۱۴۰۱ اردیبهشت ۱۰, شنبه

زندگی مارکس و انگلس (۱۵۳)

    

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل دهم

بیلان انقلاب

ادامه 

  

۴

مخالفت با کودتاگرایی و انشعاب گرایی

 

 

مارکس و انگلس

البته

در اوایل سال ۱۸۵۰

بر آن بودند که خیزش انقلابی عنقریبی رخ خواهد داد.

 

 

مارکس و انگلس

به

بلوغ سرمایه داری و امکانات انقلابی پرولتاریا

پربها می دادند.

 

اما

چند ماه بعد

در

تابستان سال ۱۸۵۰

بر پایه بررسی های اجتماعی ـ اقتصادی به این نتیجه رسیدند

که

«انقلاب جدید

تنها در صورت بروز بحران جدید

امکان پذیر خواهد بود.»

(مارکس و انگلس، «کلیات»، جلد ۷، ص ۴۴۰)

 

چه کشف یأس انگیز و تأمل انگیزی!

 

این

اولا

بدان معنی بود

که

از

جنبش انقلابی

در کوتاهمدت نمی تواند حرفی در بین باشد.

 

این

ثانیا

 بدان معنی بود

که

استراتژی و تاکتیک اتحادیه کمونیست ها

باید تغییر داده شود.

 

این

ثالثا

بدان معنی بود

که

مارکس و انگلس

امید به بازگشت به میهن خود

را

باید به گور ببرند.

 

 

مارکس و انگلس

اما

به

مثابه دانشمندان انقلابی

هرگز به پیروی از رؤیا و آرزوی سوزان

تن در نمی دادند.

 

 

پایه و اساس عمل مارکس و انگلس

همیشه

فقط و فقط

شرایط و امکانات اوبژکتیو و سوبژکتیو (عینی و ذهنی) مبارزه رهایی بخش پرولتری

بود.

 

اکنون هم به همان سان.

 

از این رو

مارکس و انگلس

به

مثابه رهبران انقلابی اصیل

هراسی از آن نداشتند

که

بطلان نظر قبلی خود را با شهامت و شفافیت به نفع طبقه کارگر

مورد تجدید نظر قرار دهند.

 

اعضای اتحادیه کمونیست ها

اکنون

به عوض تدارک برای انقلاب عنقریب نوین

می بایستی

به

گردآوری درازمدت و پر مشقت قوا برای انقلاب آتی روی آورند.

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر