تحلیلی
از
شین میم شین
آرش کمانگیر
(شنبه ۲۳ اسفند ۱۳۳۷)
۷
پیش می آیم
· تعیین نقش تعیین کننده در دیالک تیک ستد و داد، رفتن و پیش راندن و نقش تعیین کننده در دیالک تیک دست و دل، در همین حکم دو کلمه ای به روشی و وضوح تام و تمام اعلام می شود:
· توده در دیالک تیک ستد و داد، تصمیم به داد گرفته است.
· یعنی در دیالک تیک گرفتن و پیش راندن، تصمیم به پیش راندن گرفته است و ضمنا در دیالک تیک دست و دل، برای دست (پراتیک، عمل، پیش راندن) نقش تعیین کننده قائل شده است و نه به گرفتن، به سینه فشردن، مانع رفتن شدن و نه به عاطفه و احساس و عشق خویش.
· اما چرا و به چه دلیل؟
۸
· دلیل این تصمیم آرش و سیاوش و توده در دیالک تیک های زیرین، پیشاپیش تبیین یافته است:
الف
· در دیالک تیک جزء و کل (ماتریالیسم دیالک تیکی) نقش تعیین کننده از آن کل است.
ب
· و نتیجتا در دیالک تیک عضو و همبود، فرد و جامعه (ماتریالیسم تاریخی) نقش تعیین کننده از آن همبود و جامعه است.
· چون دیالک تیک عضو و همبود و فرد و جامعه بسط و تعمیم دیالک تیک جزء و کل اند.
· کل و همبود و جامعه برای حفظ و تداوم خویش جزء و عضو و فرد معینی را به هنگام ضرورت فدا می کنند.
· البته نه به دلخواه، بلکه با دستان لرزان و دل های جوشان، با اشک و آه و اندوه!
پ
· و در دیالک تیک منفرد (خاص) و عام (ماتریالیسم دیالک تیکی) نقش تعیین کننده از آن عام است و عام از سوئی همبود و جامعه و توده و حزب و تشکیلات است و از سوی دیگر مفهوم است که چه بسا حکم قانون دارد.
۹
دل و جان را به زیور های انسانی می آرایم
· منظور آرش و سیاوش از آراستن دل و جان به زیورهای انسانی چیست؟
· انچه بی شک و تردید می توان از این جمله شعر استنباط کرد، قبل از هر چیز، هومانیسم انقلابی است:
· آرش دل و جان خود را به زیورهای هومانیستی، به سجایای اخلاقی ـ انسانی متعالی (پرولتری) می آراید.
· آرش نه پتیاره ای، بلکه انسان نمونه ی طراز نوینی است.
· در آرش انسان نوعی تجلی می یابد.
· در کالبد آرش انسان ایدئال، انسان جامعه ایدئال، انسان جامعه کمونیستی می زید.
· به قول احسان طبری انسانی پارسا و پاکدامن.
· شاید منظور سیاوش ضمنا خودپروری (تربیت خویشتن خویش) معرفتی ـ نظری ـ عاطفی و روحی آرش باشد:
· توسعه و تکامل حتی الامکان شناخت نظری ـ عقلی و عاطفی خویش.
۱۰
به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند
نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهم کند
· آرش با توسل به نیروئی نقاب از چهره ترس آفرین مرگ خواهد کند و به مأموریت محوله از سوی توده جامه عمل خواهد پوشاند.
· مسئله این است که آرش این نیروی تعیین کننده را از کدامین منبع و سرچشمه دریافت می کند؟
۱۱
به نیرویی که دارد زندگی در چشم و در لبخند
· پاسخ به این پرسش، تعیین صریح و قاطع و پیگیر و بی چون و چرای نقش تعیین کننده در دیالک تیک جزء و کل و فرم های متنوع بسط و تعمیم آن است.
· آرش نیروی خود را از زندگی می گیرد و زندگی نیروی خود را از چشم و از لبخند.
· اما منظور از چشم و لبخند چیست که منبع لایزال نیروی زندگی است؟
· برای پیدا کردن پاسخ به این پرسش باید به بیت آغازین این بخش از شعر برگشت:
۱۲
هزاران چشم گویا و لب خاموش
مرا پیک امید خویش می داند.
· سیاوش بدین طریق هم دیالک تیک آرش و توده را تبیین می دارد و هم نقش تعیین کننده در آن دیالک تیک را از صراحت می گذراند:
· همان هزاران چشم و لب خاموش که آرش را امید خویش می دانند، منبع لایزال نیروی زندگی اند که آرش نیروی نهائی خود را برای پرتاب تیر رهائی بخش از آن می ستاند.
· اگر این طرز تفکر سیاوش از منطقیت ریاضی واره سرشار نیست، پس چیست؟
· اگر این به معنی اعلام نقش تاریخ ساز توده و تقدم توده بر قهرمان در رفیع ترین مناره های جهان نیست، پس چیست؟
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر