میم حجری
۲۵۱۴
ما خواهان صلح در جهان هستیم!!!
۲۵۱۵
تعلقات قومی
اولا
مهم نیستند.
ثانیا
ربطی به اصالت ندارند.
اصولا همه آدم ها اصیلند و نه قلابی.
همه افراد به نوع واحدی به نام انسان تعلق دارند
و
فرقی ماهوی با هم ندارند.
بهتر هم همین است.
زنده باد برابری، خواهری - برادری و آزادی
۲۵۱۶
باید رید به کشوری که تو خیابوناش میشه شاشید ولی نمیشه بوسید
جان کرستوفر
شاهکار.
منظورت بوسیدن جنس مخالف است
و گرنه کسب و کار جمکرانیان
روبوسی مکانیکی و الکی
و
بافتن طناب دار حریف ضمن بوسیدنش در ذهن است
۲۵۱۷
بشر کشف هایش هرچقدر هم بزرگ باشد بازهم قادر به کشف خود نیست
صائب
چرا؟
کسب کار هر کس به محک زدن مستمر خویشتن
و
خودشناسی است.
حتی جانوران در روند کار به خودشناسی می رسند.
۲۵۱۸
هموطنان! به خودتان بیایید، روسها دشمن شما نیستند.
روسها و اوکراینیها مردمی هستند که در قرن هفدهم دور در پریااسلاوسکایا رادا متحد شدند و برای قرنها مشترکاً از آزادی خود در برابر دشمنان دفاع کردند.
روس و اوکراین انتزاعی
هرگز وجود نداشته است.
به قول ولادیمیری از روسیه
همیشه و همه جا روس و اوکراین مشخص وجود داشته است.
مثال:
تفاوت و تضاد ولادیمیر زلنسکی و ولادیمیر پوتین با ولادیمیر لنین
از زمین تا آسمان است.
هر گردی گردو نیست.
رسانه های امپریالیستی از جنگ پوتین دم می زنند.
پوتین اما بسان زلنسکی که نماینده سیاسی اولیگارشیسم اوکراین است،
نماینده سیاسی اولیگارشیسم روس است.
جنگ هم بین اولیگارشیسم روس با اولیگارشیسم اوکراین از سویی
و
با امپریالیسم از سوی دیگر است.
اولیگارشیسم
بسان فوندامنتالیسم
ارتجاعی تر از امپریالیسم است.
فریب داس و چکش را در پرچم ارتش اولیگارشیستی روس نباید خورد.
رنگ پرچم دار و دسته هیتلر صدبار سرختر از رنگ پرچم حزب کمونیست المان بود.
فریب هارت و پورت پوتین را نباید خورد.
سطح توسعه اقتصادی روسیه نازلتر از سطح توسعه اقتصادی ترکیه است.
روسیه فقط در صنایع نظامی و در زمینه اینترنت پیشرفت هایی کسب کرده است.
خطر ان می رود که روسیه به کره شمالی دیگری تبدیل شود.
نظم جهانی را جمهوری خلق چین تعیین خواهد کرد.
۲۵۱۹
تنها چیز درست و حقیقی در روزنامه ها تاریخ آنهاست
کلوچه
۲۵۲۰
خجالت از خون شهدا
۲۵۲۱
قبلا و اکنون
۲۵۲۲
سعودی و یمن
Hier
Saudi-Arabien bombardiert den Jemen und keine Sau redet hier darüber
übrigens auch mit Waffen aus Deutschland
۲۵۲۳
اولیگارشیسم روس
(و اکراین و مجارستان و لهستان و اچکستان و آذربایجان و ارمنستان و تاجیکستان و غیره)
و نه امپریالیسم روس و غیره. ا
ولیگارشیسم مثل فوندامنتالیسم ضد امپریالیستی از موضعی ارتجاعی تر است
۲۵۲۴
با وجود موقعیت های زیاد و خاص تا آن جا که توانستم زیر بار نوکری نرفتم
ویولت
نوکری رابطه ای سه عضوی است:
مثال:
حسن
به لحاظ اقتصادی و یا رتبه نظامی و اداری و غیره
نوکر حسین است.
اعضای هر جامعه خواهی و نخواهی نوکر آگاه و ناآگاه طبقه حاکمه اند.
حتی کریم می داند:
خلایق پیرو مذهب ملوک خویشند.
ضمنا همیشه استثنائی هست.
تعیین کننده در دیالک تیک استثناء و قاعده اما قاعده است.
روی این نظر باید کار کرد.
در بهترین حالت شناگر تنها استثناء است و یا سرور (ضد نوکر، عضو طبقه حاکمه) است
۲۵۲۵
یقیناً نویسنده باید درآمدی داشته باشد تا بتواند زندگی کند و بنویسد اما تحت هیچ شرایطی نباید بهخاطر آنکه درآمدی داشته باشد و زندگی کند؛ بنویسد
شرط اول آزادی مطبوعات، آن است که کسب و کار نباشد.
نویسندهای که مطبوعات(یا نوشتن) را به وسیلهای مادی تنزل میدهد؛ برای این بردگی درونی، سزاوار بردگی بیرونی یعنی سانسور است...
«کارل مارکس»
«سانسور و آزادی مطبوعات»
ما باید بین اسم و ایسم (مارکس و مارکسیسم، لنین و لنینیسم)
تفاوت بگذاریم.
کلاسیک ها مارکسیست مادرزاد نبوده اند.
رشد کرده اند و مارکسیست شده اند.
به همین دلیل مارکس گفته بود که من مارکسیست نیستم.
این سخن مارکس قابل بحث و بررسی است.
نویسنده انتزاعی وجود ندارد.
نویسنده مشخص با جایگاه اجتماعی مشخص وجود دارد.
سانسور ربطی به بردگی برونی ندارد.
سانسور فرمی از مبارزه ایده ئولوژیکی از بالا، توسط طبقات حاکمه است
۲۵۲۶
اندرز ها و اندیشه ها
۲۵۲۷
۲۴ اسفند ۱۳۳۲ ، تهران، زنده سوزاندن کریم پور توسط عوامل اشرف پهلوی
امیر مختار کریم پور شیرازی در دوران حکومت دکتر مصدق ، در واقع افشاگر بسیاری از توطئه های ضٌد مردمی درباریان و کارشکنان نهضت ملی بود و کریم پور براستی جان خودش را بر سر افشای توطئه گران گذاشت.
-- کریمپور شیرازی، در مقاله ای که با این شعر شروع می شد در روزنامه شورش نوشت.:
به نام نکو گر بمیرم رواست / مرا نام باید که تن مرگ راست
" ... چون من پرده هایی را بالا می زنم که در زیر آن هزارها خیانت ، هزارها فساد و هزارها بدبختی و بیچارگی نهفته است...من جّدا" مصمم هستم که این مبارزه ی سرسخت و آشتی ناپذیر را تا سرحّد مرگ شرافتمندانه ی سرخ که ایده آل و آرزوی دیرین من است ، دیوانه وار دنبال کنم ، من با وجدان خود قرار و مدارهایی گذاشته ام ، من وظیفه دارم تمام لانه های زنبور را هر چقدر می خواهد خطرناک باشد ویران کرده و مردم را از شر آنان آگاه سازم. من کاملا"در طی انتشار این سه شماره ی شورش خطر را پیش بینی و احساس می کنم. "
--- به نوشته علی رهنما، کریمپور شیرازی، سید ابوالقاسم کاشانی را «جاسوس بریتانیایی» خوانده بود[مطابق اسناد بدست آمده از کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲، وابستگی و جانبداری کاشانی و زاهدی به انگلستان و امریکا، محرز شده است ]
کریمپور شیرازی بعد از سی ام تیر1331 در روزنامه شورش نوشت.:
" من نمی دانم مادر و خواهران و برادران شاه دیگر از جان مردم مفلوک و گرسنه و بی چیز چه می خواهند.؟ سی سال تمام خون مردم را مانند زالو مکیدند، مردم بیگناه و شریف را در سیاهچال ها ی زندان انداختند ، املاک و اموال مردم را بزور از آنان گرفتند ، ناموس دختران و زنان ملت را بزور لکه دار و آلوده ساختند ، تمام دارایی و پول ملت را به بانکهای خارجی سپردند. شاه ، شعبان بی مخ ، عشقی ، پری غفاری و دزدان دیگر از مردم محروم و گرسنه ایران چه می خواهند. ؟
هزار مرتبه جای دریغ و آوخ هست / که شاه حامی چاقوکشان بی مخ هست
در پایان شعری از زنده یاد کریمپور شیرازی در بزرگداشت قیام ملی سی تیر1331، که روز سی تیر سرود و در برابر هزاران تن مردمی که عصر آن روز غرق در پیروزی و غم بودند خواند.
ای شهیدی که بخون خفته و گلگون کفنی / ای عزیزی که بخون غرقه ز عشق وطنی
ای جوانی که در آزادی ایران عزیز / چهره گلگونی و خندانی و خونین کفنی
ای حبیبی که به آزادگی و جانبازی / شهره شد نام بلند تو بهر انجمنی
ای وطن خواه شریفی که نبودت ز وطن / بهره جز تیر جفائی و کهن پیرهنی
ای هزاران که بخون گشته پر و بال تو غرق / از سیه کاری و خونخواری پیر زغنی
ای جوانی که ز خون دل مردانه تو / گشته سیراب و برومند درخت کهنی
ای پریچهره عزیزی که در ایام شباب / خفته در خاک ز بیداد پلید اهرمنی
ای شهیدی که دم مرگ نوشتی بر خاک / « پیشوا زنده و جاوید » ز خون بدنی
جامه غرقه بخون تو چو شد پرچم دوست / خصم دانست که تو کاوه لشگر شکنی
سر و جان در پی جانان بگرفتی بر کف / تا نگویند که عاشق نئی و لاف زنی
جان شیرین بنهادی بسر عشق وطن / تا که پرویز بداند تو همان کوه کنی
سر قدم کردی و سینه سپر تیر بلا / تا صف خصم بداند که تو روئینه تنی
سینه چاک ترا دید چو مادر خندید / پدری گفت بنازم که تو فرزند منی
نازم آن لحظه که خونین دهنت خندان بود / تانگویند که گریانی و خونین دهنی
نازم آن غیرت و آن همت و آن عزم بلند / که جز ایران بدم مرگ نگفتی سخنی
ای بخون خفته شهیدان بشما باد سلام / ای کفن پوش عزیزان بشما باد سلام
۲۵۲۸
برشت هرگز مگو هرگز
۲۵۲۹
دبیرکل شورای پناهجویان نروژ،ژان اگلند:
۱۸ میلیون نفر در افغانستان به کمک نیاز دارند، ۱۳ میلیون در یمن در قحطی مطلق اند، در ساحل مرکزی ۱۵ میلیون نفر محتاج کمک اند، ۴ میلیون نفر در سومالی از خشکسالی به تنگ آمده اند.
بشریت در سرتاسر جهان در اسفناک ترین وضع ممکن است و اوکراین در این لیست بلند بالا به تازگی وارد شده است
وما اضافه می کنیم این آمارهای فاجعه بار که تازگی ندارند وسالهاست کشتار مردم در یمن وسوریه وعراق وافغانستان وسومالی و لیبی ....جربان داشته ودارددبرای رسانه های بی وجدان ونژاد پرست غرب که درخدمت سازمان نظامی وجنگ افروز ناتو وآمریگا انجام وظیفه می کنند،بی تفاوت است. کشتار مردم سایر نقاط جهان به اندازه یکصدم این دوهفته جنگ اوکراین پوشش خبری نداشته است. برای رسانه های غرب جان مردم یمن ارزشی ندارد ، خون مردم لیبی، رنگ مردم سوریه وسومالی با مردم اوکراین متفاوت است!
وقاحت وبیشرمی وتعفن تبعیض ونژاد پرستی تا بدین اندازه پس از جنگ جهانی دوم سابقه نداشته است.هوشیار باشیم درمقابل این ویروس خطرناک فاشیسم ونازیسم رسانه ای ناتو بایستیم!
۲۵۳۰
بورل گفت: لحظاتی وجود دارد که میتوانستیم واکنش بهتری نشان دهیم. به عنوان مثال، ما چیزهایی را پیشنهاد دادیم که نمیتوانستیم تضمین کنیم، به ویژه پیوستن اوکراین به ناتو. این هرگز محقق نشد. من فکر میکنم اشتباه بود که قولهایی دادیم که نتوانستیم به آنها عمل کنیم.
بورل
۲۵۳۱
عربستان و اعدام
سازمانهای «حقوق بشری» و« رسانه ها» نه تنها با تجاوزات کشورهای امپریالیستی غرب و متحدانشان مشکلی ندارند، حتی مخالف اعدام در این کشورها هم نیستند شرمشان باد
اعدام ۸۱ نفر در عربستان سعودی طی یک روز
سازمانهای «حقوق بشری» و« رسانه ها» چیستند؟
فی نفسه بد هم نیستند.
مقصر کیست؟
۲۵۳۲
تعلقات اتنیکی در ایران سرکوب شدن و توزیع ثروت و یا بهتر بگیم توزیع فقربر اساس این تعلقات صورت گرفته
یاشار
تعلقات قومیتی
مثل تعلقات جنسیتی و مذهبی و نژادی کذایی و زبانی و غیره تعیین کننده نیستند
تعیین کننده تعلقات طبقاتی اند
طبقه حاکمه ترکیبی از همه اینها ست.
بورژوازی و اشرافیت فئودال
ترکیبی از فارس و ترک و لر و کرد و عرب و بلوچ و غیره اند.
طبقه کارگر هم به همین سان
جنگ
جنگ طبقاتی است.
۲۵۳۳
ترک شیرازی
۲۵۳۴
قضاوت و تربیت
قضاوت ربط به تفکر دارد و نه به تربیت.
که گویا بود هر که دانا بود
تفکر = کار فکری. فکر چیست؟ مثالی بزنید و ببینید که فکر چگونه تشکیل می یابد.
۲۵۳۵
The sun evaporated the sea and the sky embraced the water vapor and a cloud formed. The cloud that was upset with his mother (the sea) why he drove her, never rained This is how the drought came about.
خیلی زیبا ست:
ابر به مثابه فرزند دریا
۲۵۳۶
بنظرم مجازات آدم دروغگو این نیست که کسی باورش نمیکنه، اینه که خودش نمیتونه حرف کسیو باور کنه
رها
شاهکار
رها فیلسوف است.
دروغ
اما
روی هم رفته
بد نیست.
چون دیر و یا زود
افشا می شود.
بد
چیست؟
۲۵۳۷
صحبت از تعلقات قومیتی و جنسیتی و غیره است.
این تعلقات تعیین کننده نیستند.
معیار نیستند.
مثال:
هم پیشه وری ترک بوده
هم
عردوغان و علیف ترکند.
تفاوت فی مابین در تعلقات طبقاتی آنها ست.
هم لنین روس بوده و هم پوتین روس است.
ولی آن کجا و این کجا؟
زر کجا
زباله کجا.
مش یاشار
۲۵۳۸
اولیگارشیسم
مثل فوندامنتالیسم
جریانی ضد امپریالیستی و ضد کمونیستی از موضع ارتجاعی تر است.
طبقه حاکمه روسیه و بقیه کشورهای قبلا سوسیالیستی
از اولیگارش ها تشکیل می یابد
که شبیه قارچ اند و مطلقا انگل اند.
بورژوازی انحصاری
نه نتیجه تخریب و زوال سیستم اقتصادی و طبقه حاکمه قبلی
بلکه
نتیجه رشد سرمایه داری رقابت آزاد و بورژوازی آغازین است
۲۵۳۹
به طعنه گفت به زمستان بهار خوش سیما
تو پیر یخ زده بَر گو قرابتت با ما
من از تَبار گل و سبزه و ریاحینم
تو جنست از یخ و سر ماست رفیق دیرینم
به شکوه گفت زمستان که ای بهار نگار
کجاست چشم بصیرت کجاست مَحرم یار
منم که شیره ز جان میدهم به دشت و دَمن
که جسم یخ زده ی من دهد صفا به چمن
چه چشمه ها که روان میکنم به دشتستان
چو مادری که دهد شیر به کودک از پستان
ز نیش طعنه ات ای نو بهار مجروحم
که نیش سرخ زبانت جریحه کرد روحم
بهار سبز ز شرمندگی رُخش شد زرد
شکوفه ها همه پژمرده شد چه با خود کرد
دل از کنایه به درد آید و کَشد فریاد
زبان سرخ سر سبز میدهد بَر باد
محمد نبی انصاری
۲۵۴۰
تعداد نئونازی های روسیه بیشتر از اوکراین است
۲۵۴۱
مهوش و شعرش
۲۵۴۲
پیاپی لب به لب ساحل ببوسد آب دریا را
ازین لب روی لب گشتن حسادت می شود ما را
ببوسم روی گلگونت لبم رنگ از رُخَت گیرد
کبودی ها نمایان می کند پنهان و پیدا را
حجاب از چهره ات برکش که بینم خال هندویت
دو چندان می کند آن خال هندو روی زیبا را
نپرسم هرگز از مِهرت، درونت را خبر دارم
که چشمانت به آسانی کند حل این معمّا را
کنون آواره ام، طردم نمودند از نظربازی
به ناپاکی نمودند متهم چشمان رسوا را
که گوید می کند باطل نگاهم روزه داری را؟
که واعظ از کجا می آورد این گونه فتوا را
جهنم را کِشم آتش، من از آتش نمی ترسم
نترسم چون که خاکستر نمودم کل دنیا را
غزل ها سرد و اَبیاتم چه معصومانه می لرزد
به گرمای نگاهت آشنا کن این غزل ها را
بهاره مهاجر
۲۵۴۳
عوامفریبی دکپ
۲۵۴۴
رقابت و اقتصاد
۲۵۴۵
به مناسبت سالگرد مرگ مارکس
سخنرانی انگلس بر مزار مارکس بعد از مراسم خاکسپاریش در لندن ، ١٧مارس ١٨٨٣
یک ربع به ساعت ٣ بعدازظهر ١۴مارس ، بزرگترین اندیشمند روزگار ما از اندیشیدن باز ایستاد. فقط دو دقیقه او را تنها گذاشته بودیم، همینکه به اتاق آمدیم، دیدیم که آرام روى صندلى خوابیده است – اما این بار براى همیشه.
مرگ این مرد چنان ضایعهاى براى پرولتاریاى رزمنده اروپا و امریکا و براى تاریخ علوم است که ابعادش غیر قابل اندازهگیرى است. جاى خالىاى که با رفتن این روح پُر عظمت بوجود آمده است بزودى زود همه جا احساس خواهد شد.
همانطور داروین به قانون تکامل جهان ارگانیک و موجودات زنده پى بُرد، مارکس هم قانون تکامل تاریخ بشر را کشف کرد؛ این حقیقت ساده را که تا قبل از او در زیر کوهى از ایدئولوژى پنهان شده بود، این حقیقت که بشر پیش از آنکه بتواند به سیاست، دانش، هنر، دین و جز اینها بپردازد، باید بخورد، بیاشامد، سرپناه و پوشاک و غیره داشته باشد؛ این که بنابراین تولید وسایل مبرم مادى، و نتیجتاً میزان رشد اقتصادى کسب شده توسط هر مردم معیّن یا در هر دوره معیّن، آن زیربنایى را تشکیل میدهد که بر روى آن، دولت، مفاهیم حقوقى، هنر و حتى نظرات آن مردم در مورد مذهب تکامل پیدا کردهاند… و در پرتو این نور است که بنابراین باید همه اینها را تبیین کرد، نه برعکس، آنچنان تا حال شده است.
اما این همهاش نیست. مارکس قانون ویژه حرکت ناظر بر شیوه تولید سرمایهدارى عصر حاضر و آن جامعه بورژوایى که زاده این شیوه تولید است را هم کشف کرد. کشف ارزش اضافه، ناگهان مسألهاى را روشن کرد که هم اقتصاددانان بورژوا و هم منتقدین سوسیالیستى که در صدد حلش بودند در تمام بررسىهاى قبلى، در تاریکى کورمالىاش میکردند. دو کشف این چنینى براى یک عمر کافى است. خوشبخت آن که نائل آمدن به حتى یکى از این کشفیات نصیبش شود. اما در هر زمینهاى که مارکس به تحقیق پرداخت – و او در زمینههاى بسیار متعددى تحقیق کرد، که هیچکدامشان سطحى نبودند – در همه زمینهها، حتى در ریاضیات، به کشفیات مستقلى نائل شد.
چنین بود این مَردِ دانش. اما این هنوز حتى نیمى از وصف او نیست. دانش براى مارکس نیرویى بلحاظ تاریخى پویا و انقلابى بود. گرچه براى او هر کشف جدید در این یا آن عرصه از دانش تئوریک که شاید هنوز هم کاربُردهایش بتمامى قابل تصور نبود خشنودى فراوانى بهمراه داشت، وقتى کشفیات تأثیرى فورى و انقلابى بر صنایع، و بر تکامل تاریخى در کل میگذاشتند، شعفى از نوعى کاملا متفاوت احساس میکرد. بعنوان مثال، او از نزدیک پیشرفتها
۲۵۴۶
عراق و سوریه و لیبی
۲۵۴۷
به یک پلک تو میبخشم تمام روز و شبها را
که تسکین میدهد چشمت غم جانسوز تبها را
بخوان! با لهجهات، حسّی عجیب و مشترک دارم
فضا را یک نفس پُر کن، به هم نگذار لبها را
به دست آور دل من را، چه کارت با دل مردم
تو واجب را به جا آور، رها کن مستحبها را
دلیل دلخوشیهایم، چه بُغرنج است دنیایم
چرا باید چنین باشد؟ نمیفهمم سببها را
بیا اینبار شعرم را به آداب تو میگویم
که دارم یاد میگیرم زبان با ادبها را
غروب سرد بعد از تو چه دلگیر است ای عابر
برای هر قدم یک دم نگاهی کن عقبها را
بهاره مهاجر
۲۵۴۸
مثل من صد عاشقِ ، دیوانه میخواهی چکار؟
یار ِتـو تنهـا منم ، بیگانـه میـخواهی چکار ؟
در کنــارم طعنه از، بــی خـانمانــی هـا مزن
قلب ِمن از آن ِ تو، کاشانه میخواهی چکار؟
منکه بــا پـــای خـودم، افتــاده ام در دام تو
حاضرم صید تو باشم ،دانه میخواهی چکار؟
لحظه ای از یـاد تـو غافـل نباشم روز وشب
بدتر از لیلی منم ، افسانه میخواهی چکار؟
بوسه هایت چـون شرابی کهنه مستم میکند
ساقی و پیمانه و میخانه میخواهی چکار ؟
در کنـارت حـالِ من ، حالی به حالی میشود
لای موهای تو دستم شانه میخواهی چکار؟
ای فدای خنده هایت ، این دلِ سنگ صبور
یار تو تنها منم ، بیگانه میخواهی چکار؟
بهاره مهاجر.
۲۵۴۹
اصلا فکر نمیکردم اینقدر از خوندن داستان هایی که تو ۱۳سالگی مینوشتم خوشم بیاد
حریف
همه همین جورند.
ضمنا فقط شامل حال قصه نمی شود.
شامل حال اغذیه و اشربه و خاطره و غیره هم می شود.
ولی دلیلش چیست؟
۲۵۵۰
طالبان ترکیه امریکا
افسونگری امریکا در آنتالیا با هیئت گروه طالبان و پای در میانی ترکیه
۲۵۵۱
این اداها و اطوارها میراث نظامات اجتماعی برده داری و فئودالی اند و شرم انگیزند
۲۵۵۲
مارکس معمولاً به نقل از (اپیکور) میگفت: (مرگ، یک بدبختی برای کسی که میمیرد نیست، بلکه مصیبتی برای بازماندگان است)
با مرگِ مارکس، قامتِ بشریت به اندازهی یک سر و یک مغز، و بزرگترین مغزِ دورهی ما، کوتاه شد.
کارل مارکس قانونِ تکاملِ تاریخِ بشر را باز نموده است. این نکتهی ساده که مردمان پیش از آنکه بتوانند به سیاست، دانش، هنر، دین و جز اینها بپردازند، در وهلهی نخست باید بخورند، بیاشامند، خانه داشته باشند و جامه بپوشند، نکتهی سادهای است که زیرِ لایههایی از تصوراتِ ایدهآلیستی از دیده پنهان مانده بود.
آنچه را مارکس به انجام رساند، ما نمیتوانستم انجام دهم. مارکس، برتر، دوراندیشتر، تیزبینتر و ژرفنگرتر از بقیهی ما بود.
۲۵۵۳
چشم های تار
چرا تا نیمه شب چشم انتظارم میکنی بانو
چهها کردم که هر شب بی قرارم میکنی بانو
چرا باید بسوزد بی تو این غمدیدهی عاشق
نمیفهمی چهها با قلب زارم میکنی بانو
بدان در کوچهها فریاد کردم درد عشقت را
تو دائم با غمت بی بند و بارم میکنی بانو
مگر این چشمهای تار را بی خواب میخواهی؟
مرا با حسرتت شب زنده دارم میکنی بانو
دگر با دوریات آتش نزن این نیمه شبها را
تو با عشقت چهها با روزگارم میکنی بانو
بهاره مهاجر.
۲۵۵۴
چرا مارکس همچنان مطرخ است؟
خبر غم انگیزی است.
ایکاش به عوض مارکس، مارکسیسم مطرح می بود
که احدی ازش خبر ندارد.
۲۵۵۵
-احمقانه ترین کاری که تو دوران بچگی کردید؟
+خواستم بزرگ شم.
مهدیس
چرا احمقانه؟
گرایش به رشد و توسعه
در ذات حتی اتم ها ست
چه رسد به آدم ها.
کسی که درجا زدن را بر توسعه و تکامل برتر شمارد
ترحم انگیز است و نه فخرانگیز
۲۵۵۶
فریدون فرخزاد و مقاومت
این ربطی به طبیعت بشر ندارد.
نشانه فقر فکری و فلسفی و مفهومی است.
جای فروغ فرخزاد فیلسوف خالی است.
۲۵۵۷
«آنها که ماندهاند استقامت میکنند و استقامت، نَفَس طولانی میخواهد»
۲۵۵۸
سارا واگن کنشت - نماینده پارلمان آلمان :
این بحران را چه کسی به اروپا تحمیل کرد؟
"احساس می کنیم که در جنگ هستیم.
کشور ما آلمان پس از این می بایست سالانه 70 میلیارد یورو، یعنی 2درصد درآمد ناخالص ملی خود را به ناتو بدهد. این مبلغ 20 میلیارد یورو بیشتر از سهم همیشگی آلمان است. تازه مبلغ بزرگ 100 میلیارد یورو هم ، به عنوان صندوق ذخیره ، در نظر گرفته شده است.
پول هایی که باید صرف بهداشت ، آموزش، رفاه و بازسازی اقتصاد گردد، اینک به بهانه بحران اوکرایین برای نظامی گری هزینه می شود.
از طرف دیگر تحریم های روسیه ، نه فقط به مردم عادی این کشور(نه اولیگارشی و مسئولین)، بلکه همچنین به مردم عادی آلمان که از تورم و افزایش قیمت های کنونی هم تحت فشار هستند، آسیب بیشتری می رساند. بمب پوتین به روی اوکرایین بهانه ای شد تا طرح چنین مسائلی در آلمان ممنوع شود. وگرنه به "نوکر پوتین" و "خائن به وطن"بودن متهم خواهی شد.
کسانی را که این چند ساله در آلمان خواهان بهبود رابطه با روسیه بودند ، امروز"ساده لوح" می نامند و حتی آن ها را در حمله به اوکرایین، مقصر معرفی می کنند. افرادی هم که برای حل بحران، راه مذاکره و گفتگو را پیشنهاد می کنند، مورد خشم این و آن قرار می گیرند.
می گویند که با متجاوز نباید مذاکره کرد. بلکه می بایست روسیه را ویران کرد. این عینا کلماتی است که "فون در لاین"، رئیس اتحادیه اروپا و "بربوک" ، وزیرخارجه آلمان به زبان آورده اند.
بدین ترتیب حمله روسیه به اوکرایین ، سیاست های داخلی آلمان را هم تغییر داد.
روسیه هم زیر این فشارها ، دیر یا زود اروپا را رها کرده به سمت اتحاد با چین و احتمالا هند می رود و دیگر مجبور نخواهد بود که گاز به اروپا صادر کند.
در حالی که کارشناسان نظامی شانسی برای پیروزی نظامی اوکرایین بر روسیه نمی بینند، خیلی ها اینجا برای ارسال تجهیزات مدرن به اوکرایین هورا می کشند. بدین ترتیب با ارسال اسلحه بیشتر، بجای یافتن راه حل های سیاسی، به کشته شدن انسان های بیشتر و تداوم درگیری کمک می شود.
این سیاست زیرشعار "همبستگی با اوکرایین"، در واقع به دنبال سود هرچه بیشتر برای سازندگان اسلحه است.
پس از جنگ سرد،آمریکا برای تحکیم هژمونی جهانی خود، تلاش کرد تا روسیه را از اروپا بیرون کند. آن ها علنا گفتند که نباید گذاشت تا تکنولوژی اروپایی به منابع روسی دسترسی داشته باشد. چنین اتفاقی همیشه برای آن ها یک تهدید اقتصادی و ژئوپلیتیک محسوب می شد.
من آرزو می کردم که در مقابل همه آن جنگ هایی که با دروغ آغاز شد، مانند جنگ عراق، افغانستان، لیبی، سوریه و حتی در همین وسط اروپا یعنی بمباران بلگراد، مانند این جنگ اوکرایین، شاهد اعتراض و واکنش می بودیم.
هیچ جنگی روی جنگ های دیگر را نمی تواند سفید کند. پس نباید فریب کسانی را خورد که مانند بایدن در هریک از این جنگ ها به نوعی نقش داشته و حالا خود را خیرخواه ما جا می زنند.
روسیه بارها در مورد پیوستن اوکرایین به ناتو هشدار داد و خواهان توقف نزدیکی و ادغام نیروی نظامی آن درناتو شد.
اوکرایین هرچند رسما به ناتو نپیوسته بود، ولی ادغام نیروهایش در این پیمان صورت می گرفت. این کشور چندین مانور نظامی مشترک با ناتو برگزار کرد و بیش از دوهزار نظامی آمریکا در آنجا بودند. روسیه مدام در این مورد اعتراض می کرد.
غرب اگر واقعا به دنبال بحران نبود ، این روند را متوقف می کرد.
امروز صحبت از مردم اوکرایین و یافتن راه حل هایی برای جلوگیری از قربانی شدن آن هاست.
صحبت بر سر وظایف ما برای جلوگیری از تقابل احتمالی ناتو و روسیه و فاجعه ای بزرگتر است.
اعتراف می کنم که هیچگاه به اندازه امروز از خطر بروز جنگ نمی ترسیدم.
باید بجای احساسات از عقلمان استفاده کنیم و اجازه ندهیم که از ما برای رسیدن به اهدافشان استفاده کنند.
باید بپرسیم که این اوضاع به سود کیست و چه کسی و به چه منظوری آن را بوجود آورده و چگونه می توانیم از این وضعیت بسیار خطرناک خارج شویم"؟
این مطلب باید تحلیل شود.
سارا از مارکسیسم و فمینیسم بی خبر است.
انگار قحط نر بود که رفت خانواده ای را خراب کرد و زن نر پیری شد و آبرو برد
۲۵۵۹
ریشه جنگ
ریشه جنگ در خود ذات سرمایه داری است؛
جنگ تنها زمانی خاتمه می پذیرد که این نظام دیگر در میان نباشد.
مگر در نظامات برده داری و فئودالی جنگ نبوده؟
۲۵۶۰
ایرج میرزا و پستان
پستان به دهن گرفتن امری غریزی ـ طبیعی است و ننه به نوزاد نمی اموزد.
خوکها دراز می کشند و توله های دست به کار نوشیدن می شوند
۲۵۶۱
نیمه پنهان جنگ:
سوءاستفاده جنسی، استثمار و سوءرفتار با زنان و کودکان آواره اوکراینی
۲۵۶۲
پوتین و محیط زیست
و
فقدان اموزش و پروش
۲۵۶۳
زندگي، قبل از هرچيز زندگي ست.
گل مي خواهد، موسيقي مي خواهد، زيبايي مي خواهد.
زندگي، حتي اگر يكسره جنگيدن هم باشد، خستگي در كردن مي خواهد. عطر شمعداني ها را بوييدن مي خواهد. خشونت هست، قبول؛ اما خشونت، أصل كه نيست، زايده است، انگل است، مرض است. ما بايد به اصل مان برگرديم. زخم را كه مظهر خشونت است- با زخم نمي بندند. با نوار نرم و پنبه پاك مي بندند، با محبت، با عشق...
آتش بدون دود / نادر ابراهیمی
عجب تعریفی از زندگی:
زندگي، قبل از هرچيز زندگي ست.
ما فکر می کردیم که زندگی قبل از هر چیز مرگ است و بردگی است
۲۵۶۴
« میهن_کارگران نه فرانسه نه انگلیس و نه آلمان، بلکه کار شاق، دستمزد بردهوار و فروش خویشتن است. حکومت آنان نه فرانسه، نه انگلیس و نه آلمان، بلکه سرمایه است. فضای بومی آنان نه فرانسه است، نه انگلیس و نه آلمان، بلکه فضای کارخانه است. سرزمینی که به آنان تعلق دارد نه فرانسه است، نه انگلیس و نه آلمان، بلکه چند وجب خاک در زیرزمین.»
مارکس
۲۵۶۵
منطقه ممنوعه کییف و هژمونی فاشیستها
بر خلاف اظهارنظرهای جاری، رهبری “جنبش میدان” در کییف در دست گروههای ماوراء راست قرار دارد که هوادارانشان نقاب میزنند و با چماق حرکت میکنند. فصل مشترک این گروهها، دیدگاههای ضد روسی، ضد کمونیستی و یهودیستیزانه است.
جنبش میدان رایت سکتور
افرادی با صورتهای پوشیده در گروههای ده تا پانزده نفری در مرکز شهر کییف گشت میزنند. خودروها در پستهای مختلف بازرسی میشوند. کسانی که قصد ورود به ساختمانهای دولتی مثل مجلس یا کاخ ریاست جمهوری را دارند توسط همین افراد کنترل میشوند. فعالان چپ که در آغاز قصد داشتند در “میدان” نظرات سیاسی خود را بیان کنند، با خشونت از آنجا رانده شدهاند. میدان استقلال کییف منطقه ممنوعهای برای کمونیستها، آنتیفاشیستها و هواداران حزب یانوکوویچ رئیس جمهور برکنار شده است.
رسانههای غربی برای مدتی طولانی و با جدیت در این مورد سکوت کرده و آن را کم اهمیت جلوه دادند. کمپینی از بنیاد هاینریش بل که به حزب سبزها نزدیک است تاثیر به سزایی در شکلگیری این دیدگاه داشت و این گروهها را “نه یک حرکت رادیکال بلکه جنبشی اجتماعی و آزادیخواهانه” خواند.
گروهی از محققان علوم انسانی که در زمینه هویت ملی در اوکراین مطالعه کردهاند، با انتشار بیانیهای در سایت این بنیاد تلویحا به کسانی که از فعالیت نئونازیها و فاشیستها در میدان گزارش میدهند، تهمت زدند که سخنگوی دستگاه تبلیغاتی پوتین هستند.
از شخصیتهای مطرح آلمانی مثل مارینا وایسباند از رهبران سابق حزب “دزدان دریایی هم اظهارنظر مضحکی به این شرح در نشریات منتشر شد: «نئونازیهایی که گزارشهای متعددی از آنها منتشر میشود نقش کم اهمیتی در اوضاع کییف دارند. در میدان تقریبا اثری از آنها ندیدم.»
مطمئنا محققان بنیاد هاینریش بل و خانم وایسباند جایی بودهاند که هیچ ربطی به “میدان” نداشته، چون نادیده گرفتن فاشیستها در آنجا غیرممکن است. علامت گروههای دست راستی که برگرفته از علامت قدیمی آلمانی “قلاب گرگ” است، دیوارهای مرکز شهر کییف را پوشانده است. تصویر یک متری استپان واند، از رهبران فاشیستها هم مستقیما کنار سن دیده میشود.
استپان واند وابسته به سازمان(OUN) است. همان سازمانی که مسئول قتلعام دهها هزار یهودی و لهستانی در جنگ دوم به شمار میرود. میلیشیای این سازمان در سرودهای خود میخوانند: «یهودیان را قتلعام میکنیم، لهستانیها را خفه میکنیم اما با اوکراینیها باید بجنگیم.» پرچمهای سیاه و سرخ این سازمان در “میدان” در اهتزاز است.
نبرد بیامان با کمونیستها
اوایل ماه مارس، الکساندر موسیچکو که به قاطعیت و بیرحمی علیه مخالفان سیاسی درکییف معروف است به فرماندهی “رایت سکتور” انتخاب شد. او در سال ۲۰۰۷ گفته بود “تا خون در رگهایش جاریست علیه کمونیستها، یهودیها و روسها میجنگد.”
رایت سکتور یا آن گونه که خود اوکراینیها میگویند، پراوی سکتور ، معروفترین سازمان فاشیستی در “میدان” کییف به شمار میرود و از گروههای متفاوت تشکیل شده است. وجه اشتراک این گروهها در مواضع ضد کمونیستی، ضد روسی و شدیدا ضد یهودی آنهاست.
محافل بینالمللی، حزب اسوبودا (آزادی) به رهبری اولگ تیانیبوک ضد یهودی یا “رایت سکتور” فاشیستی را به عنوان مبارزان خیابانی شناختهاند. اما اسوبودا آن طور که در رسانههای غربی بیان میشود تنها یک حزب «پوپولیستی دست راستی» نیست بلکه سازمانی نئوفاشیستی با شاخه نظامیست که در یهودیستیزی از “رایت سکتور” هم پیشی میگیرد. این گروه با حزب دست راستی “NPD” آلمان رابطه نزدیک و صمیمانهای دارد
رایت سکتور
سازمان شبهنظامی “سی ۱۴” نزدیک به حزب اسوبودا، مرکز حزب کمونیست در کییف را اشغال کرده، دیوارهای بیرونی ساختمان را به صلیب شکسته نازیها منقش کرده و پرچمی نیز با علائم نازیها بر سر در ورودی کار گذاشته است.
تناقض انگیزهها و اعتراضها
طبیعتا همه مردمی که در مخالفت با دولت به خیابان رفتند فاشیست نیستند و در مورد فساد دستگاه دزدسالارانه ویکتور یانوکوویچ هم بحثی نیست. بسیاری به اعتراضات خیابانی روی آوردند، زیرا شرایط اجتماعی اوکراین فاجعهبار است. درآمدهای ماهانه ۲۰۰ تا ۳۰۰ یورویی اندک نیستند، آن هم در حالی که قشر کوچکی زندگی اشرافی غیرقابل تصوری دارد.
تقسیم رفاه اجتماعی در اوکراین از این ناعادلانهتر نمیتوانست باشد. بعد از فروپاشی شوروی، انباشت سرمایه روندی مطابق تئوری اصلی مارکس را طی کرد: «غلبه، سرکوب، چپاول جنایتکارانه و به طور خلاصه خشونت.»
اقامتگاه یانوکوویچ با باغ وحش و کلکسیون خودروهای قیمتیاش، برای تظاهرکنندگان به مظهر دزدی بی حساب و کتاب مبدل شد. ایگور اومانسکی متخصص اقتصاد میگوید رقمی که یانوکویچ و خانوادهاش از کشور خارج کردهاند ده صفر دارد و میپرسد: «فساد چیست؟ پدیدهای که یک فرد از جایگاه شغلی و اجتماعیاش سوءاستفاده میکند. اما در اوکراین به این سادگی نیست. اینجا تمام سیستم قدرت فاسد است.»
تا وقتی مردم حاضر در “میدان” علیه این شکل انباشت سرمایه و حکومت الیگارشها اعتراض میکردند، محتوای اصلی مقاومت، یک اعتراض اجتماعی بود. اما بخشی از اعتراضها از همان آغاز دچار تناقض بود زیرا بعضی از سازمانها و نمایندگان جنبش اعتراضی خودشان بخشی از همین الیگارشی بودند، با این تفاوت که با غرب سازگار بودند. تظاهرکنندگان در خیابان هم نه برای منافع طبقاتی خود، بلکه برای «ملت»شان. مبارزه میکردند.
به مرور و در خلال اعتراضها، فاشیستها آشکارا به برتری رسیدند. آنها دارای نیروی اجتماعی هستند و میتوانند بر تصمیمات سیاسی تاثیر بگذارند. زن جوانی که از ماه نوامبر گذشته در اعتراضات حضور دارد میگوید: «این جوانها، محافظان ما هستند.» هر روز به هواداران ماوراء راست اضافه میشود. وقتی دیمیترو یاروش رهبر رایت سکتور شروع به سخنرانی میکند، بسیار بیشتر از کلیچکو و تیموشنکو مورد استقبال قرار میگیرد. هژمونی فرهنگی “میدان” هم دست فاشیستهاست.
اسلاوا اوکراینی به جای سلام
این مسئله البته قابل توضیح است. خشم ضد روسی و ناسیونالیسم غلیظ اوکراینی در میان معترضان “معمولی” هم امری عادی شده است. در “میدان” دیگر افراد به یکدیگر سلام یا روز بخیر نمیگویند؛ بلکه میگویند اسلاوا اوکراینی (برای شکوه و عظمت اوکراین) و جواب سلام هم این است: «برای شکوه و عظمت قهرمانان»
منشا هر دو شعار به همدستان اوکراینی هیتلر در زمان جنگ جهانی دوم بر میگردد. هزاران نفر این شعارها را بارها و بارها در “میدان” تکرار میکنند به وِیژه هنگامی که از «قهرمانان جانباخته» یاد میشود که اکثرا عضو گروههای ناسیونالیستی بودند.
این را هم باید گفت که غرب قبلا برای هماهنگی اوکراین با “ارزشهای مشترک” کشورهای غربی با نیروهای دست راستی ارتباط گرفته بود. وقتی یولیا تیموشنکو به عنوان فرشته نجات قصد دستیابی به قدرت را داشت، ناسیونالیستهای افراطی نقش مشاوران او را داشتند. برای نمونه میتوان به آندره شکیل اشاره کردکه از بنیانگذاران گروه دست راستی و تروریستی UNA-UNSO بود.
آن زمان هم «اپوزیسیون دمکراتیک» رابطهای آشکار با سنت فاشیستی ناسیونالیسم اوکراینی داشت. ویکتور یوشچنکو که در کنار تیموشنکو نقش دوم «انقلاب نارنجی» را داشت به استپان باندتا (پنجاه سال پس از مرگش) عنوان افتخاری «قهرمان ملی اوکراین» را اهدا کرد. بعد از آن کارزاری آغاز شد که محتوایش قهرمانسازی از همدستان اوکراینی هیتلر در طول جنگ جهانی دوم بود.
جنبش میدان
چنین به نظر میرسد که در خودآگاهی بخشی از مردم اوکراین، جایی برای نگاه انتقادی به نقش سازمان ناسیونالیستهای اوکراین (OUN) در طی جنگ جهانی دوم وجود ندارد. در اظهار نظرها به قتلعام یهودیان، کمونیستها و لهستانیها، جهتگیری سیاسی ” OUN” به نفع آلمان نازی و واحدهای اوکراینی ارتش آلمان نازی هیچ اشارهای نمیشود.
باندتا رهبر ناسیونالیستهای اوکراینی بود که پس از حمله آلمان به اتحاد شوروی با ارتش آلمان نازی همکاری کرد اما وقتی در ۱۹۴۱ استقلال اوکراین را اعلام کرد، توسط نازیها دستگیر شد و سه سال به زندان افتاد. آن سه سال زندان او به مثابه مقاومت تعریف میشود اما کمتر کسی در باره پیشینه باندتا پرسوجو میکند. روزنامه “کییف پست” همکاری باندتا با فاشیستها را دروغ بزرگ کرملین خوانده است.
اشرافسالاران و فاشیستها
مهمترین دلیل تقویت فاشیستها در “میدان” میتواند سلب اعتماد عمومی از ساختار سیاسی اوکراین و شخصیتهای گوناگون آن باشد. یعنی خلائی ایجاد شده که ناسیونالیستها میتوانند آن را پر کنند اما در گفتگو با افراد این را هم میتوان دریافت که کسی امیدی به بهبود اوضاع توسط ویتالی کلیچکو یا یولیا تیموشنکو ندارد، حتی دولت گذار هم هنوز به مقبولیت لازم نرسیده است.
غیبت یک بدیل سیاسی و محصور شدن اعتراضات در یک قالب ناسیونالیستی و اثرپذیری از آمریکا و اتحادیه اروپا میتواند این جنبش اجتماعی را به نتایج فاجعهآمیزی منتهی کند. “میدان” درسی تاریخیست که نشان میدهد چگونه گروههای فاشیستی تحت شرایطی خاص و در زمانی کوتاه، به عامل سیاسی مهمی تبدیل میشوند.
چیزی که از طرف کشورهای غربی بسیار عجولانه به عنوان «دولت» به رسمیت شناخته شده است، بدتر از این نمیتوانست باشد. نخست وزیر این دولت، آرسنی یاتسنیوک بانکدار است. جانشین او کسی جز الکساندر سیچ نماینده حزب “اسوبودا” در مجلس نیست که بیش از همه بخاطر بیاعتنایی به حقوق زنان شهرت دارد. با تلاشهای او طرحی قانونی برای ممنوعیت مطلق سقطجنین ارائه شده است. الکساندر سیچ معتقد است که این قانون حتی بعد از بارداری به دلیل تجاوز هم معتبر خواهد بود: «چون خود زنها مقصرند وگرنه با رفتار مناسب میتوانستند جلوی چنین اتفاقی را بگیرند.»
وزیر کشور، مولتی میلیونری به نام آرسن آواکف است که به فساد شهرت دارد و از یاران نزدیک تیموشنکو محسوب میشود. معاون وزیر امور منطقهای هم فردی بنام ولودیمیر گرویسمان، از پیروان پوروشنکو ست که “تزار رسانهها” و حامی مالی سازماندهان “میدان” شناخته میشود.
رئیس امنیت ملی، آندره پاروبی از فرماندهان “میدان” یک فاشیست معتقد و از بنیانگذاران حزب ناسیونال-سوسیالیست اوکراین و جانشین او دیمیترو یاروش از اعضای “رایت سکتور” است. به این قرار، دولت موقت متشکل از عروسکهای خیمهشببازی غربی، نمایندگان اشرافسالاران و فاشیستهاست.
به همین خاطر هم اولین حرکت سیاسی این “دولت”، برقراری ارتباط مجدد با صندوق جهانی پول بود و کاهش بودجه و حراج دارائیهای دولتی جزء برنامه آن اعلام شده است. تلاش دیگر این کابینه نئولیبرال و اولترا ناسیونال، حذف زبان رسمی روسی است که نمونه دیگری از احترام به حقوق اقلیتها را نشان میدهد.
ارواحی که فراخوانده شدند
اما این تقسیم موقت قدرت بین اشرافسالاران سنتی طرفدار غرب و فاشیستهای مقتدر موقتیست. دیر یا زود برای کشورهای غربی هم روشن میشود که فاشیستهایی که به عنوان پیاده نظام پذیرفته شدهاند، تمایلی به فعالیت تحت رهبری سیاستمداران دلخواه واشنگتن و برلین ندارند.
آنها برنامه سیاسی ویژه خود را به نام «انقلاب ملی” دارند. اگر از افراد گروههای ضربت که با ساختاری نظامی در “میدان” حضور دارند سوال شود، سریعا پاسخ میدهند که سرنگونی یانوکوویچ اولین قدم به سوی هدف بود. مردی با بازوبند زرد و علامت “چنگک گرگ” میگوید: «تیموشنکو، کلیچکو، پوروشنکو، همه اینها باید بروند»، تنها کسی که میتواند رئیس جمهور شود، دیمیترو یاروش است.
البته این حرفها تا زمانیکه دستراستیها کنترل خیابان را به عنوان ابزار فشار در دست دارند، اهمیت چندانی ندارند. در واقع، اشرافسالاران طرفدار غرب در طول درگیری در میدان و زمانی که پیروزی بر نیروهای ویژه وزارت کشور یانوکوویج اهمیت داشت، به گروههای دست راستی نیاز داشتند.
ولی این گروهها طرفهای مناسبی برای گفتگوهای مربوط به رفرمهای نئولیبرالی و گشودن بازارهای اوکراین برای محصولات و سرمایه غربی نیستند. بعد از انتخابات ماه مه حتما این سوال مطرح میشود که چه کسی دستراستیها را که مطمئنا آن زمان تجهیزاتشان منحصر به چماق و کوکتل مولوتف نخواهد بود، خلع سلاح خواهد کرد. همچنین انتظار میرود که در ماههای آینده در بعضی از مناطق اوکراین تعداد هواداران گروههای ماوراء راست بیشتر و بیشتر شود.
علت این افزایش نیرو هم منطقی است، چون سیاست حراج کشور توسط دولت موقت همچنان انبوه جوانان را به آغوش “رایت سکتور” سوق خواهد داد. هرچه این پیشبینی به واقعیت نزدیکتر شود، احتمال این ضعیفتر خواهد بود که دولتی شکل بگیرد که مردم اوکراین علیرغم تفاوتهای زبانی، فرهنگی، قومی و گرایشهای سیاسی، حاضر به تحمل آن باشند.
یونگهولت
برگردان: بابک نصیری
همه طوایل امپریالیستی و فئودالیستی و فوندامنتالیستی و اولیگارشیستی پرورشگاه فاشیسم اند.
تعداد نازی های روسیه بیشتر از اوکراین است.
نازی ها در المان حتی در پارلمان حضور دارند
۲۵۶۶
کلیسا و سلاح
ادامه دارد.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر