هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل دهم
بیلان انقلاب
۴
مخالفت با کودتاگرایی و انشعاب گرایی
مارکس و انگلس
البته
در اوایل سال ۱۸۵۰
بر آن بودند که خیزش انقلابی عنقریبی رخ خواهد داد.
مارکس و انگلس
به
بلوغ سرمایه داری و امکانات انقلابی پرولتاریا
پربها می دادند.
اما
چند ماه بعد
در
تابستان سال ۱۸۵۰
بر پایه بررسی های اجتماعی ـ اقتصادی به این نتیجه رسیدند
که
«انقلاب جدید
تنها در صورت بروز بحران جدید
امکان پذیر خواهد بود.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۷، ص ۴۴۰)
چه کشف یأس انگیز و تأمل انگیزی!
این
اولا
بدان معنی بود
که
از
جنبش انقلابی
در کوتاهمدت نمی تواند حرفی در بین باشد.
این
ثانیا
بدان معنی بود
که
استراتژی و تاکتیک اتحادیه کمونیست ها
باید تغییر داده شود.
این
ثالثا
بدان معنی بود
که
مارکس و انگلس
امید به بازگشت به میهن خود
را
باید به گور ببرند.
مارکس و انگلس
اما
به
مثابه دانشمندان انقلابی
هرگز به پیروی از رؤیا و آرزوی سوزان
تن در نمی دادند.
پایه و اساس عمل مارکس و انگلس
همیشه
فقط و فقط
شرایط و امکانات اوبژکتیو و سوبژکتیو (عینی و ذهنی) مبارزه رهایی بخش پرولتری
بود.
اکنون هم به همان سان.
از این رو
مارکس و انگلس
به
مثابه رهبران انقلابی اصیل
هراسی از آن نداشتند
که
بطلان نظر قبلی خود را با شهامت و شفافیت به نفع طبقه کارگر
مورد تجدید نظر قرار دهند.
اعضای اتحادیه کمونیست ها
اکنون
به عوض تدارک برای انقلاب عنقریب نوین
می بایستی
به
گردآوری درازمدت و پر مشقت قوا برای انقلاب آتی روی آورند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر