۱۴۰۰ اسفند ۲۳, دوشنبه

درنگی در فرمایشات محمدرضا شفیعی کدکنی (۳)

بیوگرافی محمدرضا شفیعی کدکنی + عکس و اشعار   

  محمدرضا شفیعی کدکنی 

درنگی 

از 

ربابه 

۱

از چنین ملتی چگونه باید توقع حافظه تاریخی داشت؟

 

حافظه تاریخی

نمودار یا تجلی گذشته مشترکی است که گروه یا جماعتی را به گونه‌ای به یکدیگر پیوند می‌دهد. 

حافظه تاریخی پهنه گسترده‌ای را در بر می‌گیرد که می‌تواند شامل رویدادهای تاریخی دیرپا یا گذرا باشد

ویکی پیدیا

 

راستی

حافظه چیست و نحوه تشکیل حافظه کلکتیو (جمعی) و یا تاریخی از چه قرار است و دلیل فقدان حافظه تاریخی در ملت کذایی ایران چیست؟

 

۲

بعد از سقوط سلطنت، 

در همین چند سال اخیر،

 روشنفکران و کتاب‌ خوانان ایران تازه به این فکر افتاده‌اند که «ما حافظه‌ی تاریخی نداریم.»

 

کاش روشنفکران و کتاب خوانان از خود می پرسیدند:

«چرا و به چه دلیل؟» 


شفیعی کدکنی 

هم

 از خود نمی پرسد که دلیل فقدان حافظه تاریخی و پیش شرط داشتن حافظه تاریخی چیست.

ولی

این مانع آن نمی شود که بر ادعای روشنفکران و کتاب خوانان مهر تأیید بکوبد

و

ضمنا

ادعا

را

به درجه حقیقت ارتقا بدهد:


راست است و این حقیقت قابل کتمان نیست.

 

مشخصه مشترک روشنفکران فئودالی ـ روحانی ـ بورژوایی

همین است:

گذاشتن سرسری علامت تساوی میان ادعا و اندیشه.

 

راستی تفاوت ادعا با اندیشه چیست؟

رندی گفت:

ارگان اندیشه مغز اندیشنده است

و

ارگان ادعا، مغز گچ بسته. 

 

۳

در کجای جهان، در قرن بیستم،

 اگر

 فرّخی یزدی 

(غرض شخص او نیست، بلکه منظور شاعری آزاده و میهن دوست و شجاع از طراز اوست) 

کشته می‌شد،

 کسی از گورجای (محل دفن) او بی‌خبر می‌ماند؟ 

 

اکنون «تعریف» کدکنی از حافظه تاریخی معلوم می شود:

حافظه تاریخی

یعنی

وقوف ملت به گورجای شعرا و شهدا.


حالا باید از کدکنی پرسید:

مگر سکنه ایران

از

گورجای رودکی و سعدی و حافظ و صائب و مولوی و شهریار و پیغمبر اکرم و امیر المؤمنین و دیگر امامان شیعه و قمر بنی هاشم و زینب کبری و فاطمه زهرا

خبر ندارند؟

ضمنا

این حافظ تاریخی کذایی

به چه درد بی درمان ملت کبیر کشور می خورد؟


تنها حسن این حافظه تاریخی کذایی کدکنی

مرده پرستی توأم با زنده ستیزی

است

که

سکنه ایران

جهانپلهوان در این زمینه اند.


ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر