علی جابری
درنگی
از
میم حجری
علی جابری
«روسیه و فرماسیون تاریخی اش»
واقعیت این است که روسیه اکنون سوسیالیستی نیست
اما فهرستی بلند از کابوس امپریالیست ها با این واقعیات آغاز می شود:
١
نتیجه بیش از شصت در صد در خواست بازگشت به شوروی در نظرخواهی عمومی
۲
موضع گیری درست کمونیست های روسيه درباره دوران رهبری استالین
۳
هوشیاری حزب کمونیست درباره توطئه های امپریالیستی و هشدار دادن های لازم و به موقع به دولت
۴
رنگ باختن تدریجی نفوذ سیاسی الیگارش های فاسد و غربگرا و.....
امپریالیست ها تنها از توده ها می ترسند.
۱
هوشیاری حزب کمونیست درباره توطئه های امپریالیستی و هشدار دادن های لازم و به موقع به دولت
هی هندوانه
کجایی؟
حزب کم و نیست روسیه
پس از شکست سوسیالیسم و تجزیه و تلاشی اتحاد جماهیر شوروی،
سلب مالکیت همه جانبه شده است.
فرق روسیه اولیگارشیستی با دیگر طوایل اولیگارشیستی
مثلا لهستان و مجارستان و رومانی و بلغارستان و غیره،
عدم انحلال رسمی حزب کمونیست
در
روسیه
است.
یلسین در صدد انحلال حزب کمونیست بود.
حزب کمونیست روسیه
منحل نشده است
ولی
کم و نیست
شده است.
رابطه حزب کم و نیست روسیه با اولیگارشیسم روس،
شبیه رابطه حزب توده کیانوری و راه توده و غیره با فوندامنتالیسم شیعی
و
رابطه زیوگانف با پوتین،
مثل رابطه کیانوری و خدایی با خمینی و خامنه ای
است.
اولیگارشیسم روس
قبل از همه
سازمان امنیت روسیه
را
تسخیر کرده ایت.
اولیگارش های روس
هم از همین طویله موسوم به سازمان اطلاعات و امنیت بوده اند.
بخش مهمی از بمبگذاری ها و ترورها
را
خود همین سازمان اطلاعات و امنیت تحت رهبری پوتین
مرتکب شده است
تا
زمینه فکری و پسیکولوژیکی لازم را برای الزام انتخاب قلدری از قبیل پوتین به عنوان رئیس جمهور
فراهم آورند.
حزب کم و نیست روسیه
همانقدر هشیار است
که
حزب توده
هشیار بوده است.
اگر حزب کم و نیست روسیه
دست از پا خطا کند،
بر سرش همان بلا می آید که بر سر حزب توده آمده است.
تنها هشدار این احزاب به اصطلاح هشیار
کشیدن آژیر خرکی و مکانیکی خطر امپریالیسم
در بارگاه اولیگارشیسم و فوندامنتالیسم ارتجاعی تر از امپریالیسم
است.
۲
رنگ باختن تدریجی نفوذ سیاسی الیگارش های فاسد و غربگرا و.....
علی جابری
از
تضادهای درونطبقاتی اولیگارشیسم روس
نتیجه می گیرد
که
اولیگارش ها
رنگ باخته اند.
اولیگارشیسم روس
هم
مثل امپریالیسم
دارای تضادهای طبقاتی
است.
پوتین و سازمان اطلاعاتی روسیه
برخی از اولیگارش ها
را
هم
برای تحکیم پایه های قدرت اولیگارشیستی خود
و
هم
برای عوامفریبی ناشی از نفرت توده از اولیگارش ها
سلب مالکیت و حتی سلب حیات کرده است.
ضمنا
ثروت باد آورده آنها را خودش و دار و دار و دسته اش
تصاحب کرده است.
تضاد میان اولیگارشیسم حاکم و اولیگارشیسم اوپوزیسیون
به
تضاد میان سران (بوس های) مافیا
و
تضاد میان بن لادن با بغدادی
شباهت دارد.
پایان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر