۱۴۰۱ فروردین ۲۰, شنبه

هماندیشی با میلاد عزیزی (۱۱) (بخش آخر)

 Bild



میم حجری
 
میلاد عزیزی

 میر شمس‌الدّین ادیب سلطانی نیز کانت را واداشت تا به فارسی سخن بگوید.

 اما او یک‌تنه حریف بَربَریّتِ ایرانیان نشد.
 
https://www.magiran.com/ppic/3360/3983/32-18.jpg
 
میرشمس‌الدّین ادیب‌سلطانی
(۱۹۳۱)
 
 پزشک، فیلسوف، زبان‌شناس، نقّاش، ریاضی‌دان، نویسنده و مترجم متون مهمّ ادبی و فلسفی است. 
  مترجم منطق ارسطو، سنجش خرد ناب کانت و همچنین رسالهٔ منطقی-فلسفی ویتگنشتاین به زبان فارسی است. 
 ویکی‌پدیا
 
ادیب سلطانی،
ظاهرا
خرد محض کانت
را
مورد سنجش قرار داده است
و
یا 
به
فارسی
ترجمه کرده است.
 
اما
میلاد عزیزی
بر آن است
 که
 ادیب سلطانی
به
تنهایی
حریف بربریت ایرانیان نشده است.
 
جهان بینی میلاد عزیزی
به
قول یکی از رفقای فیسبوکش،
ایدئالیستی
است.
 
به همین دلیل
وارونه می اندیشد:
آلمانیان
بربر بوده اند
و
نه
ایرانیان.
 
با توجه به همین جمله میلاد
می توان به رفیقش حق داد.
 
ایرانیان انتزاعی
هنوز از مادر نزاده اند.
 
فقط و فقط
ایرانیان مشخص
بسان هر چیز مشخص دیگر
وجود دارند
و
چیزی کمتر از آلمانیان ندارند.

سطح توسعه انسان ها
ربطی به ملیت و محل زیست و نژاد و زبان و مذهب و غیره آنها ندارد.

یکی از مهم ترین کشفیات کلاسیک های مارکسیسم
همین
است:
تعیین کننده سطح توسعه فکری افراد،
سطح توسعه نیروهای مولده در جامعه مربوطه
 است.

مفهوم نیروهای مولده 
یکی از مهم ترین مفاهیم ماتریالیسم تاریخی
و
به
قول لنین
معیارالمعاییر
(معیار معیارها)
 است.
 
با توجه به مسئله اساسی فلسفه
 می توان گفت:
تعیین کننده شعور جامعتی،
وجود جامعتی
است.

لودویگ فویرباخ
منتقد جهان بینی کانت و فیشته و هگل
هم
می دانست:
طرز تفکر
(سطح توسعه فکری)
 در
کاخ و کوخ
متفاوت است.
 
اگر فویرباخ ماتریالیست از دیالک تیک خبر می داشت، اضافه می کرد:
برای اینکه وجود جامعتی کاخ نشین و کوخ نشین متفاوت و حتی متضاد است.
 
ایرانیان
علیرغم عقب ماندگی های شرم انگیزشان،
بربر 
نبوده اند و نیستند.
 
بیهوده و بی دلیل نبوده
که
شاعری سروده:
ایران
خورشیدی تابان دارد.
 
فلاسفه و ادبا و شعرای کلاسیک بورژوایی
از قبیل کانت و شیللر و غیره
چه بسا
فارسی فرا گرفته اند 
تا
از 
آثار سعدی و غیره
لذت روحی ببرند.
 
اگر مارکس و انگلس
زبان فارسی را فراگرفته بودند و با دیالک تیک خودپوی سعدی و با عناصری از ماتریالیسم تاریخی در آثار او
 آشنا می شدند،
هم 
حظ عظیم می بردند
و
هم
در مقابل شیخ شیراز
کلاه از سر برمی داشتند و تعظیم می کردند.

پایان

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر