تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
۱
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم، گه پیش می راند
· سیاوش در این بند شعر، دیالک تیک دست و دل را از سوئی و دیالک تیک گرفتن و پیش راندن را از سوی دیگر بسط و تعمیم می دهد تا اندیشه معینی را به بهترین وجهی به تبیین بنشیند.
· دیالک تیک دست و دل و دیالک تیک گرفتن و پیش راندن اما حاوی چه محتوائی اند؟
۲
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم، گه پیش می راند
· دیالک تیک دست و دل اولا بسط و تعمیم دیالک تیک پراتیک و تئوری است:
· دست مظهر کرد و کار است و دل (ضمیر) مظهر تفکر و شعور و شناخت.
· هوشنگ ابتهاج همرزم سیاوش همین دیالک تیک پراتیک و تئوری را در انتقاد از عجبای عنگلاب اسلامی به شکل دیالک تیک دست و زبان بسط و تعمیم داده است:
یا رب
چقدر فاصله دست و زبان است!
· در این بند از شعر سیاوش، هیولای توده تجلی گاه دیالک تیک عمل و اندیشه است:
· توده هم در تلاش است و هم در هماندیشی.
· به همین دلیل دست های هزارگانه اش لرزان اند و دل های هزارگانه اش پرجوش.
۳
· دیالک تیک دست و دل اما از سوی دیگر بسط و تعمیم دیالک تیک عمل و عاطفه است.
· چون دل در ادبیات کشور آرش و سیاوش به مثابه مخزن عشق و احساس و عاطفه نیز است.
· لرزش دستان توده با جوش و خروش دل آن توأم است.
· اما چرا و به چه دلیل؟
۴
· دست و دل معمولا زمانی دستخوش لرزش و جوش و خروش است که مغز بر امر به مراتب مهمتری تمرکز دارد و فرصت ارسال فرمان لازمه به دست و دل را ندارد.
· سیستم عصبی آدمی در این جور شرایط دشوار، چنان و چندان متشنج است که اعضای اندام قادر به انجام هیچ کاری نیستند.
· سیاوش بدین طریق، از کلافه وارگی و تشنج عصبی توده پرده برمی دارد.
۵
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم، گه پیش می راند
· دیالک تیک گرفتن و پیش راندن کسی بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است که یکی از عام ترین دیالک تیک های عینی هستی از ذره تا کهکشان است.
· دیالک تیک جذب و دفع نیز فرمی از بسط و تعمیم دیالک تیک ستد و داد است.
· هستی هر موجود زنده و حتی هر ذره اتمی وابسته به همین دیالک تیک ستد و داد است.
· تشنج عصبی توده خود را در همین دیالک تیک ستد و داد، در همین دیالک تیک گرفتن آرش و پیش راندنش به بهترین وجهی نمودار می سازد:
· هیولای توده قهرمان خود را گهی می گیرد، به سینه می فشارد، یعنی مانع رفتنش می شود و گه پیش می راند.
· دو دلی و تردید و تشنج عصبی و کلافه وارگی آدمی را بهتر از این نمی توان تبیین داشت.
· وقتی از عظمت بینشی و اسلوبی سیاوش سخن می رود، به همین دلایل است.
· آنچه که چه بسا سهل و ساده می نماید، فوق العاده پیچیده، غنی و بغرنج است
۶
هزاران دست لرزان و دل پر جوش
گهی می گیردم، گه پیش می راند
· این طرز رفتار تناقض مند توده اما دلیل دیگری هم دارد که با دلیل اول (تشنج عصبی) در پیوند دیالک تیکی قرار دارد:
· سیاوش بدین طریق، از پیوند عاطفی عظیم میان قهرمان و توده پرده برمی دارد:
· برای توده «بی همه چیز»، فدا کردن جگرگوشه یگانه ی خویش کار سهل و آسانی نیست.
· به همین دلیل است که می گیرد، به سینه می فشارد و مانع رفتنش می شود.
· توده اما شکست خورده است و دشمن اولتیماتوم داده است:
· از این رو، توده به فداکردن گوهر یگانه خویش برای ایفای نقش «کمانداری کمانگیر» مجبور گشته است و برای حفظ و حراست از همبود باید قهرمان عزیز خود را پیش براند.
· اکنون فقط باید نقش تعیین کننده در این دو دیالک تیک تبیین یافته در این بند شعر، تعیین شود.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر