۱۴۰۰ دی ۲۳, پنجشنبه

زندگی مارکس و انگلس (۱۰۰)

  

 هاینریش گمکوف

برگردان

شین میم شین

  

فصل هفتم

در راه تشکیل حزب

ادامه

 

 ۱۶

کنگره دوم انجمن کمونیست ها

 

 فکر و ذکر و هم و غم مارکس و انگلس

از

اواسط سال های ۴۰ (۱۸۴۰)

تأسیس حزبی

برای رهبری رزم رهایی بخش پرولتری بود.

 

پیش شرط تشکیل چنین حزبی

پیوند کمونیسم علمی با جنبش کارگری

بود.

 

اکنون وقت آن رسیده بود.

 

کنگره دوم انجمن کمونیست ها

می بایستی این وظیفه را جامه عمل بپوشاند.

 

مارکس و انگلس

به

تدارک اساسی این کنگره

پرداخته بودند.

 

اکنون

 مارکس

به

نمایندگی از طرف اعضای  کمیته منطقه ای  بروکسل انجمن کمونیست

و

 انگلس

به

نمایندگی از طرف اعضای  کمیته منطقه ای  پاریس انجمن کمونیست ها

می توانستند در کنگره شرکت کنند.

 

مارکس و انگلس

در

هماندیشی شفاهی و کتبی

برنامه آتی این حزب

را

تدارک دیده بودند.

 

انگلس

به

نمایندگی از سوی اعضای کمیته منطقه ای  انجمن کمونیستی در پاریس

وظیفه تدوین طرح برنامه نوینی

را

عهده دار شده بود.

 

انگلس

در

۲۵ پرسش  وپاسخ راجع به «مرامنامه کمونیستی»

به

دفاع از «مرام کمونیستی» برخاسته بود.

در

محتوا

اما

از آن گام فراتر نهاده بود.

 

«قوانین اساسی کمونیسم»

در

قاموس انگلس

از اغاز تا انجام

مبتنی بر روح کمونیسم علمی

بودند.

 

این «قوانین اساسی کمونیسم»

عالی ترین مقدمات برای «مانیفست حزب کمونیستی»

بودند.

 

وقتی

 که

انگلس

در۲۷ ماه نوامبر سال ۱۸۴۷

در شهر استنده (بلژیک)

برای سفر مشترک به لندن

مارکس

را

دید،

این «قوانین اساسی کمونیسم» را در کیف دستی اش داشت.

 

مارکس و انگلس

در

 ۲۸ نوامبر

(۲۸ نوامبر، زادروز، انگلس بود. انگلس در این روز گام به ۲۷ سالگی می گذاشت)

 

مارکس و انگلس

در

۲۹ نوامبر

در میتینگی شرکت می ورزند

که

«دموکرات های برادر»

(سازمان مشابه انجمن دموکرات ها در بروکسل)

برگزار کرده بودند.

 

این روز

سالروز قیام لهستانی ها در سال ۱۹۳۰  

بود

که

در

سالن انجمن آموزشی ـ پرورشی کمونیستی کارگران در لندن

برگزار شده بود.

 

از

مارکس و انگلس

می خواهند که سخنرانی کنند.

 

مارکس و انگلس

با

رزم خلق لهستان در راه کسب استقلال ملی

اعلام همبستگی می کنند.

 

  انگلس

جمله معروف خود را در این سخنرانی بر زبان می راند:

«هیچ ملتی نمی تواند آزاد گردد و ضمنا ملل دیگر را تحت ستم و سرکوب قرار دهد.»

 

(این بدان معنی است که پیش شرط آزادی ملی هر ملت،

احترام نظری و عملی اکید به آزادی ملل دیگر است.

اینجا ما با دیالک تیک رهایش ملی سر و کار پیدا می کنیم:

دیالک تیک طلب رهایی ملی و حمایت از رهایی ملی ملل دیگر.

ما با نقض بی شرمانه آشکار این دیالک تیک پس از جنگ جهانی دوم آشنا می شویم:

ملت فرانسه که در مبارزه رهایی بخش ملی بر ضد فاشیسم هیتلری شرکت کرده بود،

پس از کسب استقلال ملی

به

سرکوب خلق ویتنام در مبارزه به خاطر کسب رهایش ملی از استعمار فرانسه می پردازد.

آنتی فاشیست های فرانسه

به

سرکوبگران جنبش رهایی بخش خلق ویتنام

مبدل می شوند.

مترجم)

 

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر