هاینریش گمکوف
برگردان
شین میم شین
فصل دهم
بیلان انقلاب
ادامه
۱
در تبعید در انگلستان
مارکس
در ۲۶ ماه اوت سال ۱۸۴۹
وارد لندن شد.
مارکس
برای سومین و یا چهارمین بار بود که وارد انگلستان می شد.
مارکس فکر می کرد
که
باید چند ماه
ـ تا شعله ور گشتن مجدد آتش انقلاب در قاره اروپا ـ
شاید هم یک سال
در آنجا بماند.
اما
ماه ها
سال شدند
و
سال ها
دهه ها.
انگلستان برای مارکس
علیرغم میلش
میهن ثانی شد
که
او
اگر از سفرهای کوتاهمدتش صرفنظر شود،
هرگز ترکش نکرد.
وضع یأس انگیزی برای مارکس بود.
انقلابی که مارکس همه امیدش را بدان بسته بود،
سرکوب شده بود.
همه ارث پدری اش را برای انتشار «روزنامه راین نوین» خرج کرده بود.
مارکس
با کلی بدهی
در
غربت انگلستان
مانده بود
و
خانواده اش بدون پشیزی
در
غربت پاریس.
آیا اینها دلیل کافی برای قطع امید نبود؟
در چنین شرایطی
نمی بایستی
از
انقلاب
از
طبقه کارگر
و
از
سوسیالیسم
روی برگرداند؟
آیا
«انقلابیون» دو آتشه سابق
پس از شکست انقلاب
به
آشتی با ارتجاع
روی نمی آورند؟
مارکس
اما
اهل سازش با ارتجاع نبود.
او بعدها در نامه ای به دوستی می نویسد:
«من می بایستی برای رسیدن به هدف به هر مشقتی تن در دهم.»
(مارکس و انگلس، «کلیات»، ۲۹، ص ۵۷۰)
وفاداری به طبقه کارگر
برای مارکس و هر انقلابی اصیل
بالاتر از هر وسوسه بود.
بالاتر از هر سازش و مصالحه بود.
او
و
همسر دلاورش
در این شرایط دشوار
چنین هم عمل کردند.
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر