خسرو روزبه،
ستوان کمونیست، ریاضیدان، نویسنده، متخصص نظامی و استاد
دانشکده افسری و از اعضای سازمان نظامی و مخفی حزب توده و مسئول شعبه
اطلاعات کل آن بود.
ویکی پیدیا
۱
خسرو روزبه در نامه به یکی از آشنایانش در آستانه دستگیری مینوسید:
«من خوب میدانم که ماندن در چنین شرایطی و کار کردن در چنین محیطی تقریبا مساوی با مرگ است
زیرا اگر دستگیر شوم از دو حال خارج نیست، یا مقاومت خواهم کرد یا ضعف
نشان خواهم داد.
همانطور که ذکرش گذشت،
روشنگری علمی و انقلابی
برای مدعیان رهایش اجتماعی
چیزی منفی و منفور و مزاحم و دست و پاگیر
است.
سؤال این بود
که
دلیلش چیست؟
دلیلش
قبل از همه
این است
که
مدعیان کذایی رهایش اجتماعی
چه بسا حتی در مقیاس جهانی
دنبال حقیقت نیستند
و
گرنه سودایی جز روشنگری در سر نمی داشتند.
چون بدون روشنگری، کشف حقیقت محال است.
برای پرولتاریا اما حقیقت همان خدا برای مؤمنان است.
اکنون این سؤال مطرح می شود
که
چرا حضرات دنبال حقیقت نیستند؟
دلیل اولش این است که به حقیقت نیازی ندارند
و
وقتی کسی به چیزی نیازی نداشته باشد،
زحمت جست و جویش را به خود نمی دهد.
سؤال اکنون این است
که
چرا
برخلاف ساده لوحان مذهبی
حتی
دنبال قبله ای به نام حقیقت نمی گردند
تا ملاک و معیاری برای کردوکار خود داشته باشند
و
گیج و سر در گم و کلافه و گمراه نگردند؟
اولا
به این دلیل عملی ساده
که
مدعیان
توان تفکر مفهومی را ندارند
و
بدون تسلط اصیل به فوت و فن تفکر مفهومی و آشنایی عمیق با تعریف علمی و استاندارد مفاهیم
نمی توان اندیشید و به کشف حقیقت نایل آمد.
ثانیا
(و ضمنا به دلیل عجز از تفکر مفهومی)
جای حقیقت
را
با
کلمات قصار این و آن
با
خرافات و سنت های رایج از دیرمان
با
نخبگان از هر نوع
مثلا
با
مرده پرستی
با
کیش شخصیت
و
با
پراگماتیسم
پر می کنند.
درست به همین دلیل
خسرو روزبه
فقط
به
دستگیری و مرگ تحت شکنجه و یا محکوم شدن به اعدام
می اندیشد
تا
قهرمان شود
نامور شود
الگو شود
و
برای عوامفریبی حزبش مفید افتد.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر