۱۴۰۰ بهمن ۳۰, شنبه

کلنجار ایده ئولوژیکی با همنوع (۷۳)

 Bild

میم حجری

 

۱۹۱۳
بن‌بستی به نام خشونت خانگی
ما زنان

 

خشونت خانگی

در

دیالک تیک خشونت کارخانگیو خشونت خانگی

وجود دارد

و

نقش تعیین کننده در این دیالک تیک

ار

آن خشونت کارخانگی

است.
 

۱۹۱۴
فکر با مغز دیگری کردن
در مثال ار مناقشه نبود:
نوگری بهر سرور ی کردن
برزین آذرمهر

 

معنی تحت اللفظی:

با مغز کس دیگر اندیشیدن

با نوکریت نسبت به اربابی یکسان است.

 اولا

مگر می شود با مغز دیگری اندیشید.
مغز

تنها ابزاری است که نمی توان از کسی کرایه کرد.

ثانیا

اگر منظور برزین نشخوار اندیشه دیگری باشد،

باز هم به معنی نوکری ان کس نیست.

ثالثا

افکار

تنها چیزی اند که مالک خصوصی ندارد.

مثال:

سیب میوه ای خوردنی است.

مالک خصوصی این اندیشه کیست؟

 

۱۹۱۵
گر بیان حرف حق دارد خطر
لب فروبستن از ان هم بیشتر
برزین

 

چرا؟

یکی از دلایل سکوت

احتیاط است.

منظور برزین

سکوت

در

تحلیل نهایی

زیانبار است.

زیان اما با خطر یکسان نیست.

 

۱۹۱۶
چکامه : برزین آذرمهر
آواز : استاد شجریان
آهنگساز : استاد مشکاتیان
همراه شو عزیز
همراه شو عزیز
تنها نمان به درد
کاین درد مشترک
هرگز جدا جدا
درمان نمی شود
دشوار زندگی
هرگز برای ما
بی رزم مشترک
آسان نمی شود

کدام درد مشترک؟

کدام ما؟

 

۱۹۱۷
خود به خود
کامی نمی گیرد
دلی
زاده رنج است هر نو حاصلی
برزین

 

۱۹۱۸
در برگریز باد خزانی ز هر درخت
ای کاش ساق غصه و غم نیز می شکست
برزین

 

۱۹۱۹
در چهره دریا همواره نه پیدا ست
موج و غلیانی که در سینه دریا ست
برزین

 

۱۹۲۰
عقابی که شد راضی به اینکه در قفس باشد
نبوده قله او را یک هدف از روز اول هم
برزین


چرا؟
مگر حیوانات و جانوران اهلی

زندگی شان بهتر از جماعت وحشی نیست؟

 

۱۹۲۱
کاربرد هر چه به تاریخ مصرف بسته است
آنچه پیش از آن شود از دور خارج،
آدمی است.
برزین

 

نه.

فقط

در حالات استثنایی

مثلا جنگ، زلزله و و غیره و انتحار

چنین است.

 

۱۹۲۲
اهریمنی تر ز هر حیوان دران
سودش زیان دیگران
هر گاه، انسان
برزین

 

کسی که سودش در زیان دیگران باشد، اهریمنی تر از درندگان است.

اگر کوته بیندیشیم

چنین است.

 

۱۹۲۳
سری که درد میکنه رو دستمال نمیبندن میذارن رو شونه یار اگه جواب نداد بکوبش به دیوار
فرناز

تنها بدیل یار که دیوار نیست.

۱۹۲۴
طبقه کارگر و قیام بهمن ۱۳۵۷

 

قیام مفهوم دقیقی نیست.

قیام

بیانگر فرمی از فرم های تغییر است.

در دیالک تیک فرم و محتوا

اما

تعیین کننده

نه

فرم

بلکه محتوا ست.

محتوای قیام بهمن

عنگلاب «اسلامی»

بوده است.

 

۱۹۲۵
کسی که فقط چکُش در اختیار دارد،
همه ی دنیا را میخ می‌بیند.
تماشای مداومِ یک رسانه یا شبکه‌ی
خبری خاص، مطالعه ی پیوسته‌ی کتاب‌ها یا نشریات خاص، گوش کردنِ مداومِ یک سخنرانیِ خاص، شرکت کردنِ مداوم در یک گروه سیاسی یا فکری یا مذهبیِ خاص، و به تعبیر بهتر، مسدود کردن ورودی‌های مغز به روی تنوعات فکریِ عالَم، و فقط یک مَجرا را برای طرز فکر خاصی باز گذاشتن، به تدریج و چه‌بسا ناخواسته و نادانسته، فرد را به یک رُباتِ برنامه‌ریزی شده توسط دیگران (به ویژه صاحبان زَر و زور) تبدیل می‌کند...!
زندگیِ انسانی، یعنی باز کردنِ مجراهای مختلف در ذهن، و مواجه‌ی آگاهانه و فعالانه و نقادانه
با طرز تفکرات مختلف.
ابرهام مزلو

 

۱۹۲۶
یه جایی آلبر کامو نوشته
«به آن بخش از وجودم پناه بردم که هیچکس را دوست نداشت و در همانجا تا ابد پناه گرفتم»
 و این چقدر حال الان منه.

آره.
یه جای دیگرهم گفته
که
«همه فکرم از تو پر است»
به البر خودشیفته بگو:
با نفرت بی غل وغش
نمی توان زندگی کرد
نفرت همیشه با عشق توأم است وعشق همیشه با نفرت
میتوان ادعای متنفر مطلق و یاعاشق مطلق بودن را داشت
ولی نمیتوان متنفر مطلق و یا عاشق مطلق بود
کامو مثل شاملو
پرمدعا ست

 

۱۹۲۷
خمینی راهزنی بود که مدرس هم به دزد بودنش واقف بود(خودش روایت میکنه)، در تمام سال‌های حکومتی که ساخت پیروانش بجز جنایت و دزدی اموال مردم از سپاه تا ستاد اجرای فرمانش و باقی هیچ کار دیگری نکردن.
قلمفرسا

شخصیت ها
چه انقلابی و چه عنگلابی
نماینده اند.
هنر کشف ماهیت طبقاتی انها ست.
روشنفکران (قلمفرسایان) هم تعلقات طبقاتی دارند.
فرق شان در همین ماهیت طبقاتی شان است.
حافظ حتی می دانست:
در پس آینه طوطی صفتم داشته‌اند
آن چه استاد ازل گفت:
«بگو»
می‌گویم

 

۱۹۲۸
نوشته عیونَك قَصيدة كَتَبَها نزار وَ غَناها كاظم

چشمان تو شعریست که نزار قبانی نوشته و کاظم الساهر آن را خوانده
ندا

دلیل بلبل زبانی چشمها در طوایل فئودالی
همین حجاب نکبت است
که
همه اعضای اندام زنان را از کار می اندازد
و
فونکسیون (کارکرد) همه انها را بر دوش چشم ها می گذارد.
اروتیک
زنان
در نگاه شان خلاصه می شود:
نشود فاش کسی آنچه میان من و تو ست
پاسخم گو به نگاهی که زبان من و تو ست


۱۹۲۹
بیشعور کسیه که ......

بیشعور
فحش واژه است
و
مثل فحش واژه های دیگر مثلا توله سگ و یا کره خر
بی معنی است
همه باشعورند
تفاوت شان در انواع شعور است.
خرافات هم فرمی از روح و یا شعورند
کسی که به خرافه شق القمر اعتقاد دارد
بیشعور نیست
خرافاتی است

 

۱۹۳۰
قدیم میگفتن دخترا ، پسرا رو تیغ میزنن

والا ما هر کی اومد تو زندگیمون نه تنها تیغید بلکه ...

پول بنزین و چک و بدهی و تعمیر ماشین و گوشی و شارژ و کتاب و کادو و کافه و غیره‌شم با ما بود

اینم شانس مایــَه
مان

آره.
با روی کار آمدن فاشیست ها و فوندامنتالیست ها
مثلا در المان و عیران
همه چیز
از جمله
دیالک تیک زنان و نران
وارونه و پا در هوا می شود.
زنان که معبود عزیز نران بودند
به
مقام
نرپرستان ذلیل
تنزل می یابند
و در به در به دنبال نر می گردند


۱۹۳۱
داییم تو این ۲۰ سال حدودا ۳۰-۴۰ شغل امتحان کرد و تو همشون شکست خورد الان ی دفتر زده و مشاوره شغلی میده کلی هم درآمد داره
نیکدیما

زنده باد.
نیکدیما
که
طنز پرداز بزرگی است
عمرش دراز باد

 

۱۹۳۲
به جز موارد استثناء فامیل واقعا چیز مزخرفیه
فاطمه

همین خانواده
سلول اساسی جامعه است
و
روزی روزگاری
جامعه
خانواده بزرگی بوده است
اکنون
در نظام سرمایه داری
همه چیز
بی اعتبار شده است
برادر به خون خواهر تشنه است
و
خواهر به خون برادر.
جنگ همه بر ضد همه شعله ور است
باش
تا
جنگ همه به نفع همه شعله ور گردد
و
من
ان روز ام آرزو ست

 

۱۹۳۳
پنج ثانیه با مادرم بحثم شد الان یکساعته داره باخودش حرف میزنه
تیگور


رابطه مادران و پدران با فرزندان
رابطه ای دیالک تیکی است
کریم هم میداند:
فرزندان تان اسباب ازمایش شما هستند
دشمنان تان هستند
مادران و پدران
عاشقان اصیل فرزندان خودند
فرزندان اما آنها را اصلا آدم حساب نمیکنند
پسر زنی که استاد دانشگاه است
بیسواد است
ولی
از همراهی با او
شرم دارد

 

۱۹۳۴
یه بار تو یه جمع همه سرمون تو گوشی بود، کسی نگفت مجازی نزدیکارو از هم دور و دورا رو به نزدیک می‌کنه هممون مُردیم
رضا

در جامعه سرمایه داری
همه چیز صوری است.
چه قرابت و چه غربت.
وسایل کومونیکاتیو (رسانه ها و وسائط حمل و نقل و غیره) رشد کرده اند
آدمیان اما از همدیگر فاصله گرفته اند
آشنایی به بیگانگی تبدیل شده است
روابط بین انسانی
قلابی اند و نه قلبی.
اصلا رابطه نیستند

 

۱۹۳۵
آرامش بعداز طوفان یا قبل از طوفان پدیده خاصی نیست؛

فقط کسی که طوفان رو تجربه کرده

قدر آرامش رو بهتر میدونه.
بهتر از خود

آرامش پس از توفان = آرامشی که کسی تجربه کرده است
تناقض سخن تو همین جا ست.
تجربه
هم
زادگاه اندیشه
است
و
هم
محک عینی برای تعیین صحت و سقم اندیشه
حافظ هم می داند

 

۱۹۳۶
و ما زمستان دیگرى را سپرى میکنیم
با عصیان بزرگى که درون‌مان هست
 و تنها چیزى که گرم‌مان می کرد
 آتش مقدس امیدواریست
مدار

ویرایش:
و ما زمستان دیگرى را سپرى میکنیم
با عصیان بزرگى در دل
و تنها چیزى که گرم‌مان می کند
آتش مقدس امیدواری است

منظور از امید چیست؟
خیلی ها انتظار خرکی را با امید عوضی می گیرند
و
امیدواری را با انتظار الکی

 

۱۹۳۷
نادانی هم عیب نیست.
همه در خیلی از زمینه ها نادانند.
مثال:
اینشتین از فلسفه بی خبر است
و
فلاسفه از فیزیک کوانتومی بی خبرند.
همه چیزدانان
هنوز از مادر نزاده اند.
نادانی عیب نیست.
عیب چیست؟


۱۹۳۸
نه.
نیندیشیدن عیب است.
دلیل ناتوانی از تفکر اما چیست؟
چرا خلایق
به عوض خوداندیشی
دنبال افکار عهد بوقی این و آن می گردند؟

 

۱۹۳۹
خدا کلمه ای بیش نیست.
حتی عیسی مسیح می دانست:
خدا کلمه است
و
کلمه خدا ست
انجیل

 

۱۹۴۰
عشقی
خاکم به سر زِ غصه به سر خاک، اگر کنم
خاکِ وطن که رفت، چه خاکی
چه خاکی به سر کنم؟
افسوس کلاه نیست وطن،
تا که از سرم برداشتند
فکرِ کلاهی
دگر کنم
مرد آن بُوَد که این کلاهش بر سر است و من
نامردم ار که بی کُلَه، آنی به سر کنم
من آن نی اَم که یکسره تدبیرِ مملکت
تسلیمِ هرزه گردِ قضا و قدر کنم
زیر و زِبَر اگر نکنی،
خاکِ خصم را
بی تقصیر و رویِ تو
زیر و زِبَر کنم
جایی است آرزویم اگر
من به آن رسم
از روی نعشِ لشگرِ دشمن
گذر کنم
بد هرچه می کنی بکن ای دشمنِ قوی
من نیز اگر قوی شدم از تو بَتَر کنم
من آن نی اَم که به مرگِ طبیعی شَوَم هلاک
این کاسه ی خون به بسترِ راهت هدر کنم
عشقت نه سرسری است که از سر به در شود
مِهرت نه عارضی است که جای دگر کنم
عشقِ تو در وجودم و مهرِ تو در دلم
با شیر اندرون شد و با جان به در کنم

 

۱۹۴۱
تاوانِ حماقتمان، احمق‌هایی بودند که بر ما حکومت کردند.
فرانسیس فورد کاپولا


۱۹۴۲
خودم آرزو میکنم زمان یک سال به عقب برمیگشت
سارا

یک سال که چیزی نیست.
خمینی آرزو داشت و مصرانه می خواست که زمان ۱۴۰۰ سال به عقب بر گردد


۱۹۴۳
آزادی تو دانشگاه های هند برای همه هست،

بجز دختران مسلمان


مگر در دانش کاه های پاکستان و افغانستان و جمکرانستان
دختران آزادند؟
اصلا
منظور از آزادی زنان چیست؟

 

۱۹۴۴
نه.
خدا = کلمه ای
کلمه چیست؟
مثال:
درخت = کلمه ای
کلمه درخت از کجا آمده است و کجا ست؟

 

۱۹۴۵
نه.
تفکر = کار فکری
خیاطی = کار جسمی و یا مادی
پیش شرط خیاطی = پیش شرط تفکر
پیش شرط خیاطی و یا نجاری چیست؟

 

۱۹۴۶
سیری پس از اطعام یعنی تجربه کردن اطعام
مثال
آرامش پس از توفان
آرامشی پس از تجربه کردن توفان است.
فهم این سخن دشوار است؟



۱۹۴۷
پیوند روسیه و چین
امریکا و اروپا را نگران کرده!
راشا تودی

ترجمه رضا نافعی


درآمد سرانه سکنه روسیه
نازلتر از درامد سرانه سکنه ترکیه است.
وضع همه ممالک اروپای شرقی بهتر از روسیه است.
دیله مای پوتین هم همین جا ست.
پوتین میگوید:
اگر کسی سودای احیای شوروی را در سر بپروراند
احمق است
ولی اگر کسی در حسرت شوروی نباشد
بی قلب است.
ج. خ. چین
جمهوری خلق است و در پیشرفت و شکوفایی اقتصادی چشمگیر.
پوتین
می خواهد
سیستم امپراطوری استعماری تزار را احیا کند
مثل عردوغان که می خواهد سیستم امپراطوری عثمانی را.
امپریالیسم جهانی
در صدد جلب پوتین برایت ضعیف مشترک و  تجزیه ج. خ. چین است.
پوتین هم میداند و حمایت می خواهد.
ادمیرال آلمانی و سفیر سابق امریکا در المان هم گفت:
روسیه باید جلب ناتو شود تا ج. خ. چین مشترکا سرنگون شود.
بهترین مشاور و دوست پوتین سوسیال ـ امپریالیست المانی به نام شرودر است.
فریب جنگ های زرگری را عوام الناس بی خبر از خرد میخورند.
پوتین متحد و حامی دار و دسته های نئوفاشیستی در امریکا و اروپا و فوندامنتالیسم در آسیا ست


۱۹۴۸
عشق مثل باد است
 هیچکس نمیدونه از کجا میاد!
اونوره دو بالزاک

 

۱۹۴۹
یکی به زور چادر از سر زنها برداشت و دیگری حجاب را اجباری کرد.
ایندو دیکتاتور ظالم
از زنها نپرسیدند:
انتخاب شما چیست؟
حوریه

 

اگر می پرسیدند،

مسئله حل می شد؟

 

۱۹۵۰
قربانی
در اینجا و آن آمبولانس محل مقاربت و نزدیکی زوجهای جوان میباشد که در حضور جمع به داخل آمبولانس رفته و پس از صیغه ای که جناب آخوند کنار اتوموبیل می‌خواند نطفه بچه را در همانجا می بندند و اسم بچه را هم الان فراموش کردم اما اسم معروفی بود که بگذارند و دقیقا بعداز زایمان مشخص شود که این نوزاد حاصل همان مقاربت روز ۲۲ بهمن در آمبولانس بوده است و نامش را هم به تایید آخونده بگذارند به زوجین مبلغ بیست میلیون تومان جایزه می‌دهند به همین سادگی

 

۱۹۵۱
مردانگی و نجوای زنان

۱۹۵۲
رضاشاه از دید پرواند

 

۱۹۵۳
حق گفتی
فاطمه

تعارف توانگر کند فرد را
حقیقت
و نه حق
فوری کشف و اعلام نمی شود
حقیقت

گام به گام و اندک اندک در روند کردوکار

کشف می شود.
دلیلش چیست؟


۱۹۵۴
سپیده که سر بزند
در این بیشه‌زار خزان‌زده شاید گلی بروید
شبیه آنچه در بهار بوئیدیم.
پس به نام زندگی
هرگز نگو «هرگز»...
پل الوار

 

۱۹۵۵
فاتحه جامعه‌ای را که به این مرحله برسد باید خواند
کوچکترین خواننده‌ی خیابانی کودک کار به همراه پدر نوازنده‌اش

 

۱۹۵۶
وقتی یکی داد میزنه و حرف میزنه، سرم درد می‌گیره
صوفی

کسی که داد می زند
اصلا

حرف نمی زند
فقط داد می زند.
دلیل داد زدن هم نداشتن حرف در چنته و نداشتن مغز اندیشنده و اندیشه در کله است.
در مواقع داد و بیداد
غریزه فعال کور و کر و خر است و نه عقل

 

۱۹۵۷
کسی که عضو هیچ طبقه و قشر و جناح جامعه نباشد
یعنی ماورای طبقاتی
و
ماورای جامعتی باشد
اصلا وجود ندارد.
مدعیان بی طرفی
کذابان اند

 

۱۹۵۸
فارسی شکر نیست
حریف

 

۱۹۵۹
من در این دادگاه برای جانم چانه نمی‌زنم، و حتی برای عمرم. من قطره‌ای ناچیز از عظمت و حرمان خلق‌های مبارز ایران هستم. خلقی که مزدک‌ها و مازیارها و بابک‌ها، یعقوب لیث‌ها، ستار‌ها و حیدر عموغلی‌ها، پسیان‌ها و میرزاکوچک‌ها، ارانی‌ها و روزبه‌ها و وارطان‌ها را داشته است. آری من برای جانم چانه نمی‌زنم، چرا که فرزند خلقی مبارز و دلاور هستم.
در ایران، انسان را به خاطر داشتن فکر و اندیشیدن محاکمه می‌کنند. چنانگه گفتم، من از خلقم جدا نیستم ولی نمونه صادق آن هستم. این نوع برخورد با یک جوان، کسی که اندیشه می کند، یادآور انگیزیسیون و تفتیش عقاید قرون وسطایی است.
رئیس دادگاه: «از شما خواهش می‌کنم از خودتان دفاع کنید.»
خسرو گلسرخی: «من دارم از خلقم دفاع می کنم . . .»
رئیس دادگاه: «شما، به عنوان آخرین دفاع، از خودتون دفاع بکنید و چیزی هم از من نپرسید. به عنوان آخرین دفاع اخطار شد که مطالبی، آنچه به نفع خودتان می‌دانید، در مورد اتهام بفرمایید.»
خسرو گلسرخی: «من به نفع خودم هیچی ندارم بگویم. من فقط به نفع خلقم حرف می‌زنم. اگر این آزادی وجود ندارد که من حرف بزنم، می‌توانم بنشینم و می‌نشینم . . .»
رئیس دادگاه: «شما همون قدر آزادی دارید که از خودتون (گلسرخی: «من می‌نشینم . . .») به عنوان آخرین دفاع، دفاع کنید.»
خسرو گلسرخی: «من می‌نشینم. من صحبت نمی‌کنم.»
رئیس دادگاه: «بفرمایید.»
از صفحه خسرو گلسرخی

خسرو خر بوده و حرفی برای گفتن نداشته

به

همین دلیل دنبال بهانه بوده است.

۱۹۶۰
دریغا گل سرخ
دریغا گل سرخ را باد برد
دل غنچه زین درد در هم فشرد
چو می رفت بلبل از این باغ گفت
بهارم سر آمد مرا نغمه مرد
سیاوش کسرایی


۱۹۶۱
امام جمعه تهران
جمهوری اسلامی ایران جزو چند قدرت دفاعی برای امنیت منطقه و جهان اسلام است


۱۹۶۲
زندگی صحنۀ یکتای هنرمندی ماست
هرکسی نغمۀ خود خواند و از صحنه رود
صحنه پیوسته به‌جاست.
خرم آن نغمه که مردم بسپارند به یاد.
اما انتخاب من از میان اشعار او شعری است با عنوان «گیاه وحشی کوه»:
گياه وحشی كوهم
نه لالۀ گلدان
مرا به بزم خوشی‌های خودسرانه مبر
به سردی خشن سنگ خو گرفته دلم
مرا به خانه مبر
زادگاه من كوه است
ز زير سنگی
يك روز سر زدم بيرون
به زير سنگی
يك روز می‌شوم مدفون
سرشت سنگی من آشيان اندوه است.
جدا ز يار و ديارم دلم نمی‌خندد
ز من طراوت و شادی و رنگ و بوی مخواه
گياه وحشی كوهم
در انتظار بهار
مرا نوازش و گرمی به گريه می‌آرد
مرا به گريه ميار

 

۱۹۶۳
چرا؟
گاهی چرت ده دقیقه ای
شرط لازم برای انجام بی عیب و نقص کار چندین ساعته است
چرت مختصر
نافی کسالت است
خلایق اما نمی دانند


۱۹۶۴
دیگه حتی خودمم نمیدونم چی میخوام. نمیدونم راجع به چی باید رویا پردازی کنم. نمیدونم برای چی باید شوق داشته باشم. دلم انگیزه داشتن میخواد، هدف داشتن میخواد، ذوق برای انجام کاری رو میخواد؛ اما ندارم، نمیدونم از کجا باید پیداش کنم حتی.
فویو

حتما از آقازاده ها هستی که مال مفت می خوری
و
گرنه کسی یافت نمی شود که نان از عمل خویش خورد و هدف و انگیزه ای نداشته باشد

 

۱۹۶۵
از سر قبر پدربزرگتون آوردید این همه دارایی رو؟!
قلمفرسا

منبع اصلی ثروت
طبیعت است:
هم طبیعت اول (نفت و گاز و آبشار و دریا و منابع فلزات و باغات و حیوانات و ماهیان و پرندگان و مراتع و مزارع و غیره)
هم طبیعت دوم (توده مولد و زحمتکش: بردگان، رعایا، پیشه وران و پرولتاریا و روشنفکران خلقی)
ثروت طبقات اجتماعی انگل
ثمره غارت طبیعت مضاعف است

 

۱۹۶۶
لیلا

دیالک تیک کارتن
ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺑﺎ ﺩﯾﺪﻥ ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ
ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨﺪ ﻭ ﮐﻮﺩﮐﺎﻧﯽ ﻧﯿﺰ ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﺒﻬﺎ ﺩﺭ
ﮐﺎﺭﺗﻮﻥ ﻣﯿﺨﻮﺍﺑﻨﺪ
ﺁﻩ ﺍﺯ ﻋﺪﺍﻟﺖ ﺭﻭﺯﮔﺎﺭ
ﺍﮔﺮﻣﻐﺰﺧﺎﻟﯽ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺷﮑﻢ ﺧﺎﻟﯽ ﺳﺮﻭﺻﺪﺍ ﻣﯿﮑﺮﺩ،
ﺟﻬﺎﻥ ﺍﮐﻨﻮﻥ ﺗﻌﺮﯾﻒ ﺩﯾﮕﺮﯼ ﺩﺍﺷﺖ



۱۹۶۷
امنيت كامل در ايران!!
رئیس پلیس کشور از مردم ایران درخواست کرد در زمان رانندگی درب ماشین را قفل و پنجره هارو بسته نگه دارند، چون موبایل قاپ زیاد شده
به خانم ها توصیه کرد سوار هر ماشینی نشوند، چون تجاوز زیاد شده
مواظب بچه ها تون باشید چون بچه دزدی زیاد شده
مواظب موتور سوارها باشید چون کیف قاپ زیاد شده
اگر کسی در خونتون را زد در باز نکنید مواظب باشید، چون دزدی اموال زیاد شده
از کارت های بانکی زیاد استفاده نکنید، چون تقلب در کارتخوان ها زیاد شده
ماشین هارو قفل و زنجیر کنید چون سرقت ماشین زیاد شده
شبها در منزل را خوب قفل کنید
دزدگیر بزارید
دوربین نصب کنید
حفاظ محکم بزنید
واز خونه خارج نشید
چون سارق زیاد شده
گوشت نخرید چون گوشت خر و الاغ زیاد شده
مواد غذایی مثل شیر
دوغ ،ماست ،روغن ،
رب گوجه ووو نخرید چون موادغذایی ها تقلبی شده
ماشیناتونو به نمایندگی هاو تعمیر گاه ها نبرید چو جنس ها دست دوم و انسان متقلب زیاد شده
سعی کنید بیشتر در منزل بمانید چون خطرات اجتماعی و فرهنگی همه جا زیاد شده
مواظب جوان هاتون باشید چون مواد مخدر زیاد شده
مواظب دختراتون باشید چون دختر فراری زیاد شده
مسافرت نروید چون تصادف زیاد شده
مواظب شوهراتون باشید چون زن هرزه زیاد شده
موقع ازدواج زیاد مهر نکنید چون به اجرا گذاشتن مهریه در دادگاه ها زیاد شده

در پایان،

رئیس پلیس کشور از رهبر معظم تشکر کرد وخدا را شکر کرد که امنیت کامل داریم و باید قدردان این امنیت و نیروی انتظامی باشیم
من براى ايرانيان غير سياسى كه مدتى طولانى بواسطه كرونا از وطن دور بوده اند و فرصت مسافرت به ايران را نداشته اند آرزو ميكنم كه هرچه زودتر به ايران سفر كنند و از امنيت كامل ايران لذت ببرند و توصيه ميكنم كه خيلى در ايران سفر كنند و به رونق توريسم در ايران كمك كنند!
انشالله كه نه تنها به رونق توريسم كمك هاى قابل توجه خواهند كرد بلكه بعد از مسافرت هاى بسيار به رونق كار و كسب مرده شور ها و كفن فروش ها و قبرستان هاى ايران كه شاه و شيخ متحدا خيلى كمك كردند، هم كمك هاى بسيار خواهند كرد و من برايشان يك فاتحه از ته دل خواهم خواهند!

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر