است.
مثل دختر و گل و پری که مفهوم اند.
مفاهیم وجود خارجی ندارند تا رنگ و بو و طعم و طول و عرض و حجم و وزن داشته باشند.
در انجیل هم آمده است:
خدا کلمه است و کلمه خدا ست.
کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۱۱۶) (قسمت دوم)
میم حجری
۳۷۳۰
بنظرتون میشه ینفر زیااااد کتاب بخونه ولی کماکان بیشعور باشه واون کتابا تاثیری روش نداشته باشن
سوگلی
آره.
اولا
بستگی به کیفیت کتاب دارد.
۹۹ درصد کتب
ارزش خواندن ندارند
و
عاقلان هرگز نخوانند.
ثانیا
تعیین کننده در دیالک تیک کمیت و کیفیت
کیفیت است.
مثلا مهم نه کتابخوانی صرف
بلکه کیفیت کتابخوانی است.
خرخوانی چه بسا خسته کننده و کسالت آور و مخرب است و نه سازنده و شادی بخش.
خیلی ها با حمل کتاب و تظاهر به کتابخوانی
فقط پوز می دهند.
کریم
این جماعت متظاهر به کتاب داری و کتاب خوانی
را
به تندبار تمسخر می بندد:
کامثل الحمار
یحمل اسفارا
این جماعت
چهارپایانی هستند که کتاب بارشان کرده اند
۳۷۳۱
به
نظر میرسد که تغییرات معینی در سیمای بازیگران نمایش " Dramatis Persona "
ما رخ داده است ، آن که پیش تر صاحب پول بود ، اکنون به عنوان سرمایه دار ،
با گامهای بلند پیشاپیش راه میرود ، صاحب نیروی کار به عنوان کارگرش به
دنبال او روان است .
آن یکی خود پسندانه لبخندی از رضایت بر لب دارد ،
و سخت به کسب و کارش میاندیشد ، آن دیگری ترسان و به اکراه میرود ،
همانند کسی که پوست خودش را به بازار آورده باشد و اکنون انتظار دیگری جز
آن که دباغی ا ش کنند ، ندارد .
سرمایه جلد اول ( صفحه ۱۹۹ )
کارل مارکس
ترجمه ، حسن مرتضوی
۳۷۳۲
وزیر امور خارجه روسیه گفت:
امروز
ما درباره یک جنگ سرد جدید صحبت نمیکنیم، بلکه درباره تمایل مداوم
واشنگتن و نیروهای نیابتی آن حرف میزنیم که خودشان را “اربابان سرنوشت
بشریت” قلمداد میکنند و میخواهند یک مدل آمریکاییمحور از نظم جهانی را
تحمیل کنند.
۳۷۳۳
فکر کن یکی ازت سوال بپرسه بجای جواب دادن کنترلت رو از دست بدی، بزنی گوشیش رو بندازی و طلبکار باشی
ایرانی
آره.
این روزها همه گیر داده اند به پرستویی.
غافل از اینکه خودشان هم اگر جای او بودند و زورشان به سائل میرسید
بهتر از او واکنش نشان نمیدادند
سؤال کردن داریم تا سؤال کردن.
بازجویان ساواک و ساواما هم سؤال میکردند و سؤال میکنند
چه بسا حتی لختت میکنند و به ضرب شلاق و فحش و پرخاش سؤال میکنند
۳۷۳۴
به کوری چشم دشمنان
با قدرت
ماه رمضون رو ادامه میدیم
گلپری
کشتی ما را از خنده
ای بانوی فرخنده
مگر روزه گیران دشمن هم دارند؟
۳۷۳۵
خواهی که سخت و سست جهان بر تو بگذرد
بگذر زعهد سست و سخنهای سخت خویش
حافظ
ایراد این بیت غزل خواجه کجا ست؟
۳۷۳۶
آره.
حق با شما ست.
سرو و صنوبر هم مفهوم اند.
مفاهیم مثل ماتروشکای روسی اند.
سؤل این است که اگر اصل مفهوم درخت
سرو و صنوبر و بید و چنار و غیره اند
اصل مفهوم خدا
کیانند؟
۳۷۳۷
سخنگوی
وزارت خارجه چین از طرف آمریکایی خواست که بهجای استفاده از فرصت برای
دستکاری سیاسی، حمله و بیاعتبار کردن چین، خواستههای آنها را کاملاً درک
کند و به آنها احترام بگذارد.
وانگ ونبین با انتقاد از رویکرد �یک بام
و دو هوای� آمریکا خطاب به مقامات این کشور گفت: �اگر ایالات متحده واقعاً
به حقوق بشر و آزادی مذهبی اهمیت میدهد، چرا پاکسازی قومی همهجانبه و
سیستماتیک آمریکاییهای سرخپوست را انجام داد که منجر به نسلکُشی فرهنگی
آنها شد؟
۳۷۳۸
سندیکا سوزی فاشیست ها در اوکریان
Heute vor sechs Jahren passiert ist eine gro�e Trag�die in Odessa
Kiew-Nazis verbrannt Odessas Gewerkschaften Haus am 2. Mai 2014.
In Bezug auf offiziellen Daten 50 Menschen ums Leben kamen, die ihren Tag.
Jedoch viele Leichen fanden sich dort etwa 300 hundert Menschen wurden gefoltert und dort verbrannt.
Dieser
schreckliche Tag Kiew radikale geschlossen faschistischen in das
Geb�ude unschuldige Menschen, darunter Frauen und Kinder.
Wir werden nie vergessen... Wir werden nie verzeihen...
۳۷۳۹
ژائو
لیجیان، سخنگوی وزارت امور خارجه چین اظهار کرد: �در حالیکه اروپا و جامعه
بینالمللی خواستار توقف جنگ هستند، اما آمریکا به تشدید و شعلهور کردن
این جنگ ادامه میدهد و آماده است تا آخرین فرد اوکراینی این جنگ را ادامه
دهد.�
۳۷۴۰
ازدواج
دیگر اکتوئآلیته ندارد.
نظام سرمایه داری بر همه سنن نظامات قبلی
حتی بر مذهب
آفتابه برمیدارد.
همه چیز تابع پول میشود
ضمنا خود پول
زباله میشود.
بتی برای پرستش می شود بدون اینکه قابل پرستش باشد.
اولیگارشهای شناور در لجنزار پول
زن و بچه شان را میکشند و بعد خودکشی می کنند:
نیهلیسم (پوچیگرایی) افراطی و عملی
۳۷۴۱
اينو هميشه يادت باشه:
گذشته رو ديگه ندارى، آينده رو هنوز ندارى، تنها چيزى كه دارى لحظه ى حال است. كارى كن به حساب بياد و خوب ازش استفاده كنى
ممد
این جمله مش ممد غلط است:
اينو هميشه يادت باشه
ویرایش:
اينو هميشه به یاد داشته باش
و
یا
این همیشه به یادت باشد.
خرافه غنیمتدانی دم از عمر خیام است و ننگ آور و شرم انگیز است.
در دیالک تیک دم و عمر
تعیین کننده عمر است
به همان سان که در دیالک تیک جرعه و دریا
تعیین کننده دریا ست
۳۷۴۲
هزار پند به گوشم پدر فشرد و نگفت
که عشق حادثه ای خانمان براندازست
سعید بیابانکی
البته بستگی بدان دارد که فرد چه باشد.
عشق برای خرجماعت
خانمان بر عن داز است
و
نه برای خردمندجماعت
۳۷۴۳
تانگفتم سخنی محرم دل، فاش نشد
خیمه ی عقل، حریف دل بیچاره نشد.
دریا
این بیت شعر از هر کس هم باشد
مملو از ایراد منطقی و تجربی و عقلی است:
با سخن
اسرار دل افشا می شود ونه محرم دل.
خیمه عقل
حریف کسی و چیزی نمی شود
به همان سان که حجاب حریف مفسد فی الجمکران نمی شود.
راستی نجفی قاتل کجا ست؟
۳۷۴۴
تلخ ترین اندوه های ما يادآوری شادیهای گذشته ست
آرام
نه
اندوه
به تنهایی
وجود دارد
و
نه
شادی.
اندوه در دیالک تیک اندوه و شادی وجود دارد.
هم در ماضی و هم در مضارع
دلیل زیبایی شادی های ماضی
از صافی گذشتن تجارب تلخ و شیرین است
یعنی خودفریبی فرد است
یعنی فراموش کردن اندوه ماضی
و
مطلق سازی شادی ماضی است
۳۷۴۵
ماتروشکا
عروسک روسی است که در دلش عروسکهای کوچکتری هست.
مفاهیم مثل عروسک های تو در توی روسی اند:
سرو
مفهومی است که از تجرید سروهای مختلف تشکیل یافته
درخت
مفهومی است که از تجرید سروها و صنوبرها و غیره تشکیل یافته.
نبات
مفهومی است که از تجرید درختها و گیاهان و خزه ها و جلبک ها تشکیل یافته
موجود
مفهومی است که از تجرید نباتات، جانوران و انسان تشکیل یافته
ماده (وجود)
مفهومی است که از تجرید جمادات و موجودات تشکیل یافته
ماده و یا وجود
عالی ترین مفهوم فلسفی است
یعنی مقوله ی فلسفی است
خدا
نتیجه
انعکاس انتزاعی مثلا قوای طبیعی (آذرخش) و اعضای طبقات حاکمه مثلا اشراف
برده دار، فئودال، روحانی، بورژوازی در ایینه آسمان است.
مثال:
اگر سرمایه داران و زمینداران و بانکداران و روحانیان جمکران تجرید شوند،
مفهوم خدا
حاصل می آید.
۳۷۴۶
مژگان به هم بزن که بپاشی جهان من
کوبی زمین من به سر آسمان من
درمان نخواستم ز تو من درد خواستم
یک درد ماندگار! بلایت به جان من
می سوزم از تبی که دماسنج عشق را
از هرم خود گداخته زیر زبان من
تشخیص درد من به دل خود حواله کن
آه ای طبیب درد فروش جوان من
نبض مرا بگیر و ببر نام خویش را
تا خون بدل به باده شود در رگان من
گفتی : غریب شهر منی این چه غربت است
کاین شهر از تو می شنود داستان من
خاکستری است شهر من آری و من در آن
آن مجمری که آتش زرتشت از آن من
زین پیش اگر که نصف جهان بود بعد از این
با تو شود تمام جهان اصفهان من
حسين منزوى
۳۷۴۷
�من
در قعر ضمیر خود احساسی دارم، چون گواهیِ گوارا و مبهمی که گاه به گاه بر
دل میگذرد، و آن اینست که رسالت ایران به پایان نرسیده است و شکوه و خرمی
او به او باز خواهد گشت. من یقین دارم که ایران میتواند قد راست کند،
کشوری نامآور و زیبا و سعادتمند گردد و آنگونه که در خور تمدن و فرهنگ
سالخوردگی اوست، نکتههای بسیاری به جهان بیاموزد. این ادعا بیشک کسانی را
به لبخند خواهد آورد. گروهی هستند که اعتقاد به ایران را اعتقادی
سادهلوحانه می پندارند، لیکن آنان که ایران را میشناسند، هیچگاه امید از
او بر نخواهند گرفت�.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن،
برگرفته از جستار �ایران را از یاد نبریم�
۳۷۴۸
پیک نت
سرگئی لاوروف، وزیر امور خارجه روسیه گفت:
آشکار
است که تلاشهای جمعی غرب برای مانعتراشی در مسیر طبیعی تاریخ به منظور
حل و فصل مشکلات به بهای آسیب به دیگران محکوم به شکست است.
دنیای امروز چندین مرکز تصمیمگیری دارد و چند قطبی است.
لاوروف
شباهت غریبی به شعبان دارد.
سردسته چماقداران و چاقوکشان بود
و
از قضای بد
شده وزیر خارجه احمدی نجات روسیه.
اکابر هم که نرفته تا بداند که تاریخ
مسیر جامعتی دارد و نه طبیعی.
تعیین کننده سمت و سوی جامعه بشری (تاریح)
دیالک تیک نیروهای مولده و مناسبات تولیدی
است
و
نه
عظمت چماق و چوب و چپق در دست شعبان های گردنه گیر عربده جو
۳۷۴۹
آیا تجربه ای هست که بدون تاوانی باشه؟
گلی
این فرمول بندی گلی معیوب است.
برای فرمول بندی دقیق و درست باید همیشه
دیالک تیک مربوطه
را
در مد نظر داشت.
تاوان یعنی جریمه.
ضد دیالک تیکی جریمه
جرم است و نه تجربه.
ویرایش:
آیا جرمی هست که جریمه ای برایش نباشد؟
ضد دیالک تیک تجربه چیست؟
۳۷۵۰
سال
به سال به ابزار بهتری مجهز میشویم تا چیزهایی را به دست آوریم که برای
آنها تلاش میکنیم. اما سوال اینجاست ما برای چه تلاش میکنیم؟
ممد
فرمول بندی این جمله معیوب است
برای فرمولبندی دقیق ودرست باید به دیالک تیک مربوطه توجه داشت.
ابزار در دیالک تیک ابزار و آماج وجود دارد:
تهیه و تولید ابزار برای نیل به اماج است
و
نه برای به دست اوردن چیزهایی که برای شان تلاش می ورزیم.
منظور از تلاش چیست
اگر کار نیست؟
هدف ازکار چیست؟
هدف از تلاش
تهیه معاش است.
دیالک تیک تلاش و معاش
محمد مسعود کتابی به نام �در تلاش معاش� دارد.
بشر که سهل است،
حتی حشرات
در تلاش معاشند.
۳۷۵۱
آره.
خیلی ها مرتجع اند
بنیادگرا و یا فوندامنتالیست اند
و سعادت خود را در عهد کوروش ۲۵۰۰ سال قبل و یا در صدر اسلام ۱۴۰۰ سال قبل می جویند
و
اعتنایی به زمان حال ندارند.
زباله اند.
ماضی باید به چالش علمی و انقلابی کشیده شود تا آینده بهتری فراهم آید.
۳۷۵۲
هنگامی که همه به همه آسیب میرسانند ، هنگامی که همه بد بخت اند ،
به نوبه ی خود حتی شکوه فرمانروایی از میان میرود.
چه فریادها است در این روزگار پر مصائب !
هر روز کسانی میکشند و کسانی کشته میشوند .
توانگر در چهار دیواری خانه ا ش رو نهان میکند
و سوار جنگی در قلعه ا ش بر فراز صخره ها
همه، متفق بر آن که چیزی از دست ندهند ،
می کوشند تا از جنگ زنده بیرون آیند
سپاهی مزدور با بی صبری
مزد خود را میطلبد و بانگ بر میدارد ،
و اگر ما آن همه به وی بدهکار نبودیم ،
تا کنون فلنگ را بسته بود .
کسی که خواسته باشد اینان را به انضباط وادارد
چنان است که لانه ی زنبور را بشوراند !
سرزمینی که میباید از آن دفاع کنند ،
جز به ویرانی ا ش نمیکوشند .
فاوست ( صفحه ۱۴۱ -- ۱۴۰ )
یوهان ولفگانگ فون گوته
ترجمه ، محمود اعتماد زاده ( به آذین )
۳۷۵۳
غسان کنفانی
في زحام الدنيا
إذا وجدت إنساناً ( يفهمك )
تمسّك به
فالذين لايفهموننا
عددهم لايُحصى....
Mehr anzeigen
In der Menge der Welt
Wenn du einen Mann findest (versteht dich)
Halte es fest
F�r die, die uns nicht verstehen
Zu viele, um zu z�hlen.
Pal�stinensischer Schriftsteller
Ghassan_Kanfani
۳۷۵۴
"... Ich verstehe mich selbst nicht, du wirst mich verstehen, du bist auch ein Idiot."
— Arthur Schopenhauer.
۳۷۵۵
استقلال یک کشور وابسته به کار است.
روزیتا
عجب؟
۳۷۵۶
کامبیز نوروزی حقوقدان:
حجت الله عبدالملکی وزیر کار می گوید: "تا آخر امسال فقر را با تعاریف جهانی به طور کامل حذف خواهیم کرد."
۳۷۵۷
محتشم کاشانی
آخر ای پیمان گسل یاران به یاران این کنند
دوستان بی موجبی با دوستداران این کنند
در ره رخشت فتادم خاک من دادی به باد
شهسواران در روش با خاکساران این کنند
مرهم از تیر تو جستم زخم بیدادم زدی
دلنوازان جان من با دل فکاران این کنند
خواستم تسکین سپند آتشت کردی مرا
ای قرار جان و دل با بی قراران این کنند
رو به شهر وصل کردم تا عدم راندی مرا
آخر ایمه با غریبان شهریاران این کنند
من غمت خوردم تو بر رغمم شدی غمخوار غیر
با حریفان غم خود غمگساران این کنند
محتشم در جان سپاری بود و خونش ریختی
ای هزارت جان فدا با جان سپاران این کنند؟
خواستم تسکین
سپند آتشت کردی مرا
ای قرار جان و دل با بی قراران این کنند؟
بیت بیت این غزل محتشم
محشر است.
۳۷۵۸
پسرا سر به سر دختری نمیذارن مگر این که دوسش داشته باشن!!
شاینی
نه.
اگر کسی عاشق کسی باشد
برایش اصلا سری باقی نمی ماند تا به سر دختری و یا نره خری بگذارد
۳۷۵۹
ای دوست بیا تا غمِ فردا نخوریم
وین یک دمِ عمر را غنیمت شمریم
فردا که ازین دیرِ فنا درگذریم
با هفتهزارسالگان سربهسریم
خیام
این رباعی عمر خیام
مملو از خرافه است.
عجب ریاضی دانی داریم که عاجز از اندیشیدن بخور و نمیر است.
اولا
در دیالک تیک دم و عمر (لحظه و روند، جزء و کل)
نقش تعیین کنده از ان عمر (روند، کل) است
و
مطلق کردن دم نشانه نادانی است.
ثانیا
هستی دنیوی (مادی، واقعی)
نه دیر فنا
بلکه دار بقا ست.
ماده لازال است.
هستی اخروی
چیزی خزافی و واهی است.
ثالثا
پس از مرگ
مرده با سالکان کذایی سربه سر نیست.
جنازه او دستخوش تجزیه و تلاشیمی شود تا سیستم ها مادی جدیدی تشکیل یابند.
ما با تریاد تشکیل ـ توسعه ـ تجزیه سر و کار داریم.
ننگ بر آنکه به دنبال دم است
ادامه دارد.
۳۷۶۰
انواع مختلفی از شعور وجود دارد
بی آنکه بیشعوری وجود داشته باشد.
خرافاتی بودن هم به معنی داشتن شعور خرافی است.
حافظ
باده نوشی که در او روی و ریایی نبود
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
بی ریایی مستان
امری آگاهانه نیست.
یعنی
بی محتوا ست.
شراب
مغز مستان را از کار می اندازد.
در نتیجه
در کردوکارشان
صاحب اختیار نیستند
ریای زاهد
اما امری اگاهانه وحساب شده است
دلیل بی ریایی کذایی حافظ چیست؟
آموزگار
می تواند
جهان را تغییر دهد.
.
لایب نیتس
فلسفه در پرولتاریا سلاح مادی خود را می یابد
و
پرولتاریا در فلسفه سلاح فکری خود را
دل ربود از من نگارم
جان ربودی کاشکی
سعدی
دل ربوده نمیشود. خودش از دست می رود. مشد سعدی
یک دهان دارم دو تا دندان لق
می زنم تا زنده هستم
حرف حق
گل آقا
کیومرث صابری فومنی
کسی که دندان سالم ندارد، از حقیقت بی خبر است و نمی تواند حرف حق بزند
وقتی کسی چیزی از تو می پرسد، بهتر است که صادق باشی. چون احتمال این می رود که او از حقیقت خبر داشته باشد.
دلشکسته
جرج اورول
سیاستمدار
وقاحت جناب سفير را ببينيد! طلبکارانه، نقش سفير ناتو در ايران را بازي ميکند.
پوتین اعلام نمود که که اوکراین باید جمهوریهای لوهانسک و دونتسک را به رسمیت بشناسد، بعد عملیات نظامی متوقف خواهد شد.
خلایق از دهن پوتین و نعلین
از بس وعده دروغ شنیده اند
که
به وعده های راستش حتی باور نمی کنند.
قضیه پوتین و نعلین
قضیه چوپان دروغگو ست.
به همین دلیل
سیاستمداران صد در صد صادق امپریالیستی
مرتب
می گویند:
پوتین خیلی عوض شده است.
همه اش دروغ می گوید.
بیچاره ها به حرف راست
عادت کرده اند.
زندگی جاده و راهی است
به آن سوی خیال
زندگی تصویری است
که به آئینه دل می بینی
زندگی رویایی است
که تو نادیده به آن مینگری
زندگی یک نفس است
که تو با میل به جانت بکشی
زندگی منظره است، باران است
زندگی برف سپیدی است
که بر روح تو بنشسته به شب
زندگی چرخش یک قاصدک است
زندگی یک رد پایی است
که بر جاده خاکی فرو افتادست
زندگی بوی خوش نسترن است
بوی یاسی است که گل کرده
به دیوار نگاه من و تو .!
سهراب سپهرى
امروز ، روز ژاندارک است که این زن قهرمان به جنگهای صد ساله مابین فرانسه و انگلیس با تصرف شهر اورلی ان پایان داد
و فردا صبح زود او را در اتش سوزاندن
بنظر میرسد اقایان از پایان جنگ خوشحال نبودند!!!!
سارا
درود بر شما یک مشت ادم قرشمال دنبال اسم و رسم و عوضی fake personality فقط دنبال جنجال و قال و مقال اصلا معنی مبارزه را نمیدانند
خود را مبارزه گر نامیده و طیف و فاز ایرانیان مبارز واقعی را به گمراهه میبرند
مانند مبارزه با با فیلم اقای پرستوئی ایشان شخصیتی نیستند !!!که مبارزه با ایشان مبارزه با جمهوری اسلامی باشد!!!؟
فقط سرگرم کردن ملت است
فقط باعث میشود که فکر کنند کسی هستند و مهم هستند . که اصلا نیستند
خواهش میکنم توجهی به اینگونه افراد نکنید
سارا
یاس
اومدم توییت بزنم شرایط و توضیح بدم ولی پاک کردم چون فقط جیغ زدن و استفاده از الفاظ رکیک میتونه شرایط فعلی رو توصیف کنه.
چرا؟
جیغ و فحش و پرخاش
باید جای خود را به کلام بدهند.
تفاوت توحش با تمدن همین است.
مفاهیم
را
برای همین آفریده اند.
یکی از مهم ترین دلایل فحاشی سکنه جمکران
فقر مفهومی است.
سعی کنید
شرایط را به طرز رئالیستی
تشریح کنید.
مثل بالزاک
نویسنده بزرگ فرانسه
شده از درد بخندی که نبارد چشمت؟
من در این خنده ی پُر غصه مهارت دارم
حریف
اولا
خنده از درد
نشانه نوعی اختلال روحی و روانی است
از درد اصولا می گریند.
ثانیا
خنده نمی تواند پرغصه باشد.
ثالثا
گریه و خنده
امری اختیاری و ارادی و دلبخواهی و آگاهانه نیست.
مگر اینکه کسی ادای گریه و خنده را در بیاورد.
یعنی خنده و گریه تقلبی و قلابی سر در دهد.
مرثیه خوان ها هم می دانند.
به همین دلیل کودکان مسلم را در هرمرثیه سر می برند تا خلایق متأثر شوند و بگریند.
اگرگریه اختیاری بود
فاتحه ای به مرثیه و نوحه و عزا خوانده می شد.
اگه زنهاهم مثل مردا میتونستن بعد جدایی سریع جایگزین کنن،دیگه هیچ زنی گرفتار شکست عشقی نمیشد
آیدا
چندتا مرد می شناسی که جدا شده و فوری ازدواج کرده؟
زن و نری که طلاق بگیرد
غسل توبه از ازدواج می ریزد.
ازدواج
مثل حبس و تبعید و اعدام
به خلایق تحمیل می شود
و
طلاق نوعی رهایی از بدبختی است.
الان یادم اومد تو این شش سالی که رفتم دانشگاه تنها کسی که ازم خوشش اومد یه آقای پنجاه و هشت ساله بود با زن و سه تا بچه
دارسی
خیال میکنی هر کس از کسی خوشش بیاید
فوری
سفره دلش را پیشش باز می کند؟
خیلی ها حلقه عروسی شان را قائم می کنند تا چشم چرانی و عیاشی کنند
چه رسد به اینکه پرونده خانوادگی خود را در اختیار کسی بگذارند
بی جهت در پی توجیه گناهش هستید
یوسف این بار خودش میل زلیخا دارد
عاقبت در تب آغوش تو جان خواهم داد
دل به دریا زدن رود،تماشا دارد.
امید صباغ نو
مفهوم هنری «دل به دریا زدن رود»
فوق العاده غنی و زیبا ست.
چرا و به چه دلیل؟
اگر
واقعا درگیر رشد خودت باشی اکت و عمل دیگران دیگه اصلا برات مهم نیست،
حالا بیا بگو فلانی اینکارو باهام کرد فلانی اونکارو کرد؛ به من بگو خودت
با خودت چیکارکردی؟!
دویل
حریفه درد دل کرده است تا حریف جدید مثل حریف قدیم
رفتار نکند
و
زجرش ندهد.
حرفی از رشد و نمو
در بین نبوده است.
ضمنا
حتی نهالی که قصد رشد دارد
اکت و عمل همسایگانش برایش مهم است تا از تشنگی و گشنگی نمیرد
چه رسد به حریفه بخت برگشته گیر افتاده در چاه مبارک جمکران
فکر میکردم "دردی که منو نکُشت قوی ترم میکنه" ولی فقط خسته تر شدم بی حوصله و حتی ناامیدتر از قبل.
حریفه
نه.
دردی که کسی را نمی کشد
قوی ترش نمی کند.
درد روی هم رفته
نخرب است و نه مقوی.
تجربه درد
اما
فرد را مجرب تر می سازد و به مقاومت در مقابل درد قادر می کند.
یعنی
اندام آٔمی
در روند تحمل درد
پاددرد (به تقلید از پادزهر) تولید می کند.
البته دردکشی را خدا بر سر شمر ابن خلخال و خمین هم نیاورد
تو می روی و دل ز دست می رود
مرو که با تو هر چه هست می رود
......
شب غم تو نیز بگذرد ولی
درین میان دلی ز دست میرود
هوشنگ ابتهاج
اعتمادبه نفس خوب
انسان را به سوی آرامش وکامیابی سوق میدهد
تبسم
اولا
اعتماد به نفس بد هم مگر وجود دارد؟
ثانیا
اعتماد به نفس مادر زادی که وجود ندارد.
ثالثا
اگر اعتماد به نفس اکتسابی است،
منشاء و پیش شرط اعتماد به نفس چیست؟
تجربه نشان می دهد که منشاء و پیش شرط اعتماد به نفس
تجربه و تمرین و شناخت پیشاپیش مورد و مسئله مربوطه است.
یعنی
فقدان اعتماد به نفس
نتیجه بی تجربگی و کاهلی و تنبلی و نادانی است.
حکیم سرخ طوس
۱۰۰۰ سال قبل می دانست:
توانا بود
هر که دانا بود.
اورتگا
روسیه برای امنیت خود میجنگد، با نازیهایی که قدرت را به دست گرفتند و در اوکراین دست به کشتار زدند.
من
مجبورم با شرمندگی تمام پس از ۱۵۰ سال از نگارش «نقد برنامه ی گوتا»، به
خود و دیگران نکات زیر را یادآوری کنم؛ بلکه جذب نگرش ما و عملکرد ما شود -
چیزی که متاسفانه در اول ماه مه امسال شاهدش نبودیم!
لاسال برخلاف
«مانیفست کمونیست» و تمام سوسیالیسم پیشین، به جنبش کارگری با تنگ نظرانه
ترین خاستگاه ملی می نگریست. در این زمینه پیروان او نیز چنین می کنند،
آنهم پس از کار انترناسیونال!
کاملا بدیهی است که طبقۀ کارگر برای نبرد
باید خود را در خانه ی خویش به عنوان یک طبقه متشکل کند و کشور خود او عرصه
ی بلافصل مبارزه ی اوست. تا آنجا که مبارزه ی طبقاتی او ملی است، این
مبارزه، همان طور که «مانیفست کمونیست» می گوید، نه در جوهر خود بلکه از
نظر «شکل» ملی است…
حزب کارگر آلمان انترناسیونالیسم خود را به چه چیز
تقلیل می دهد؟ به این آگاهی که نتیجۀ تلاش هاي او «برادري بین المللی خلق
ها خواهد بود»…
بنابراین حتی یک کلمه درباره ی وظایف بین المللی طبقۀ کارگر آلمان در میان نیست!
فعالیت
بین المللی طبقۀ کارگر به هیچ وجه به موجودیت سازمان بین المللی کارگران
بستگی ندارد. انترناسیونال صرفا نخستین تلاش برای ایجاد ارگان مرکزیِ آن
فعالیت بود، تلاشی که به خاطرتأثیرش موفقیتی دیرپا به دست آورد اما پس از
سقوط کمون پاریس دیگر در نخستین شکل تاریخی اش قابل تحقق نبود.
مشد علی
آمریکا اروپا را به یک جنگ هسته ای سوق می دهد
اسکار لافونتن
برگردان از امید برومند
درگیر شدن صدر اعظم اولاف شولتز در قماربازی خطرناک ماجراجویان در واشنگتن و ضرورت هر چه بیشتر مذاکرات صلح با مسکو
جنگ
اوکراین در واقع یک رویارویی بین ایالات متحد و روسیه است. زبیگنیو
برژینسکی، مشاور سابق امنیتی جیمی کارتر رئیسجمهور ایالات متحده، در کتاب
خود با عنوان «تنها قدرت جهانی» که در سال 1997 میلادی انتشار یافت، دستگاه
نظامی بیهمتای ایالات متحد را تحسین می کند که شعاع عملکرد آن کل جهان
است. البته روسیه و چین با هژمونی آمریکا موافق نیستند. از اینرو، ایالات
متحد باید تمام تلاش خود را برای جلوگیری از ظهور یک رقیب اوراسیا که
بتواند قاره اوراسیا را تحت حاکمیت خود درآورد، انجام دهد.
اوکراین محور
ژئوپلیتیک در پیگیری این هدف است. بدون اوکراین، روسیه دیگر یک قلمرو
اوراسیایی نخواهد بود. با این حال، مسکو در صورت کنترل دوباره اوکراین با
منابع معدنی ارزشمند و دسترسی اش به دریای سیاه، می تواند به شکل اتوماتیک
ابزار تبدیل شدن به یک امپراتوری قدرتمند در اروپا و آسیا را به دست آورد.
اگر
به این ارزیابی موضوع اصلی سخنرانی رئیس Stratfor ، جورج فریدمن، در
شیکاگو در 3 فوریه 2015 را اضافه کنیم که بر اساس آن هدف اصلی سیاست ایالات
متحد برای قرن ها این بوده که اطمینان حاصل شود، هیچ همکاری بین روسیه و
آلمان رخ نخواهد داد، سپس مشخص می شود هدف از گسترش ناتو به شرق چیست.
میلیاردها دلار برای یک دست نشانده
این
نیز قابل درک است که چرا معاون وزیر امور خارجه ایالات متحد، ویکتوریا
نولند، چندین سال پیش در یک اعتراف بی پرده از هزینه کردن 5 میلیارد دلاری
ایالات متحد برای ایجاد یک دولت دست نشانده همسو با واشنگتن در کیف، سخن
گفت. سپس این نکته نیز روشن می شود که چرا واشنگتن سال هاست تمام تلاش خود
را برای جلوگیری از عرضه زغال سنگ، نفت و گاز از روسیه به اروپا انجام می
دهد.
با این پس زمینه، هشدار جفری ساکس، اقتصاددان مشهور آمریکایی که
استراتژی ایالات متحد، جنگ طولانی در اوکراین با هزاران کشته است، بسیار
قابل درک است. او توصیه می کند که اروپا راه خود را برود و یک اوکراین بی
طرف با خودمختاری برای دونباس را به عنوان یک راه حل مذاکرات مطرح کند.
شگفت آور است که سیاستمداران و روزنامه نگاران در اروپا، به ویژه در آلمان،
تا چه اندازه ارتباطات های ژئواستراتژیک را تشخیص نمی دهند و از استراتژی
بسیار خطرناک ایالات متحد برای گرم نگه داشتن بیشتر جنگ اوکراین پیروی می
کنند. این استراتژی بسیار خطرناک است، زیرا ایالات متحد آشکارا خواهان
پیروی از توصیه رئیس جمهور سابق خود جان اف کندی نیست که بر اساس آن یک
قدرت هسته ای هرگز نباید در موقعیتی قرار گیرد که دیگر نتواند راه نجات
آبرومندانه ای پیدا کند.
کم تجربه بودن سیاستمداران مسئول در دولت کنونی
آلمان در زمینه سیاست خارجی، نکته بسیار منفی ای است. افزون بر این، شرکت
Blackrock که از افزایش قیمت سهام شرکتهای تسلیحاتی درآمد زیادی کسب می
کند، کارفرمای سابق فردریش مرتس، رهبر کنونی بزرگترین حزب اپوزیسیون آلمان
یعنی CDU است. فردریش مرتس قبلا لابی گر این شرکت بوده است.
حزب سوسیال
دموکرات آلمان فاقد سیاست مداران خواهان تنش زدایی مانند ویلی برانت و اگون
بار است، که هنوز می دانستند امنیت آلمان و اروپا تنها با روسیه بمثابه
قدرت هسته ای قابل دستیابی است. در حزب دموکرات آزاد آلمان (FDP لیبرال ها)
نیز حتی یک سیاستمدار در قامت هانس دیتریش گنشر وجود ندارد، که به عنوان
وزیر امور خارجه، همیشه خطر یک جنگ هسته ای محدود به اروپا را زیر نظر
داشته باشد. حتی گیدو وستروله (وزیر خارجه قبلی آلمان) این شجاعت را داشت
که به هنگام حمله آمریکا به لیبی، به آمریکا بی محلی کند. اما امروزه به
کدام سیاسمتدار حزب دموکرات آزاد آلمان می توان هنوز اعتماد داشت؟
زبان فاشیستی بِربُک
همسوترین
و خطرناک ترین دست نشاندگان ایالات متحد در دولت فدرال و بوندستاگ آلمان
سبزها هستند که یوشکا فیشر، رهبر سابق آنها، همراه با شریک تجاری پسین تر
خود مادلین آلبرایت، شرکت آلمان در جنگ غیرقانونی و نقض کننده حقوق بین
الملل در یوگسلاوی را به پیش برد. تصور بر این بود که از این بدتر نخواهد
شد، اما وزیر امور خارجه جدید، آنالنا بِربُک، از زبان فاشیستی استفاده می
کند و می خواهد روسیه را "ویران کند". به گفته خودش، او بر دوش مادلین
آلبرایت ایستاده که اخیراً درگذشت و مرگ 500000 کودک عراقی به دلیل تحریم
های ایالات متحد را توجیه کرد. حالا اگر لاوروف به هر دلیلی، مرگ 500000
کودک اوکراینی را توجیه کند، می توان تصور کرد سبزها چه داد و فریادی
سرخواهند داد.
در این وضعیت بدون دورنما، تنها تاخیر در تحویل اسلحه از
جانب اولاف شٌلتز کافی نیست. شعار دولت بایدن، ضعیف کردن روسیه به هر قیمتی
و ارسال هر چه بیشتر تسلیحات بدون توجه به تلفات جانی ناشی از ادامه این
ارسال ها است. آیا کسی جداً بر این باور است که روسیه به عنوان قدرت هسته
ای در وضعیت سیاسی کنونی جهان اجازه شکست در جنگ اوکراین را به خود می دهد؟
تامین کنندگان متعصب تسلیحات در بوندستاگ آلمان، چه بفهمند و یا نفهمند،
در افزایش روزافزون تعداد کشته ها مسئول هستند. جنگ چه مدت باید به درازا
بکشد؟ به اندازه جنگ در افغانستان؟ چرا سیاست آلمان نباید از شکست جنگهای
مداخله جویانه به رهبری ایالات متحد که وزارت دفاع آلمان در آنها شرکت
داشته است درس بگیرد؟
هر چند اندک، اما این امکان وجود دارد که رئیس
جمهور فرانسه امانوئل ماکرون و صدر اعظم آلمان اولاف شولتز مانند فرانسوا
اولاند و آنگلا مرکل، به آغوش جنگ افروزان ایالات متحد افتاده و برای یک
راه حل مذاکره بر اساس پیشنهاداتی که قبلاً توسط ولودیمیر زلنسکی حمایت شده
بود، یعنی بیطرفی اوکراین و خودمختاری برای دونباس، تلاش کنند. در این
رابطه رئیس جمهور اوکراین شریک قابل اعتمادی نخواهد بود زیرا توسط ایالات
متحد و راستگرایان افراطی در اوکراین مدام تحت فشار است.
رقابت بین
قدرتهای جهانی آمریکا، روسیه و چین، اروپا را مجبور میکند هر کار ممکنی
را انجام دهد تا به درگیری هسته ای قدرت های بزرگ کشیده نشود. شارل دوگل
این خطر را برای فرانسه تشخیص داده بود واز اینرو ادغام نیروهای مسلح
فرانسه در ناتو به رهبری ایالات متحد را رد کرد، زیرا او نمی خواست به
تمایل ایالات متحد برای استفاده از نیروهای هسته ای خود در صورت درگیری با
اتحاد جماهیر شوروی، حتی درصورت تهدید مسکو به ضد حمله به شهرهای بزرگ
آمریکا، اتکا کند. از اینرو او اصرار داشت که فرانسه نیروی هسته ای خود را
ایجاد کند. طبق شعار او "دولت ها هیچ دوستی ندارند، فقط منافع دارند"، و
هنگامی که صحبت بر سر مرگ و زندگی یعنی جنگ باشد، به اعتقاد او تصمیم گیری
را نمی توان به دیگران واگذار کرد.
صلح پایدار با تنش زدایی
صدراعظم
ویلی برانت نیز مانند دوگل میدانست که سیاست صلح و تنش زدایی خود را تنها
در مقابله با مقاومت های واشنگتن پیش خواهد برد. او با اعتقاد به اینکه صلح
در اروپا تنها اینگونه تضمین خواهد شد، سیاست شرق خود را گام به گام به
اجرا گذاشت. ایالات متحد از این امر بسیار ناراحت بود و همانگونه که یک
تماس تلفنی بین هنری کیسینجر و ریچارد نیکسون نشان داد، کیسینجر آشکارا
آرزوی مبتلا شدن ویلی برانت به سرطان را به زبان راند.
اکنون یک بحث
ماجراجویانه در آلمان در جریان است. سیاست تنش زدایی یعنی تلاش برای همکاری
خوب با روسیه، دلیل وضعیت کنونی است. به ندرت حقیقت اینگونه وارونه جلوه
داده شده. هرگز تا این حد آشکار نبود که تبلیغات آمریکایی، تا چه اندازه ای
شکل دهنده و مشخص کننده رسانه ها و بحث های سیاسی در آلمان هستند. حقیقت
چیز دیگری ست. سیاست تنش زدایی که در میانه دهه 60 میلادی آغاز شد، منجر به
صلح پایدار در اروپا و فروپاشی دیوار برلین و خروج نیروهای شوروی از آلمان
و اروپای شرقی شد. در دهه 90 میلادی، سیاست رویارویی با گسترش ناتو به سمت
شرق و محاصره فزاینده روسیه آغاز شد. این سیاست منجر به جنگ در یوگسلاوی و
همچنین تهاجم نیروهای روسیه به اوکراین شد که هر دو بر خلاف قوانین بین
المللی هستند.
اگر به زودی از طریق مذاکرات صلحی حاصل نشود، خطر جنگ
هسته ای افزایش خواهد یافت، زیرا مسئولان در مسکو در تنگنا هستند و
ماجراجویان در واشنگتن سال ها بر این باورند که می توان یک جنگ هسته ای را
تنها به اروپا محدود کرد.
پوتین فرمان منع معامله با کشورهای غیردوست روسیه را امضا کرد
بارون که میباره دلم آروم میگیره
رها
دلیلش چیست؟
چرا نسیم و برف و باران معمولی آرامش بخش است
و لی
توفان و باران سیل آسا و تگرگ و غیره
آرامش ستیز؟
نمیفهمم چطور در اجتماع به دنبال برابری و عدالت هستید وقتی در درون به نزدیکترین های خود بی مهری میکنید.
از حقوق زن حرف میزنید اما حس حقارت در یک زن ایجاد میکنید.
از پایان فقر حرف میزنید ولی به کسانی که برایتان ارزش قائل هستند غذای روح نمیدهید.
این جعبه بزرگ اجتماع همان شکل درون بیمهر و بیتفاوت شما نسبت به دیگری است.
وارد فاز جدیدی شد و آلان وسط حرف زدن میخوابه.
این که سرنوشت دنیا دست یک دلقک و یک زوال عقلی باشه دلیل کافی برای عوض کردن نظم دنیاست.
بچه ها سروصدا میکردن منم سرشون داد زدم ساکت شن
خواهرزاده ۴سالم برداشته میگه :
وقتی کوچیک ترا دارن حرف میزنن بزرگتر نباید تو حرفشون حرف بزنه
دلفین
راست میگه.
به دهها دلیل علمی و منطقی.
پیدا کنید دلایل مربوطه را
ولی رژ (ماتیک) زدن زیر ماسک مشخص کرد ما دخترها برای خودمون آرایش میکنیم نه پسرها
سارا
شاهکار.
این کشف بزرگی است.
ولی به چه معنی است؟
چرا دخترها و نه فقط دخترها و حتی نه فقط انسان ها
برای خودشان آرایش می کنند؟
آرایش به طور کلی
چیست
و
چه ریشه ای در هستی طبیعی و جامعتی داشته است؟
میخوام
بدونم با این قیمتایی که داره سر به فلک می ذاره ی دانشجو پزشکی که درآمد
نداره و دلش میخواد مستقل بشه و بیشتر این از باباش پول نگیره و تا درسش
تموم نشه هیچ غلطی نمیتونه بکنه و وارد رابطه احساساتی هم نمیشه دقیقا
چجوری باید خودشو از نظر روحی سرپا نگه داره؟
گرگ تو دل برو
این گزارش گرگ تو دل برو
مملو از جامعه شناسی است.
پیدا کنید نکات سوسیولوژیکی (جامعه شناسی) آن را
از دیدن زخم های تان نترسید از همانجاجوانه خواهید زد!
بانوی اردیبهشت
از کجا می دانی
بانوی اردیبهشت؟
زخم هر معجزه ای هم بکند
منجر به رشد چیزی و کسی نمی شود.
مثلا زخمی که بر درختی زده می شود
یک عالمه انرژی و نیرو از درخت برای ترمیمش به هدر می دهد.
اگه دوتاچیزومیتونستی ازدنیاحذف کنی اون دوتاچیزچی بود؟
خودم:جنگ،فقر
دلفین
تشکیل و حذف چیزی در جامعه بشری
امری طبقاتی است
و
نه فردی.
فرد
فقط در دیالک تیک فرد و جامعه
بسته به تعلقات طبقاتی اش و بضاعت فکری و علمی و فلسفی و هنری و فرهنگی اش
نقش بخور و نمیری به عهده دارد.
فرد نمی تواند
فقر و جنگ و فساد را ریشه کن سازد.
منجی حقیقی بشریت
توده
است
و
نه
این فرد و آن فرد منفرد
نظرتون درمورد قیافتون چیه؟
کرونلا
همه موجودات جهان
از ظاهر و باطن شان راضی اند.
دست خودشان هم نیست.
این
حکمی طبیعی و غریزی است.
اگر کسی خودستیزی پیشه کند
مثلا از خودش متنفر باشد و ممات را بر حیات ترجیح دهد
زباله است و نه آدم
نه جدی واقعا کسی هست که با موی سر دختر تحریک شه؟!
تو دل بروی اصیل
منظور از تحریک
و
منشاء تحریک چیست؟
مگر تحریک
دست خود آدمها ست؟
مثال:
چرا جوانی از مشاهده روی و موی و خوی و چشم و ابروی نری و یا زنی تحریک می شود
ولی پیری نمی شود؟
چرا شرقی از دیدن موی کسی تحریک می شود
ولی
غربی تحریک نمی شود؟
دلیل واقعی و علمی این تفاوت ها چیست؟
داداش حداقل با من لاس ميزنى با دوستام نزن ديگه آمارتو ميدن بهم
تینا
محتوای لاس زدن با کسی
چیست؟
چرا کسی با دیگری لاس می زند و نه حرف؟
در فیسبوق به حریفه ای که مزخرفات حریفی را منتشر میکرد،
گفتند که حریف
عیاش است.
حریفه
گفت:
چه بهتر.
عیاش کیست و چرا عیاشی مذموم است و نه مطلوب؟
هر آدم
(به طور اخص مرد) ی که سعی بر زیر سوال بردن جنبش me too داشت،
در بهترین حالت متعرض و در بدترین حالت متجاوز و مِن حیثالمجموع، کونش گهیه. "جنبش میتو رو خرابش کردن
ماه
جنبش می تو
و جنبش های کذایی دیگر در جهان کنونی
باید تحلیل شوند.
فریب ظاهر فریبای این چیزهای مدرن مد روز را نباید خورد.
زمانی حرف بزن، که ارزش حرفت بیشتر از سکوتت باشد و زمانی دوست انتخاب کن، که ارزش دوستت بیش از تنهاییت باشد...!
فرانسیسکو_کولوآنه شیلی
نه.
مش فرانسیسکو.
سخن
به طور کلی
بهتر از سکوت است
و
حرکت
بهتر از سکون
و
دوستی
بهتر از تنهایی.
مگر اینکه زبان سرخ
سر سبز را دهد بر باد
حرکت به دوزخ منجر شود
و
دوست
بدتر از دشمن باشد.
گر بدانی چه قدر تشنهٔ دیدار تو ام
خواهی آمد عرقآلود به آغوش، مرا!
مصطفی
نه.
قضیه بر عکس است.
اگر کسی بداند که دیگری محتاج او ست
فرار از او را به قرار در حوالی او
ترجیح خواهد داد.
این روند و روالی طبیعی ـ غریزی است.
یعنی دست خود باب الحوایج هم نیست.
به کلاغ گفتند:
«اخت درمان است.»
کلاغ پس از رفع حاجت
اخش را قائم کرد تا دردمندی نیابد و از درد بمیرد.
حدود پنج ساله
گوشت قرمز از سفره ها حذف شده
حدود یکی دو ساله
مرغ حذف شده
و الانم
ماکارونی و لبنیات داره حذف میشه
مراجع کجایید
مجید
اقتصاد مال خره.
حدس بزنید از کیست؟
مراجع برای خالی کردن سفره خلایقند و نه برای پر کردن شان.
هیچ کس کسیو از دست نمیده؛ اونی که رفته یکی دیگه رو پیدا میکنه، اونی که مونده خودشو..
نازین
عجب منطقی جمکرانیان دارند:
داد و ستد
(از دست دادن کسی و پیدا کردن کسی)
مهمترین دیالک تیک دنیوی و اخروی است.
چگونه می توان گفت:
هیچ کس کسیو از دست نمیده
حتی خدای واهی و انتزاعی
در روز قیامت
بدون ستد (اعمال خیر)
بهشت رایگان به کسی نمی دهد
چه رسد به آیات خدای کذایی
که ستاننده تا دهنده
«برای
من همبستگی جهانی کارگران مقدسترین و شریفترین چیزی است که در دنیا وجود
دارد.این است آرمان من! ترجیح میدهم بمیرم تا به این آرمان وفادار نمانم.
نامه های زندان
رزا لوکزامبورگ
برگردان متن ﺗﺮﺍﻧﻪ
اجرا : ﺟﻮ هیل، خوﺍﻧﻨﺪﻩ ی ﻃﺒﻘﻪ ﮐﺎﺭﮔﺮ
ﻛﺸﻴﺶ ﻫﺎی ﻣﻮﺑﻠﻨﺪ
ﻫﺮ ﺷﺐ ﻣﻴﺎﻥ ﺗﺎ ﺑﻪ ﻣﺎ ﺑﮕﻦ چی ﺩﺭﺳﺘﻪ و چی ﻏﻠﻄﻪ
ﺍﻣﺎ وقتی چیزی ﺍﺯﺷﻮﻥ واسه ﺧﻮﺭﺩﻥ می خوایم ،
ﺑﺎ صدایی ملیح ﭘﺎﺳﺦ میﺩﻥ که
بهﺯﻭﺩ می خوری،
اونم در یجای ﻣﺠﻠﻞ ﺗﻮی هفت ﺁﺳﻤﻮﻧﺎ،
ﻓﻌﻠﻦ فقط ﻛﺎﺭ ﻭ ﺩﻋﺎ ﻛﻦ،
ﺗﻮی ﻃﻮﻳﻠﻪ آروم ﺑﮕﻴﺮ و ﺑﺨﻮﺍﺏ ، ﺑﻌﺪنا هم وقتی ﺑﻤﻴﺮی،ﺗﻮی ﺁﺳﻤﻮﻧﺎ ﻛﻴﻚ ﮔﻴﺮﺕ ﻣﻴﺎﺩ!
به صدای گروه های سرود مذهبی گوش بسپار.
همونایی ک می ﺧﻮﻧﻦ ﻭ می ﻧﻮﺍﺯﻥ ، ﺩﺳﺖ می ﺯنن و ﺩﻋﺎ می ﺧﻮﻧﻦ،
ﺗﺎ ﺍﻳﻨﻜﻪ ﺷﻤﺎ تمام ﺳﻜﻪ ﻫﺎﺗﻮﻧﻮ ﺭﻭی ﻃﺒﻞﺷﻮﻥ ﺑﺮﻳﺰﻳﻦ
ﺍﻭﻧﻮﻗﺖ ﺑﻬﺘﻮﻥ میگن این ﺷﻤﺎیین که ﻣﻔﺘﺨﻮﺭﻳﻦ
ﻋﺎﺷﻘﺎی ﻣﺴﻴﺢ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻮ ﺑﻪ ﺁﺏ ﻭ ﺁﺗﻴﺶ می ﺯﻧﻦ ﻛﻪ ﭘﻮﻝ ﺗﻮﻥ
ﺭﺍ ﺑﻪ ﻣﺴﻴﺢ ﺑﺪﻳﺪ ،
مسیحی که ﺧﻮﺩﺵﻫﻤﻪ ی ﺑﻴﻤﺎﺭی ﻫﺎ ﺭﺍ ﻫﻤﻴﻦ ﺍﻣﺮﻭﺯ داره ﺷﻔﺎ می ﺩﻩ!
ﺍﻣﺎ ﺍﮔﻪ ﺑﺮﺍی شیکم ﺯﻥ ﻭ ﺑﭽﻪ ﻫﺎﺕ ﺳﺨﺖ بجنگی و سعی کنی
ﻛﺎﺭ خوبی ﺗﻮی ﺯﻧﺪگیت ﺍﻧﺠﺎﻡ
ﺑﺪی، می ﮔﻦ ﺗﻮ ﮔﻨﺎﻫﻜﺎﺭی ﻭ ﺷﺮﻭﺭ . وقتی هم ﺑﻤﻴﺮی ﺣﺘﻤﺎ میری بهﺟﻬﻨﻢ!
ﻛﺎﺭﮔﺮﺍﻥ جهان ﻣﺘﺤﺪ شوید،
ایستاده دوشادوش یکدیگر،
ﺑﺮﺍی آزادیﺧﻮﺍﻫﻴﻢ ﺟﻨﮕﻴﺪ ،
و آن زمانی که تمامﺟﻬﺎﻥ ﻭ سرمایه اش ﺭﺍ ﺍﺯ ﺍﻳﻦ مفت خورها پس ﮔﺮﻓﺘﻴﻢ ،
ﺍﻭﻥ وقته که ﻣﺎ ﻫﻢ ﺍﻳﻦ ﺳﺮﻭﺩ رﻭ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ میﺧﻮﻧﻴﻢ ﻛﻪ:
ﺗﻮ ﻫﻢ به زودی ﺧﻮﺍهی ﺧﻮﺭﺩ ،
ﺍﻟﺒﺘﻪ وقتی ﻳﺎﺩ ﮔﺮﻓﺘﻪ باشی چهﻄﻮﺭی ﭘﺨﺖ ﻭ ﭘﺰ کنی و ﻫﻴﺰﻡبشکنی.
ﺧﻮﺏ ﻛﻪ ﺍﻧﺠﺎﻡ شان ﺩﺍﺩﻩ باشی ،
ﺗﻮ ﻫﻢ ﻛﻴﻚ ﺧﻮﺍهی ﺧﻮﺭﺩ...
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر