۱۴۰۰ آذر ۲۷, شنبه

مائوئیسم و رسالت تاریخی طبقه کارگر (۳۲)

[Mao Zedong]   


پروفسور دکتر  رولف ماکس

(۱۹۷۵)

برگردان

شین میم شین

     

فصل دوم

مفهوم طبقه در مائوئیسم

ادامه

 

۱۲۸

روژه گارودی

(۱۹۱۳ ـ ۲۰۱۲)

فیلسوف

سیاستمدار

 سناتور

استاد دانشگاه

عضو مجلس ملی فرانسه

طرفدار رفرم ـ کمونیسم 

در سال ۱۹۶۰ به مسیحیت می گرود.

منکر هولوکاوست

مؤلف آثار بیشمار

 

·    روژه گارودی و مارک و امثالهم، بدین طریق، عام را در خاص و بین المللی را در ملی منحل و مضمحل می سازند.

 

   (دیالک تیک خاص و عام و دیالک تیک ملی و بین المللی را وارونه و تخریب می کنند. 

مترجم)   

 

۱۲۹

·    این به معنی انکار قانونمندی های عام سوسیالیسم و انقلاب سوسیالیستی است.

 

۱۳۰

·    این مبتنی است بر ادعای «وجود پلورال سوسیالیسم» (وجود سوسیالیسم های متعدد) و «انشعاب مارکسیسم» (وجود مارکسیسم های متعدد، خوانش های متعددی از مارکسیسم)   

 

۱۳۱

·    نیت سیاسی در اینجا، استفاده از مائوئیسم، به مثابه کودتای ایده ئولوژیکی بر ضد سوسیالیسم واقعا موجود است.

 

۱۳۲

·    مبنای مطابقت محتوایی تعیین کننده میان ایده ئولوگ های امپریالیستی ـ رویزیونیستی و مائوئیسم به شرح زیر است:

 

الف

·    آماج حمله قرار دادن وحدت سوسیالیسم و جنبش کمونیستی بین المللی

 

ب

·    آماج حمله قرار دادن نقش پیشاهنگ اتحاد جماهیر شوروی و حزب کمونیست شوروی  

 

۱۳۳

·    جریان انقلاب چین  در این رابطه به عنوان وسیله ای برای انکار رابطه قانونمند طبقه کارگر با سوسیالیسم مورد استفاده قرار می گیرد و خرافه ی امکان «انقلاب سوسیالیستی» بدون نقش رهبری کننده طبقه کارگر سرهم بندی می شود.

 

۱۳۴

·    اسحاق دویچر به همین معنا ست که می نویسد:

·    «پدیده انقلاب سوسیالیستی مدرن که در آن، طبقه کارگر نیروی محرکه اصلی نباشد، واقعا پدیده ای نادر و یگانه  در تاریخ است.»

·    ( اسحاق دویچر، «طنزهای تاریخ»، ۱۹۶۶، ص ۱۰۶)

 

۱۳۵

·    این استنتاجات نهایی با پیوندهای تاریخی واقعی در تضاد قرار دارند.   

 

۱۳۶

·    تاریخ جمهوری خلق چین نکات زیر را اثبات کرده است:

 

الف

 

·    توسعه جامعتی مثبت کشور به سوسیالیسم در طول سال های قبل از ۱۹۵۷ با تشکیل دیکتاتوری پرولتاریا  و با توسعه درجه بلوغ اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر چین در رابطه بوده است.

 

ب

 

۱

·    درست بر عکس نکته قبلی، مسخ سوسیالیسم در چین از سال ۱۹۵۸ همزمان با روند مسخ سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر و با مسخ تعمیق سرکردگی (هژه مونیته) اجتماعی ـ اقتصادی داخلی (ملی) طبقه کارگر در رابطه بوده است. 

 

۲

·    روند مسخ سوسیالیسم نهایتا به امحای دیکتاتوری پرولتاریا و پیشاهنگی سیاسی ـ ایده ئولوژیکی و ارگانیزاتوریکی (سازمانی) این طبقه منجر شده است.   

 

پ

·    همان نیروهایی که سیاست شان علت مسخ سوسیالیسم در چین بوده، یعنی خط خرده بورژوایی ـ مائوئیستی در جمهوری خلق چین، همان نیروهایی اند که در تلاش برای ممانعت از  جامه عمل پوشاندن طبقه کارگر چین به رسالت تاریخی خویش هستند.

 

ت

·    تاریخ حزب کمونیست چین دال بر این است که معضلات و خطرات عظیم برای امر سوسیالیسم در شرایط زیر پدید می آیند:

 

۱

·    وقتی که قوای غیرپرولتری و خرده بورژوایی در حزب اعتبار و نفوذ کسب می کنند.    

 

۲

·    وقتی که رابطه میان حزب و طبقه کارگر سست و شل می شود و حزب، سازمانیابیت و آگاهیت طبقه کارگر را قاطعانه، پیگیرانه و آماجگرایانه توسعه نمی دهد.

 

ث

 

۱

·    میان بلوغ اجتماعی ـ اقتصادی و سیاسی ـ ایده ئولوژیکی طبقه کارگر کشور و توسعه روابط آن با سیستم جهانی سوسیالیستی و تحکیم روابط حزب کمونیست چین با جنبش کمونیستی بین المللی، رابطه تنگاتنگی وجود دارد. 

 

۲

·    ضمنا، هر تلاشی در جهت  ایزوله کردن کشور از سیستم جهانی سوسیالیستی و یا ایزوله کردن طبقه کارگر کشور از جنبش جهانی بین المللی، عواقب و پیامدهای منفی بر توسعه این طبقه دارد. 

 

۱۳۷

·    تاریخ جمهوری خلق چین هم حاوی مثال های مثبت و هم حاوی مثال های منفی در زمینه پیوند ناگسستنی میان طبقه کارگر و سوسیالیسم است.   

 

۱۳۸

·    توضیحات به عمل آمده در زمینه استراتژی جامعتی ـ سیاسی بنیادی مائوئیسم و تأثیرات آن بر مفهوم مائوئیستی طبقه، ضمنا می بایستی روشن سازند که ما نباید به  توضیحات  مائوئیست ها بسنده کنیم، اگر در پی کشف ماهیت واقعی در رابطه این جریان با طبقه کارگر هستیم. 

 

۱۳۹

·    مهم رابطه عملی ـ سیاسی مائوئیسم با طبقه کارگر است.    

 

۱۴۰   

·    این مناسبت (رابطه) مائوئیسم با طبقه کارگر، معیار تعیین کننده ای برای ارزیابی مواضع مائوئیستی است.

 

پایان فصل دوم

ادامه دارد.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر